ساعت ۳:۰۵ دقیقه
۶ فوریه ۱۹۵۸ فرودگاه مونیخ در آلمان غربی
زمان فاجعه
تیم فوتبال منچستر یونایتد که یکی از شناخته شده ترین تیم های دهه ۵۰ فوتبال جهان بود به دلیل سقوط هواپیما ۷ تن از بهترین بازیکنان خود را از دست میدهد
سرمت بازبی مربی وقت تیمی جوان را درست کرده بود که به “بچه های بازبی” معروف بودند به گفته “هری گرگ” <<ما تیمی جوان و فوق العاده قوی بودیم و من افتخار میکنم که عضوی از این تیم رویایی بودم>>
در این مقاله قصد داریم صحبت های “هری گرگ” را در مورد آن فاجعه بازگو کنیم
“داشتم کتابی رو که از یکی از بچه ها قرض گرفته بودم مطالعه میکردم در همین حین حرکتمون روی باند شروع کردیم.از پنجره بیرون رو نگاه کردم و همه چیز عادی به نظر میرسید به یک باره دیدم که چرخ ها در حال باز و بسته شدن هستند و هواپیما شروع به چرخش کرد و مقداری به کناره ها متمایل شد”
مشکلی در موتور هواپیما پدید آمده بود و باعث شده بود که هواپیما به سرعت مورد نظر برای بلند شدن از زمین نرسد
به همین دلیل هواپیما به ابتدای مسیر برگشته و برای تلاش دیگر برای پرواز آماده میشود
هری گرگ می گوید که “این مسئله اصلا باعث نگرانی ام نشد در اون دوران اصلا از پرواز نمیترسیدم و بیشتر برایم نوعی ماجراجویی بود”
هواپیما پس از کسب اجازه های لازم از برج مراقبت تلاشی دیگر برای پرواز انجام میدهد
به گفته هری گرگ “برگشتیم به همان نقطه اول و دویاره سرعت گرفتیم سرعتمون بیشتر و بیشتر میشد ایندفعه،توجه بیشتری به اتفاقات در حال وقوع داشتم”
هواپیما بازهم نمیتواند از زمین بلند شود و اینبار خود کمک خلبان دستور لغو پرواز را میدهد و هواپیما را نگه میدارد
هری میگوید “دوباره و در حالی که تصور میکردم قرار هست از سطح زمین بلند شویم باز و بسته شدن مداوم چرخ ها رو حس کردم و حرکتمون متوقف شد خلبان شروع به صحبت کرد و گفت ازتون پوزش میخوام یه مشکل فنی پیش اومده که الان در حال بررسی آن هستیم،برای انجام بررسی های دقیق تر به ترمینال برمیگردیم و جای هیچ نگرانی نیست امیدوارم که هرچه سریعتر بتونیم پرواز رو آغاز کنیم”
به گفته هری “همه به ترمینال برگشتیم و باهم به بار رفتیم”
مشکل بر طرف میشود و مسافران به هواپیما برمیگردند
“فقط یک نفر کافی بود بگه سوار شدن دوباره به هواپیما دیوونگیه و نمیخواد سوار بشه همه ازش حمایت میکردند اما طبیعت انسانی همینه که در چنین شرایطی کسی جرات پا پیش گذاشتن رو نداره هیچکس نمیخواد در نظر بقیه ترسو به نظر بیاد اما <<جانی بری>> داشت میگفت که هممون قراره کشته بشیم و <<لیام ویلان>> هم میگفت که شخصا آمادگی رویارویی با چنین مشکلاتی رو داره-در همون لحظه من کرواتم رو باز کردم
هواپیما بار دیگر آماده برخواستن میشود و باند فرود ۲ دقیقه به هواپیما برای بلند شدن از زمین و پرواز فرصت میدهد که در صورت عدم بلند شدن هواپیما برای بار سوم به احتمال زیاد پرواز لغو شده و دیگر اجازه ای داده نخواهد شد
هواپیما آخرین تلاش خود را انجام میدهد و در این لحظات استرس بازیکنان و سرنشینان هواپیما به اوج رسیده که سرمت بازبی خطاب به بازیکنانش جهت آرام کردن جو میگوید “خلبانان کار خود را بلدند بچه ها”
هری میگوید “احساس میکردم ترسی که در وجود من هست در بقیه مسافرین این هواپیما هم وجود داره”
هواپیما به سرعت مورد نظر برای برخاستن از زمین میرسد اما مشکلی به وجود می آید و باز هم سرعت کم میشود
هری گرگ درباره این لحظه می گوید “هیچ گونه صدای فریاد و جیغی به گوش نرسید،مطلقا،هیچ چیز، فقط پرتو های کمرنگ آفتاب تاریکی،جرقه و صدای ضربات شدید و برخورد.نیمتونم شرایط رو در قالب کلمه توصیف کنم در نهایت تاریکی مطلق همه جا را فرا گرفت.فکر کردم مردم.”
هواپیما با رد شدن از “حصار”های فرودگاه و برخورد به یک خانه در ۳۰۰ متری انتهای باند فرود متوقف میشود و دقایقی بعد قسمتی از آن منفجر میشود
به گفته هری “بالاخره هوش و حواسم سر جاش اومد شروع به حرکت روی زمین کردم وسعی کردم خودم رو به حفره ای که در بالای هواپیما بود برسونم واقعا فکر میکردم تنها فردی باشم که زنده مونده باشه که ناگهان صدای فریادی شنیدم که میگفت همه بیرون همه برید بیرون داره منفجر میشه داشت فریاد میزد فرار کن لعنتی! داره منفجر میشه بعدش من صدای گریه یک بچه رو شنیدم و فریاد زدم <<برگردید>> برگردید لعنتی ها هنوزم یه عده زنده موندن و دوباره برگشتم به همون حفره ای که ازش بیرون اومدم و یه بچه کوچیک رو پیدا کردم بعد رفتم به اون سمت و مربیمون <سرمت بازبی> رو دیدم.یادم میاد بریدگی کوچکی در پشت گوش راستش داشت اما وقتی پایین رو نگاه کردم دیدم پاش کاملا در جهت معکوس قرار گرفته یه سری وسیله رو گذاشتم پشتش و از اونجا هم که حالش به نظرم چندان بد نمیرسید،رفتم که به وضعیت بقیه رسیدگی کنم.
هری گرگ مسافرین زنده و مرده را یکی پس از دیگری از هواپیما بیرون می آورد
وی در این باره در نهایت افتادگی میگوید “من باید به وظیفه انسانی خودم عمل میکردم.”
چند دقیقه پس از وقوع حادثه نیروهای کمکی شامل کارکنان فرودگاه و ساکنین مزارع اطرف میرسند
دو امداد گر آلمانی با بالا رفتن از بال هواپیما “کنت ریمنت” را از میان بقایای هواپیما بیرون میکشند وی به سختی مجروح شده است
۲۱ نفر از سرنشینان هواپیما از جمله ۷ نفر بازیکنان منچستر یونایتد در همان لحظه جان باختند ۲ کمک مربی هم در بین کشته شدگان هستند ۷ نفر از دیگر اعضای باشگاه نیز دچار آسیب دیدگی شدند و وضعیت سر مت بازبی سرمربی تیم هم تعریف چندانی ندارد
راجر بیرن،تامی تیلور،ادی کولمن،مارک جونز،جف بنت،لیم ویلان و دیود پگ از کشته شدگان بودند
در این صورت ضربه بسیار بزرگی به باشگاه منچستر یونایتد وارد میشود تیمی که کارشناسان اعتقاد داشتند که میتوانست تعدادی از قهرمانی های رئال را مال خود کند
هری گرگ میگوید “سفری که خیلی خوب شروع شد و ادامه پیدا کرد،پایان تلخی داشت”
در بین ۷ آسیب دیده این حادثه سرمت بازبی وخیم ترین وضع را داشت و پس از ۲ روز در شرایطی که یکی از ریه هایش رو از دست داده بود و بین مرگ و زندگی قرار گرفته بود بالاخره خبر رسید که حال عمومی خوبی را دارا شده است
در بین این ۷ نفر آسیب دیده ۶ نفر نجات پیدا می کنند
اما…
باشگاه یکی از بزرگترین ستارگان تاریخ خود را از دست میدهد کسی که در بین نامزدهای انتخاب بهترین بازیکن سال جهان در ۱۹۵۷ در ۲۰ سالگی نفر سوم شد و کارشناسان بر این باورند که اگر دانکن زنده میماند دیگر جهان فوتبال نامی از پله یا اوزه بیو یا سوکراتس نمیشنید
دانکن ادواردز
هری گرگ در این رابطه میگوید
“دانکن پس از حدود ۱۰ روز مبارزه جان خود را از دست داد،آره و در این لحظه بغض گلوی هری را میگیرد”
هری گرگ تا سال ۱۹۶۷ در منچستر یونایتد بازی کرد سال بعد منچستر یونایتد به عنوان اولین تیم انگلیسی برنده لیگ قهرمانان اروپا میشود
هری گرگ میگوید:به جای فکر کردن در مورد آن سانحه،به تیمی که من جزئی از آن بودم فکر میکنم،تیمی از بهترین بازیکنان جوان و با انگیزه. همه چیز عالی بود
منچستر یونایتد رومانتیک ترین تیم دنیاست و این هیچ وقت عوض نخواهد شد
“سر الکس فرگوسن”