هیچکس
دوباره نخوابیدم افکار پریشون
اَ در دوستی وارد میشن شب میزنن شبیخون
با خودم درگیر دست به گریبون از آینده ناامیدم، از گذشته پشیمون
ولی چه میشه کرد صداهای تو سرم نمیشه قطع
دیگه چشام نمیشه تر که بریزه اشک
چرا آروم نمیشه درد بدنم یخ زده، دستهام نمیشه لمس
انگار چیزی که میخوام جلومه ولی بهش دست نمیشه زد
دیگه خوشحال نمیشم هیچ جا انگار رام نمیدن
پنجره نی که ماهو ببینم این درا باز نمیشن
میخوام اَ درد داد بزنم زمینو گاز بگیرم
شاید امشب میمیرم و فردا از نو زاده میشم
حمیدرضا بابایی
ﻛﻠﻪ ﭘﺎ و ﻣﺴتم ﺟﺎی ﺗﻮﺑﻪ روی دﺳﺘﻢ
ﺑﻌﺪ ﺗﻮ ﻫﻴﭻ ﺗﺮاﭘﻴﺴﺘﻰ ﺑﺮﻧﻤﻴﺎد از ﭘﺴﻢ
ﻛﺎﺳﻪ ﺳﺮم ﭘﺮ ﺷﺪه رﮔﺎم ﭘﺮ اﻟﻜﻞ ﺷﺪه
ﻛﻞ زﻧﺪﮔﻴﻢ اﻧﮕﺎر ﺗﻮ ﭼﺸﺎت ﮔﻢ ﺷﺪه
ﺗﻮ ﺧﺒﺮ ﻧﺪاری ﻫﺮﺷﻮ ﺗﻮ ﭼﻪ ﺑﺴﺎطیام
ﻓﺸﺎرم رو ﺑﻪ ﺑﺎﻟﺎ ﻳﻪ ﺑﻰﻛﻠﻪی اﻓﺮاطیام
ﻧﺮو ﺗﻮ ﭼﺸﻢ ﻣﻦ ﺑﺎ ﺧﻮدم ﻗﺎطیام
ﻧﻤﻴﺨﻮام اﺿﺎﻓﻪ ﺷﻰ ﺑﻪ ﺳﺎﺑﻘﻪ ﻛﻴﻔﺮیام
تتلو
قبل اینکه بری رو ترامادول مورفینت من بودم
همه چی بود رو به راه بهت گفتم همه چی خوبه باس
یکم ولی سفت بگیر توئم بم قول دادی اون شب رو تراس
که درست بپوشیو نکنن واست یه عده ... راست
سجادی
دیگه مهم نیستی نکن تلاش به جا نمیارم غریبه ای هفت پشت برام
منو جایی دیدی راهتو کج کن نیا حتی اینم مهم نی که بهت برخورد الان
چقد به آتیش زدم به خاطرت دلو اما دیوونه شدی گرفتی فاز چرت یهو
همه صورت قشنگتو میبینن ولی من دیدم ذات زشتتو
میدونی دیگه قلبم سایزت نمیشه واسه این که بهت بدم شانس خیلی دیره
زنگ نزن کسی اینجا منتظرت نی پشیمونی آنتن نمیده
هی نگیر واسم رخ مظلوم برو داشته باشنت اینا که دورتن دوست
ببین کدومشون واقعین هیشکی اینو میدونی خودتم خوب