مطلب ارسالی کاربران
المومن کالجبل الراسخ
"شهیدهمت"
تا2,3نصف شب هی وضومیگرفتومی آمدسراغ نقشه هاوب دقت وارسیشان میکرد
1وقت میدیدی همانجارونقشه هاافتاده وخوابش برده
خودش میگفت
من کیلومتری میخوابم
واقعاهمینطوربود
فقط وقتی راحت میخوابیدکه توجاده باماشین میرفتیم
عملیات خیبر وقتی کار ضروری داشتن روی دست نگهش میداشتن تا رهاش میکردن بیهوش میشد اینقدر که بی خوابی کشیده بود صلوات