ما باید داستان خود را با علی بن ابیطالب، یکی از مهمترین شخصیتها در تاریخ اسلام، آغاز کنیم. علی در مکه در قبیله قدرتمند هاشمی متولد شد و پسرعموی پیامبر اسلام، محمد، بود. آنها پیوند محکمی داشتند، زیرا پدر علی، محمد را پس از یتیم شدنش بزرگ کرده بود و بعدها علی در خانه محمد زندگی میکرد. هنگامی که در سال ۶۱۰ میلادی محمد پیامبری خود را اعلام کرد، علی یکی از اولین کسانی بود که اسلام را پذیرفت و محمد را به عنوان پیامبر به رسمیت شناخت. اما تبلیغات محمد در ابتدا در میان مشرکان مکه محبوب نبود و او و مسلمانان اولیه تحت فشار قرار گرفتند. شایعاتی درباره توطئه علیه محمد پخش شد و او را مجبور کرد تا در سال ۶۲۲ همراه با اکثر پیروانش مکه را به مقصد مدینه ترک کند، که به آن هجرت میگفتند - رویدادی چنان مهم که تقویم جدید اسلامی از آن روز آغاز میشود.
در ابتدا علی ماند تا اموالی را که مردم به پیامبر برای نگهداری سپرده بودند بازگرداند، اما خیلی زود به دیگر مسلمانان در مدینه پیوست و در سال ۶۲۳ با فاطمه زهرا، دختر محمد، ازدواج کرد و به یکی از مورد اعتمادترین همراهان پیامبر تبدیل شد. او در جامعه مسلمانان به خردمندی و عدالت مشهور بود و به خاطر رفتار نظامی و شجاعتش در میدان نبرد، لقب "اسدالله" (شیر خدا) را به دست آورد.
تا سال ۶۳۱، جامعه اسلامی - امت - توانسته بود کنترل مکه و بخشهای بزرگی از شبهجزیره عربستان را به دست بگیرد و نیرویی قدرتمند بود، اما چه کسی قرار بود جانشین پیامبر شود؟ و این ریشه انشقاق در اسلام است. همانطور که انتظار میرود، منابع سنی و شیعه تفسیرهای متفاوتی ارائه میدهند.
در راه بازگشت از آخرین حج خود، محمد در صحرای غدیر خم خطبهای ایراد کرد، دست علی را گرفت و اعلام کرد: "هر کس که من مولای او هستم، علی مولای اوست." الهیات شیعه معتقد است که در غدیر خم، پیامبر علی را به عنوان جانشین خود تعیین کرد و او را "مولا" خطاب کرد - کلمهای چندمعنایی در عربی که یکی از معانی آن "رهبر" یا "استاد" است. اهل سنت معتقدند که واقعه غدیر خم فقط اعلام نزدیکی پیامبر به همراه وفادار و دامادش بود و کلمه "مولا" را با معنای دوم آن - "دوست" - تفسیر میکنند.
رویداد مهم دیگر در اختلاف جانشینی بین الهیات سنی و شیعه، به حادثهای معروف به "قلم و کاغذ" مرتبط است. این حدیث از نظر هر دو الهیات سنی و شیعه معتبر است، اما تفسیر متفاوتی دارد. در اسلام، حدیث داستانی درباره زندگی محمد است که پیامهای دینی و حقوقی برای جامعه مسلمان دارد. بر اساس این حدیث، چند روز قبل از مرگش، محمد از همراهانش خواست تا قلم و کاغذی برایش بیاورند تا بتواند بیانیهای بنویسد تا امت پس از مرگش گمراه نشود. اما یکی از نزدیکترین همراهان محمد، عمر، گفت: "پیامبر به شدت بیمار است، و ما کتاب خدا را داریم و آن برای ما کافی است." این منجر به مشاجرهای بلند در اتاق در حضور محمد شد، که پیامبر ناراحت شد و از همه خواست تا خارج شوند. هنوز مشخص نیست که پیامبر چه میخواست بنویسد. شیعیان ادعا میکنند که او قصد داشت علی را به عنوان جانشین خود تعیین کند، اما راهی برای تعیین این موضوع وجود ندارد. به گفته اهل سنت، پیامبر به صراحت جانشینی تعیین نکرد و آن را به تصمیم جامعه اسلامی واگذار کرد.
رویدادهای دیگری نیز وجود دارد که سنیها و شیعهها ادعاهای خود را در مورد جانشینی بر اساس آنها استوار میکنند، اما به طور خلاصه، پس از فوت پیامبر در سال ۶۳۲، امت در مورد رهبر جدید اجماع نداشت. در حالی که علی مسئولیت ترتیب مراسم تشییع جنازه را بر عهده گرفت، جلسهای برای تصمیمگیری در مورد جانشین در مدینه برگزار شد. علی و دو تن از همراهان برجسته دیگر پیامبر، ابوبکر و عمر، حضور نداشتند و مشورتها بدون آنها انجام شد. در واقع اکثر حاضران مسلمانان ساکن مدینه بودند که محمد را پذیرفته یا بعداً مسلمان شده بودند، در حالی که تعداد کمی از کسانی که همراه محمد از مکه به مدینه هجرت کرده بودند، حضور داشتند. ابوبکر و عمر به جلسه شتافتند و در غیاب علی کنترل روند را به دست گرفتند.
علی بعداً با واقعیت جانشینی مواجه شد و همراه با تعدادی از دیگر همراهان در ابتدا از پذیرش تصمیم خودداری کرد، زیرا این تصمیم بدون حضور او گرفته شده بود، در حالی که او یکی از قویترین نامزدها بود. عمر فرآیند متقاعد کردن یا مجبور کردن همراهان به بیعت با ابوبکر را آغاز کرد. او شخصاً به خانه علی آمد تا او را متقاعد کند. رویدادهای بعدی موضوع اختلافهای زیادی بودهاست، زیرا سنیها معتقدند که عمر توانست به صلح علی را متقاعد کند که خلافت ابوبکر را به رسمیت بشناسد. بر اساس منابع شیعه، عمر با حمله به خانه و کوبیدن در، که منجر به شکستن دندههای فاطمه زهرا و در نهایت سقط جنین فرزندشان شد، علی را مجبور به تسلیم کرد. خود علی نیز با طناب بسته شد تا بیعت کند. در نهایت علی ابوبکر و جانشین او عمر را به عنوان خلفا پذیرفت و از زندگی عمومی کناره گرفت. از او اغلب در امور دولتی مشورت میشد. علی انتخاب عمر را به عنوان خلیفه پذیرفت و حتی یکی از دخترانش، ام کلثوم، را به عقد او درآورد (مطابق منابع سنی) . پس از مرگ عمر در سال ۶۴۴، علی برای این موقعیت در نظر گرفته شد، اما در نهایت یکی دیگر از همراهان محمد، عثمان از قبیله بنی امیه، به عنوان خلیفه جدید انتخاب شد.
بار دیگر علی خلیفه جدید را به رسمیت شناخت، اما خیلی زود نارضایتی در خلافت افزایش یافت. باز هم منابع در مورد دلایل توافق ندارند، اما بسیاری ادعا میکنند که طرفداری عثمان از خویشاوندان و تساهل او در برابر رقابتهای قبیلهای باعث مخالفت علیه او شد. شورشیان پیشنهاد دادند تا از علی به عنوان جایگزین عثمان حمایت کنند، اما علی امتناع کرد و حتی پسرانش حسن و حسین را برای محافظت از خانه عثمان فرستاد، جایی که در نهایت با وجود تمام محافظتها، عثمان در سال ۶۵۶ توسط شورشیان مصری ترور شد.
سرانجام نوبت علی رسید تا به عنوان خلیفه چهارم و آخر خلفای راشدین انتخاب شود. اما انتخاب او آرام نبود و او در میان زمانهای بسیار پرآشوب به خلافت رسید. همسر پیامبر، عایشه، و بستگان عثمان از قبیله بنی امیه، از جمله فرماندار سوریه معاویه، از علی خواستند تا توطئهگران مرگ عثمان را مجازات کند، اما از آنجا که برخی از آنها حامیان علی بودند، خلیفه جدید امتناع کرد و به زودی اولین جنگ داخلی مسلمانان، معروف به فتنه، آغاز شد.
در دسامبر ۶۵۶، ارتش علی شورشیان را در نبرد جمل نزدیک بصره شکست داد، اما معاویه همچنان از پذیرش علی به عنوان خلیفه جدید خودداری کرد و مخالفان علی حول او جمع شدند. علی مایل نبود اشتباهات عثمان را تکرار کند و اقداماتی برای متمرکز کردن خلافت و کاهش قدرت فرمانداران انجام داد. علی بن ابی طالب و معاویه بن ابو سفیان ارتشهای خود را جمعآوری کردند و در سال ۶۵۷ در صفین، در کنار فرات، با یکدیگر روبرو شدند. هیچ یک از طرفین تمایلی به درگیری جدی نداشتند، اما پس از سه ماه درگیریهای پراکنده، هنگامی که نبرد جدی در نهایت آغاز شد و علی در نزدیکی پیروزی قرار گرفت، پیروان معاویه خواستار حکمیت شدند، ظاهراً پس از آنکه با قرآنهایی بر نیزههای خود بیرون آمدند تا درگیری را متوقف کنند.
علی مجبور به موافقت شد، اما برخی از پیروانش مخالفت کردند و او را ترک کردند؛ آنها به عنوان خوارج شناخته شدند، از فعل عربی "خروج" به معنای ترک کردن، زیرا ارتش علی را ترک کرده بودند. بر اساس حکمیت، که در اذرح در سال ۶۵۸ یا ۶۵۹ انجام شد، حکم شد که هر دو علی و معاویه باید از ادعاهای خود صرفنظر کنند و امت اسلامی باید فرصتی برای انتخاب رهبر خود داشته باشد. علی این حکم را رد کرد و بنبست ادامه یافت، زیرا حامیان معاویه در سال ۶۶۰ در دمشق او را به عنوان خلیفه اعلام کردند. سال بعد، علی در حالی که در مسجد کوفه در حال نماز خواندن بود، توسط خوارج ترور شد.
پسر علی، حسن، در کوفه به عنوان خلیفه جدید اعلام شد، که در دوران حکومت کوتاه علی پایتخت شده بود. اما معاویه ارتش بسیار قویتری داشت، بنابراین حسن به منظور جلوگیری از خونریزی بیشتر از خلافت کنارهگیری کرد و پیمانی بین طرفین امضا شد. بر اساس این پیمان:
- حسن معاویه را به عنوان خلیفه به شرطی که مطابق با اسلام عمل کند، پذیرفت.
- معاویه نباید جانشینی تعیین کند و خلیفه جدید باید توسط شورای انتخابکننده - شورا - انتخاب شود.
- معاویه باید از لعن علی و آزار خانواده و حامیان او دست بردارد.
اما معاویه به تعهدات خود پایبند نماند و در اواخر حکومت خود پسرش یزید را به عنوان جانشین تعیین کرد. این سنت خلافت اسلامی را به عنوان دولتی که رهبر خود را از طریق مشورت یا انتخاب برمیگزید، به یک سلطنت تبدیل کرد. معاویه شورا را در دمشق، پایتخت جدید خلافت، فراخواند و از طریق متقاعد کردن و رشوه توانست حمایت از یزید را تضمین کند. این تحول باعث مخالفت قابل توجهی در بخشهای مختلف شد و این مخالفتها حول نوه پیامبر و پسر علی، حسین، که پس از درگذشت حسن در سال ۶۷۰ به رهبری رسیده بود، جمع شد.
علیرغم مخالفتها، معاویه توانست حمایت مکه و مدینه را برای یزید جلب کند. پایتخت علی، کوفه، پایگاه بالقوه مخالفان بود و مرگ معاویه در سال ۶۸۰ رویدادهایی را به راه انداخت که جهان اسلام را بیشتر تقسیم کرد. پس از مرگ معاویه، یزید به عنوان خلیفه جدید انتخاب شد و بلافاصله از حسین خواست تا بیعت کند. فرستاده یزید نتوانست حسین را متقاعد کند و از کشتن او میترسید، زیرا حسین نوه پیامبر بود. در همان زمان، مردم شهر کوفه شروع به ارسال نامههایی به حسین کردند و او را از مخالفت خود با حکومت اموی، حمایت از او و قصد برکناری یزید و نصب او به جای او مطلع کردند.
کوفیان در فتنه اول از علی حمایت کرده بودند، همچنان از خانواده او با حمایت از حسن پشتیبانی میکردند و هنگامی که او به نفع معاویه کنارهگیری کرد، ناراضی بودند. حسین این دعوت را پذیرفت و پسرعموی خود، مسلم بن عقیل، را به کوفه فرستاد تا وضعیت را ارزیابی کند و حمایت جمعآوری کند. در ابتدا، مسلم بن عقیل بسیار موفق بود و حسین را از پیشرفت مطلع کرد. یزید مجبور شد فرماندار کوفه را تغییر دهد تا مخالفت در شهر را سرکوب کند و فرماندار جدید در این کار موفق شد.
با کاهش حمایتها، مسلم بن عقیل تصمیم گرفت قبل از رسیدن حسین قیام کند، اما شکست خورد. حسین از این موضوع اطلاع نداشت و در سپتامبر ۶۸۰ با حدود ۵۰ مرد و اعضای خانوادهاش سفر به سوی کوفه را آغاز کرد. در راه، حسین از مرگ مسلم بن عقیل و شکست قیام در کوفه مطلع شد. او از کسانی که در راه به او پیوسته بودند خواست تا او را ترک کنند. خیلی زود نیروهای یزید با حسین روبرو شدند و فرستاده فرماندار جدید کوفه به حسین گفت که با او بیاید یا برگردد و به هر جایی به جز مدینه برود. حسین امتناع کرد و با همراهی نیروهای فرستاده به راه خود ادامه داد.
در دوم اکتبر، حسین به کربلا رسید و در آنجا اردو زد. روز بعد، یزید ۴ هزار نفر دیگر برای مقابله با حسین فرستاد. ارتش اموی دستور داشت تا مانع دسترسی مردان حسین به رود فرات شود تا آنها را به دلیل کمبود آب مجبور به تسلیم کند.
برای بیش از یک هفته، مقامات یزید سعی کردند حسین را متقاعد کنند تا سرنوشت خود را بپذیرد و با یزید بیعت کند، زیرا آنها پیامدهای حمله به نوه پیامبر را درک میکردند. در نهایت، حسین پیشنهادهای یزید را رد کرد و در دهم اکتبر ارتش اموی به اردوگاه حسین نزدیک شد و هر دو طرف مواضع جنگی خود را گرفتند. همراهان حسین شجاعانه جنگیدند، اما نیروها به شدت نابرابر بودند - او و مردانش قتلعام شدند. این شامل ۷ پسر علی، از جمله خود حسین، دو پسر حسین، سه پسر برادرش حسن و دیگر نوادگان علی بود. بسیاری از اعضای خانواده پیامبر کشته شدند.
این آخرین جرعه ای بود که انشقاق در جهان اسلام را کامل کرد و آن را به سنی و شیعه تقسیم کرد. فرآیندی که با اختلاف بر سر جانشینی محمد آغاز شد و با کشته شدن علی و حسین ادامه یافت، باعث تقسیم اسلام شد، با "شیعه علی" - حزب علی - که ابتدا به عنوان یک جنبش سیاسی در درون اسلام شکل گرفت و بعدها به شاخهای از اسلام تبدیل شد که تفسیر متفاوتی از قرآن و احادیث، دیدگاه خود درباره فقه اسلامی، دولت و برخی اعمال مذهبی ارائه میداد و اهل بیت (خاندان پیامبر) را به عنوان جانشینان حقیقی او تقدیس میکرد.
اهل سنت، که همچنین به عنوان "اهل سنت و جماعت" شناخته میشوند، اکثریت در اسلام باقی ماندند و اگرچه به طور طبیعی در مقایسه با اسلام اولیه تحولاتی در اسلام سنی با تفسیرهای متفاوت از متون مقدس توسط علمای سنی به وجود آمده است، اما تفاوتهای اصلی بین دو شاخه بزرگ اسلام به رویدادهایی برمیگردد که در بالا توصیف کردیم. و در حالی که الهیات سنی نیز اهل بیت را احترام میگذارد، این پیشفرض را رد میکند که امت اسلامی باید توسط اهل بیت حکومت شود.
کشته شدن علی، قتل عام حسین، اعضای خانواده و همراهانش، احساس بیعدالتی علیه خانواده پیامبر را در میان مسلمانان شیعه تقویت کرد و شهادت را به یکی از ارکان اصلی آن تبدیل کرد. شهادت علی در هنگام نماز، شهادت حسین در مبارزه علیه حاکم ظالم و غاصب، به نمادی قدرتمند در اسلام شیعه تبدیل شد. اولین ماه تقویم اسلامی - محرم - دوره سالانه عزاداری برای شیعیان است و دهم محرم، معروف به عاشورا، روز نبرد کربلا، به اوج مراسم عزاداری تبدیل شده است. میلیونها شیعه معتقد هر ساله با پای پیاده به زیارت اربعین به حرم امام حسین در کربلا میروند.
شکست شیعه در نبرد کربلا مانع از آن نشد که حامیان اهل بیت به مخالفت با وضعیت موجود در جهان اسلام ادامه دهند. معترضان به وضعیت موجود در اسلام پرچم حزب علی را برمیافراشتند و حکومت خلافت را به چالش میکشیدند. دولتها و سلسلههای قدرتمند متعددی مانند فاطمیان، بوییان، نزاریان، صفویان و دیگران در سراسر جهان اسلام با ایده قدرتمند اسلام شیعه ظهور کردند.