پس از جنگ جهانی دوم، ایالات متحده و متحدانش، و اتحاد جماهیر شوروی و کشورهای اقماری آن، مبارزه چند دهه ای برای برتری را آغاز کردند که به عنوان جنگ سرد شناخته می شود. سربازان اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده مستقیماً در طول جنگ سرد نبرد نکردند. اما این دو ابرقدرت پیوسته از طریق مانورهای سیاسی، ائتلافهای نظامی، جاسوسی، تبلیغات، انباشت تسلیحات، کمکهای اقتصادی و جنگهای نیابتی بین سایر کشورها با یکدیگر دشمنی کردند.
اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده به عنوان متحدان خود علیه آلمان نازی در طول جنگ جهانی دوم جنگیده بودند. اما این اتحاد به محض پایان یافتن جنگ در اروپا در می 1945 شروع به فروپاشی کرد. تنش ها در ژوئیه در جریان کنفرانس پوتسدام، جایی که متفقین پیروز در مورد اشغال مشترک آلمان مذاکره کردند، آشکار شد.
اتحاد جماهیر شوروی مصمم بود که بین مرزهای خود و اروپای غربی یک منطقه حائل ایجاد کند. این رژیم در لهستان، مجارستان، بلغارستان، چکسلواکی، رومانی، آلبانی و در نهایت در آلمان شرقی رژیمهای طرفدار کمونیستی را ایجاد کرد.
با تشدید کنترل شوروی بر اروپای شرقی، ایالات متحده سیاست مهار را برای جلوگیری از گسترش نفوذ شوروی و کمونیسم در کشورهای اروپای غربی مانند فرانسه، ایتالیا و یونان در پیش گرفت.
در طول دهه 1940، ایالات متحده بی میلی سنتی خود را برای دخالت در امور اروپا تغییر داد. دکترین ترومن (1947) متعهد به کمک به دولت هایی بود که در معرض خطر براندازی کمونیستی قرار داشتند. طرح مارشال (1947) میلیاردها دلار کمک اقتصادی برای از بین بردن بیثباتی سیاسی ارائه کرد که میتوانست راه را برای تسلط کمونیستها بر دولتهای منتخب دموکراتیک باز کند.
فرانسه، انگلیس و ایالات متحده بخش هایی از شهر برلین را در اعماق آلمان شرقی کمونیستی اداره می کردند. هنگامی که شوروی در سال 1948 تمام ترافیک جادهای و ریلی را به شهر قطع کرد، ایالات متحده و بریتانیا با یک حملونقل هوایی عظیم پاسخ دادند که به مدت 231 روز تا رفع محاصره شهر محاصره شده را تامین کرد. در سال 1949، ایالات متحده به سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) پیوست که اولین ائتلاف امنیتی و نظامی متقابل در تاریخ آمریکا بود. ایجاد ناتو همچنین اتحاد جماهیر شوروی را به ایجاد اتحاد با دولت های کمونیستی اروپای شرقی تشویق کرد که در سال 1955 توسط پیمان ورشو رسمیت یافت.
فرانسه، انگلیس و ایالات متحده بخش هایی از شهر برلین را در اعماق آلمان شرقی کمونیستی اداره می کردند. هنگامی که شوروی در سال 1948 تمام ترافیک جادهای و ریلی را به شهر قطع کرد، ایالات متحده و بریتانیا با یک حملونقل هوایی عظیم پاسخ دادند که به مدت 231 روز تا رفع محاصره شهر محاصره شده را تامین کرد. در سال 1949، ایالات متحده به سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) پیوست که اولین ائتلاف امنیتی و نظامی متقابل در تاریخ آمریکا بود. ایجاد ناتو همچنین اتحاد جماهیر شوروی را به ایجاد اتحاد با دولت های کمونیستی اروپای شرقی تشویق کرد که در سال 1955 توسط پیمان ورشو رسمیت یافت.
ایالات متحده از یک دولت نظامی در ویتنام جنوبی حمایت کرد و برای جلوگیری از انتخابات آزاد که ممکن بود کشور را تحت کنترل ویتنام شمالی کمونیست متحد کند، تلاش کرد. در پاسخ به این تهدید، سازمان پیمان جنوب شرقی آسیا (SEATO) در سال 1955 برای جلوگیری از گسترش کمونیستی تشکیل شد و رئیس جمهور آیزنهاور حدود 700 پرسنل نظامی و همچنین کمک های نظامی و اقتصادی را به دولت ویتنام جنوبی فرستاد. این تلاش زمانی پایه گذاری شد که جان اف کندی به قدرت رسید.
نزدیکتر به خانه، جنبش مقاومت کوبا به رهبری فیدل کاسترو دیکتاتوری نظامی طرفدار آمریکا فولخنسیو باتیستا را در سال 1959 سرنگون کرد. کوبا کاسترو به سرعت از نظر نظامی و اقتصادی به اتحاد جماهیر شوروی وابسته شد. رقیب اصلی ایالات متحده در جنگ سرد تنها 90 مایل از سواحل فلوریدا جای پای خود را ایجاد کرده بود.
اف. کندی و معاون رئیس جمهور ریچارد ام. نیکسون هر دو متعهد شدند که نیروهای نظامی آمریکا را تقویت کنند و مواضع سختی علیه اتحاد جماهیر شوروی و کمونیسم بین المللی اتخاذ کنند. کندی نسبت به افزایش زرادخانه موشک های بالستیک قاره پیما توسط شوروی هشدار داد و متعهد شد که نیروهای هسته ای آمریکا را احیا کند. او همچنین از دولت آیزنهاور به دلیل اجازه ایجاد یک دولت طرفدار شوروی در کوبا انتقاد کرد.
جان اف کندی اولین رئیس جمهور آمریکا بود که در قرن بیستم متولد شد. جنگ سرد و مسابقه تسلیحات هستهای با اتحاد جماهیر شوروی از موضوعات حیاتی بینالمللی در طول زندگی سیاسی او بود. سخنرانی افتتاحیه او بر رقابت بین جهان آزاد و جهان کمونیستی تأکید کرد و او متعهد شد که مردم آمریکا "هر قیمتی را می پردازند، هر باری را تحمل می کنند، با هر سختی روبرو می شوند، از هر دوستی حمایت می کنند، با هر دشمنی مقابله می کنند تا بقا و موفقیت را تضمین کنند. آزادی."
دولت کوبا موشکهای هستهای که قادر به محافظت از جزیره در برابر تهاجم دیگر تحت حمایت ایالات متحده هستند، تامین میکند. در اواسط اکتبر، هواپیماهای جاسوسی آمریکا از سایت های موشکی در حال ساخت عکس گرفتند. کندی با ایجاد محاصره دریایی، که از آن به عنوان "قرنطینه" در اطراف کوبا یاد کرد، پاسخ داد. وی همچنین خواستار حذف موشک ها و انهدام سایت ها شد. خروشچف با درک این موضوع که بحران به راحتی می تواند به جنگ هسته ای تبدیل شود، سرانجام موافقت کرد که در ازای تعهد آمریکا مبنی بر عدم حمله مجدد به کوبا، موشک ها را حذف کند. اما پایان بحران موشکی کوبا کمک چندانی به کاهش تنشهای جنگ سرد نکرد. رهبر اتحاد جماهیر شوروی تصمیم گرفت هر گونه منابعی را که برای ارتقاء نیروی حمله اتمی شوروی مورد نیاز بود، متعهد کند. تصمیم او منجر به تشدید رقابت تسلیحات هسته ای شد.
در ژوئن 1963، پرزیدنت کندی در آغاز به کار دانشگاه آمریکایی در واشنگتن دی سی سخنرانی کرد. او از آمریکاییها خواست تا کلیشهها و اسطورههای جنگ سرد را مجدداً مورد بررسی قرار دهند و خواستار یک استراتژی صلح شد که جهان را برای تنوع امن کند. در ماههای پایانی ریاستجمهوری کندی در جنگ سرد، با مذاکره و امضای معاهده منع آزمایشهای هستهای محدود، به نظر میرسید که تنشها کاهش یابد. علاوه بر این، واشنگتن و مسکو یک خط ارتباطی مستقیم به نام «خط تلفن» ایجاد کردند تا با محاسبه اشتباه احتمال وقوع جنگ را کاهش دهند.
در ماه مه 1961، JFK مجوز اعزام 500 نیروی ویژه و مستشاران نظامی را برای کمک به دولت ویتنام جنوبی صادر کرد. آنها به 700 آمریکایی پیوستند که قبلاً توسط دولت آیزنهاور فرستاده شده بود. در فوریه 1962، رئیس جمهور 12000 مستشار نظامی دیگر را برای حمایت از ارتش ویتنام جنوبی فرستاد. در اوایل نوامبر 1963، تعداد مستشاران نظامی ایالات متحده به 16000 نفر رسید.
حتی با افزایش تعهد نظامی در ویتنام، JFK به یک مصاحبهکننده گفت: "در تحلیل نهایی، این جنگ آنهاست. آنها هستند که باید در آن پیروز شوند یا آن را ببازند. ما میتوانیم به آنها کمک کنیم، میتوانیم به آنها تجهیزات بدهیم، ما می توانند مردان ما را به عنوان مشاور بفرستند.ایالات متحده این تلاش را برای دفاع از اروپا انجام داد. اکنون اروپا کاملاً امن است - ممکن است ما آن را دوست نداشته باشیم. در هفتههای پایانی زندگیاش، جیافکی با نیاز به تصمیمگیری درباره آینده تعهد ایالات متحده در ویتنام دست و پنجه نرم کرد و به احتمال زیاد قبل از مرگش تصمیم نهایی را نگرفته بود.