بخش Look it up
لغت look up : (در لغتنامه یا فهرست و غیره) جست و جو کردن
لغت compile :
●اطلاعات و غیره جمع آوری و تالیف کردن، مطالب و غیره را تدوین کردن
●در کدنویسی و کامپیوتر یعنی کدها را ترجمه کردن
عبارت take time to : یعنی وقت بردن برای، زمان طول کشیدن تا..
took 134 years to : یعنی ۱۴۳ سال طول کشید تا
لغت add : اضافه کردن، افزودن
عبارت need to : یعنی باید، لازم است که، مستلزم این است که
عبارت magnifying glass : یعنی ذرهبین
لغت magnifying : یعنی بزرگ کننده،درشت کننده
لغت magnify : دارای دو معنی
●(با ذرهبین،میکروسکوپ) بزرگنمایی کردن
●مبالغه کردن، غُلُو کردن، لاف بزرگ زدن
بخش Get Ready
لغت destroy : یعنی تخریب کردن،خراب کردن،نابود کردن
بخش Conversation
لغت talk to : یعنی صحبت کردن با
اگر با about بیاد، talk about ، یعنی صحبت کردن دربارهی
عبارت I wonder if : یعنی میخوام بدونم که…، خواهشی دارم ممکنه که..
لغت wonder : شگفتی،تعجب،تعجبآور
عبارت I'd like (مخفف I would like) : یعنی من …میخوام.
من مایلم که
I'd like some information : یه مقدار اطلاعات میخوام
لغت ever : دارای دو معنی:
●همیشه،پیوسته
●تا حالا،تا کنون.
نکته گرامری:یکی از قیدهایی هست که نشان دهنده زمان گذشته نقلی جمله است : Have/Has PP
نکته گرامری لغت help :
بعد از آن هم میشود فعل را با to آورد و هم بدون to
جمله کتاب : can help me learn
اگر به شکل can help me to learn باشد هم درست است
لغت recommend : دارای دو معنی:
●توصیه کردن،سفارش کردن،معرفی کردن
●صلاح دانستن،پیشنهاد دادن،(پزشکی) تجویز و توصیه کردن
لغت design :
●نقشه طرح کردن،نقشه کشیدن،طراحی کردن
●تخصیص دادن، در نظر گرفتن
لغت suppose : گمان کردن، فکر کردن، حدس زدن
لغت elementary : مقدماتی،ابتدایی
لغت intermediate : میانی،وسطی،متوسط/میان مرحلهای، بین دو فرایند یا مرحله
لغت advanced : پیشرفته، مترقی
یه معنی دیگه داره : سالخورده،پیر
لغت advance : دارای چند معنی:
●جلو رفتن،پیش بردن، پیشروی کردن
●پیشرفت کردن،ترقی یافتن
●ارائه دادن،طرح کردن(درمورد نظریه و فرضیه و یافتههای علمی و…)
لغت carry : دارای چند معنی;
●حمل کردن،بردن،رساندن
●درمورد زن و دختر(حامله بودن،آبستن بودن)
لغت consider : دارای معانی مختلف:
●بررسی کردن
●مورد ملاحظه قرار دادن،روی چیزی فکر کردن
●در نظر گرفتن، به حساب آوردن
بخش New Words and Expressions
لغت avoid : دارای دو معنی:
●دوری کردن از،پرهیز کردن از،خودداری کردن از
●جلوگیری کردن از
دو نکته بسیار مهم درمورد avoid :
۱) اول اینکه حرف اضافهای نمیگیرد. avoid of یا avoid from اشتباه است.
۲) اگر فعلی بعد از آن بیاید حتما باید به صورت ing دار باشد
فرقی هم نمیکند avoid در چه زمانی باش(گذشته،حال،آینده)
He has avoided eating too much since last week. او از دوهفته پیش از زیاد خوردن پرهیز کرده است
She avoids drinking coffee. او از نوشیدن قهوه دوری میکند
لغت contain : دارای دو معنی:
●دربر داشتن،حاوی بودن،شامل بودن
●مهار کردن،جلوگیری کردن (مثلا در مورد بیماریهای واگیردار)
لغت fat : در معنی صفت یعنی چاق/ در معنی اسم یعنی چربی
لغت circle :
●در معنی اسم یعنی دایره، حلقه
●در معنی فعل یعنی دایره کشیدن/دور چیزی چرخیدن
لغت entry :
●ورود،وارد شدن
●(در لغتنامهها،دایرهالمعارفها) مدخل،مقوله
لغت purpose :
●هدف،قصد
●مقصود،منظور
عبارت stand for : فعل هست یعنی نماد و نشانهی چیزی بودن
در مورد مخففها : مخفف چیزی بودن
لغت figure out : یعنی سر درآوردن از،فهمیدن
لغت figure : دارای معانی مختلف:
●شکل و ریخت و قیافه/ اندام و هیکل
●مجسمه،تندیس
●عدد و رقم
●حساب کردن،محاسبه کردن
بخش Read and Practice
لغت combination : ترکیب
لغت combine :
● ترکیب کردن،ترکیب شدن
●متحد شدن، به هم پیوستن
لغت arrangement : چینش،ترتیب،آرایش
لغت arrange : مرتب کردن،آراستن،چیدن
لغت particular : خاص،ویژه،مخصوص،مختص به
لغت Introduction : مقدمه،معرفی/عرضه،ارائه
لغت introduce : فعل و دارای معانی مختلف:
●معرفی کردن،شناساندن
●عرضه کردن،ارائه دادن
●دخالت دادن،دخیل کردن،وارد کردن به
لغت general : یعنی عمومی و کلی؛متضاد با particular
لغت effectively : قید هست یعنی به طور موثر
لغت achieve : فعل هست و دارای معانی مختلف:
●انجام دادن،به اتمام رساندن
● دست یافتن به،رسیدن به،نائل شدن به
● موفق شدن،به نتیجه رسیدن،به هدف رسیدن
لغت attractive : صفت هست و دارای چند معنی:
●جذاب،گیرا،جالب
●(در فیزیک) جاذبه،کشش..مثلا نیروی جاذبه attractive force
لغت jump into : ناگهانی از یه شاخه به یه شاخه دیگه پریدن،ناگهانی یه کاری را شروع کردن
بخش Reading
لغت definition : اسم به معنی تعریف،معنی،شرح
لغت define : فعل و دارای معانی مختلف:
●معنی دادن،معنی کردن
●شرح دادن،توضیح دادن،تعریف کردن
●(حدود چیزی را) تعیین کردن،مشخص کردن
لغت essential : صفت
●ضروری،لازم،واجب ●بنیادی،اساسی،حیاتی
لغت provide : دارای معانی مختلف با حرفهای اضافه مختلف:
●بدون حرف اضافه : یعنی تهیه کردن،تامین کردن،فراهم کردن
●با حرف اضافه provide with - with یعنی در اختیار گذاشتن،در دسترس قرار دادن
●با حرف اضافه provide for - for یعنی تدارک دیدن برای، آماده کردن برای
لغت identify : فعل و دارای معانی مختلف:
●شناختن،تشخیص دادن،شناسایی کردن
● با حرف اضافه with : یعنی یکی دانستن،برابر دانستن، همانند پنداشتن،همسان کردن/برای تسلیت:همدردی کردن با
●(در مورد هویت و مشخصات) معرفی کردن،شناساندن
مثل کارت شناسایی identity card
عبارت without using : بعد از حرف اضافه without فعل به صورت ing دار میآید.
لغت meet : معانی مختلفی داره:
●ملاقات کردن،دیدار کردن
● (خواسته،نیاز و..) برآورده کردن. مثلا نیاز کسی رو برآورده کردن،انتظارات رو برآورده کردن
لغت section :
●(در مورد کتاب و …) بخش،قسمت
●(در جراحی و عمل) عمل،بریدن،شکافتن
لغت explain : دارای چند معنی
●توضیح دادن،شرح دادن،تفسیر کردن
● توجیه کردن، دلیل آوردن(برای اشتباه و..)،بهانه آوردن
لغت issue : دارای معانی مختلف(اسم،فعل…)
●نکته،مطلب،موضوع،مسئله،قضیه
لغت abbreviation : ●مخفف،اختصار●خلاصه
لغت abbreviate :
●کوتاه کردن،مختصر کردن،خلاصه کردن
●مخفف کردن
لغت confusing : صفت؛گیج کننده،سردرگم کننده
لغت confuse :
●گیج کردن،سر در گم کردن
●به هم زدن، درهم برهم کردن،قاطی پاتی کردن
لغت immediately : قید ؛ ●فورا،بی درنگ ● مستقیما، بی واسطه
نکته درمورد help
…help you find…. بعد از help، فعل هم میتواند با to بیاید و هم به صورت ساده
لغت look for : دارای دو معنی:
●دنبال کسی یا چیزی گشتن،جست و جو کردن
● منتظر اتفاقی بودن
لغت origin : اسم؛ ●منشا،خاستگاه،سرچشمه،مبدا●علت،ریشه
لغت expand :
●گسترش دادن،بسط دادن،توسعه دادن،زیاد کردن
●بزرگ کردن،منبسط کردن
●با حرف اضافه expand on - on : مفصل شرح و توضیح دادن