طرفداری- گری ماکای-استیون وینگر 24 ساله اسکاتلندی در روز پایانی نقل و انتقالات زمستانی به اردوی سلتیک گلاسکو پیوست.
هر زمان که بخواهید می توانید به گوگل بروید و عکسهای نیومارکت بار در تورسو -محله ای معمولی- جایی که زمانی گری در آن، در کنار سایر بارمن ها و موزیسین ها کار می کرد را مشاهده کنید. میخانه ای معمولی که در هر شهر کوچک اسکاتلند پیدا می شود. جایی که یک مرد آخر هفته خود را در سکوت یک گوشه آن بنشیند.
انتقال گری ماکای-استیون به آنفیلد موفق نبود و او برای پیدا کردن خودش به آیردری اسکاتلند منتقل شد. پس از بیماری ای که از لیورپول آغاز شد او مجبور بود در یک بار کار کند و در این بین سخت ترین اتفاق برای گری شنیدن گوشه کنایه های مردم مست در بار بود. آن ها از او می پرسیدند سرنوشت آن بازیکن آینده دار اسکاتلند چه شده است.
وقتی بیماری او به پایان رسید آینده اش بیش از پیش غیر شفاف به نظر می رسید. او در حالی که در حال بهبود بود در بار کار می کرد. او در این باره گفت: "کار کردن در بار جالب بود چون هرچه که ساعت پیش می رفت مردم مست و مست تر می شدند و شروع به حرف زدن از فکرهایشان می کردند. همه حرف ها به این جا ختم می شدند که: تو اینجا چه میکنی ؟ گاهی هم می پرسیدند حالا کجا بازی می کنی."
"اما همه این حرف ها از یک گوش می آمدند و از دیگری خارج می شدند. من همیشه ایده خودم را در مورد آینده و جایی که می خواهم برسم، داشتم. من منتظر ماندم تا دوباره احساس خوبی نسبت به خودم داشته باشم. من از کار کردن در آن جا لذت می بردم. من قدردان چیزهای زیادی هستم که آنجا تجربه کردم."
هیو مکاولی در آن زمان ریاست آکادمی لیورپول را بر عهده داشت، کسی که در پرورش استیون جرارد، رابی فاولر، جیمی کرگر و مایکل اوون نقش داشت. او چیزهایی در ماکای دیده بود اما مصدومیت یک سقوط واقعی بود و دوستان و کار و بار راه نجات او بودند.
ماکای ادامه داد: "دیوید ترفال ایجنت من بود. او هنوز هم با من است. او به تصمیم من وقتی گفتم نیاز دارم که یک قدم در فوتبال به عقب بردارم احترام گذاشت. او از من حمایت کرد. یادم هست که وقتی بازی نمی کردم با او حرف زدم و به او گفتم که بار دیگر احساس خوبی دارم. من، تنها به همراه یک توپ در پارک محل بازی می کردم و به این احساس رسیدم که آماده ام. خنده دار است که هنوز هم در روزهای بیکاری همین کار را می کنم."
"با توپ به پارک می رفتم و تمرین می کردم. کمی احمقانه به نظر می رسید که استیوارت آرمسترانگ -همبازی گری در دندی و حالا سلتیک- در اوقات بیکاری حقوق می خواند و من روپایی می زدم. فکر نمی کنم هیچوقت آن را متوقف کنم. همیشه شوقم را حفظ کردم. حتی در روزهای بارانی وقتی مادرم -برای اینکه در هنگام آشپزی مزاحمش نباشم- به من میگفت بروم بیرون، با توپ می رفتم. عاشق این کار بودم."
"وقتی بهبود پیدا کردم یک تماس از سرمربی آیردری یونایتد داشتم. اکسکلسیور استادیوم، یک قدم عقب تر از آنفیلد بود اما نیاز داشتم از جایی شروع به بازگشتن کنم. هیچوقت از خودم نپرسیدم که چرا من؟ این چیزی دور از دست من بود و می توانست برای هر کسی رخ دهد. من به اندازه کافی خوش شانس بودم که در نوجوانی به لیورپول رفتم. بازیکنان زیادی در آن سن، این شانس را کسب نمی کنند. کسانی در سن من در مدرسه بودند. من تجربه های خودم را به دست آوردم و طعم چیزهایی را چشیدم که من را حریص تر می کرد برای رسیدن به آن چیزی که گمان می کردم برای آن ساخته شده ام."
"خانواده من -مخصوصا مادرم- همیشه برای من آنجا بودند و نگذاشتند بیش از حد به دلیل اتفاق ها فکر کنم. از طرف آن ها به محکم ترین شکل حمایت شدم. راهی متفاوت برای رسیدن به جمع بهترین ها را طی کردم و البته هنوز جوان، آماده و سالم هستم و از این بابت خوشحالم."
او خود را به عنوان یک بازیکن تکنیکی با دریبل هایی جذاب معرفی کرده است. او ادامه داد: "خوشحالم که مردم فکر می کنند من بازیکن تکنیکی ای هستم. اما فکر می کنم این ها در طبیعت من هستند. هیچوقت سبک بازی ام را تغییر ندادم. امیدوارم مردم از آن لذت ببرند چون فوتبال ورزشی برای سرگرم کردن مردم و انجام کارهایی است که مردم، آرام، در صندلی ها ننشینند. این کاری است که سعی می کنم انجام دهم."
او از روزهای خود در لیورپول به نیکی یاد می کند. "سن کمی داشتم وقتی در لیورپول بودم اما از چیزی پشیمان نیستم. اگر تاریخ بازگردد همان تصمیم را دوباره می گیرم. تجربه فوق العاده ای برای من بود. از لحاظ روحی وضعیت خوبی دارم و فکر می کنم به همان راهی رفته ام که باید می رفتم. هیچوقت نبوده که فکر کنم نمی توانم به جمع بهترین ها راه پیدا کنم. ایمان و اعتماد به نفسم را همیشه حفظ کردم و این برای من همیشه در این سال ها راهنمای راه بود. حالا با رغبت اینجا هستم و همه چیز را آماده می بینم که در سلتیک راهم را ادامه دهم. حالا بیشتر قدردان هستم. در باشگاهی مثل سلتیک هستم و از این بابت به خودم افتخار می کنم که از پس آن بر آمدم."