میرزا یوسف مستشارالدوله از پیشروان نشرفکر آزادی و تغییر الفبا در ایران بود.
او ۳۶ سال قبل با نوشتن "یک کلمه" خواهان تغییر سلطنت مطلقه ناصرالدین شاه بود و خواستار برقراری "قانون" در کشور.
او معتقد بود یک کلمه " که همان " قانون " باشد ، موجب ترقی اروپا شده و فقدانش و استبداد ناصرالدین شاه ایران را از ترقی بازداشته است.
شاه و گدا و رعیت ولشکری در بند آن مقید هستند و احدی قدرت مخالفت به کتاب قانون ندارد و باید بدانید که قانون را به لسان فرانسه لووا ( la loi ) می گویند
او مدتها در حاجی ترخان ، تفلیس، پاریس و غیره سمت کاردار ایران را داشته است.
در ایران نیزمناصب وزیر دادگستری، نایب وزارت خارجه و...را داشت،وی همیشه از دستگاه دولت و بیدادگری عمال آن انتقاد می کرد، او مردی فاضل و صاحب تألیفات زیادی از جمله "رساله یک کلمه" است .
رساله «یک کلمه»، مهمترین اثر میرزا یوسف خان تبریزی، معروف به یوسف مستشارالدوله، رجل سیاسی و روشن فکر عهد ناصرالدین شاه قاجار، به احتمال قریب به یقین، نخستین اثر به جای مانده از جنبش روشنفکری دینی به زبان فارسی است. او در این رساله میکوشد تا نشان دهد که اصول تجدد و تجددخواهی در زمینهی نهاد سیاست و قانونگذاری نه فقط با تعالیم و احکام دین اسلام ناسازگاری ندارند، بلکه، به سهولت از این تعالیم و احکام استنباط و استخراج میتوانند بشوند
این رساله اقتباس شده از قانون اساسی فرانسه بود ومستشارالدوله آن رابه امید برقراری نظم و به امید آنکه از اهمیت کشور داری بگوید نوشت ، و در آن نشان داد که آنچه که بیش از هرچیز برای کشور داری نیاز مند آن هستیم یک کلمه است: «قانون»، وی در ایران اولین نویسندهای است که در «یک کلمه» گفت منشاء قدرت دولت اراده جمهور است.
این فکر نو و مترقی را نیز در ایران آورد که همه آحاد کشور مسلمان و و غیر مسلمان از نظر حقوق اساسی برابر و شاه و گدا در برابر قانون مساوی هستند. وی کوشش کرد، اصول قانون اساسی فرانسه را با مبانی شرع اسلامی تطبیق دهد. از این رو در تایید اصول مزبور از آیههای قرآن و احادیث شواهدی آورده .
مطالب مزبور به مزاج ناصرالدین شاه خوش نیامد. و به فرمان وی ، مستشار الدوله را در اوایل سال ۱۳۰۹ ه.ق محبوس کردند. وی در زندان، اسیر در زنجیر و کنده، تنها مانده بود و اجازه ملاقات با هیچ کس را نداشت، حتی با سایر محبوسین قزوین. در زندان چندان زجرش دادند که عاقبت زمینگیر شد و چند سال بعد به سال ۱۳۱۳ ق درگذشت. ، معروف است هنگامی که او را زنجیر کرده و به قزوین تبعید و زندانی کردند، کتاب یک کلمه را آنقدر بر سرش کوفتند که بر سر عوارض آن چشمش آب آورد.
و اما نکته ی جالب پاسخ تاریخی آخوندزاده درباب رساله یک کلمه است:
دیگر چند کلمه در خصوص یک کلمه حرف بزنیم. یک کلمه را سراپا خواندم، کتاب بی نظیر است، یادگار خوبیست و نصیحت مفید است و لیکن برای ملت مرده نوشته شده است. در ایران مگر کسی به نصیحت گوش می دهد؟ در اروپا نیز سابقاً چنان خیال می کردند که به ظالم نصیحت باید گفت که تا رک ظلم شود، بعد دیدند که نصیحت در مزاج ظالم اصلاً مؤثر نیست. پس خودش بواسطه ی عدم ممانعت دین در علوم ترقی کرده فواید اتفاق را فهمید و با یکدیگر یکدل و یک جهت شده به ظالم رجوع نموده گفت از بساط سلطنت و حکومت گم شو. پس از آن کونستتسیونی را که شما در کتاب خودتان بیان کرده اید، خود ملت برای امور عامه و اجرای عدالت وضع کرد.
آیا ملت شما نیز قادر است که به ظالم بگوید از بساط سلطنت و حکومت گم شو؟
هرگز!
دیگر، شما در باب اجرای عدالت به احکام شریعت تمسک کرده اید. خیلی خوب!
نگاه بکنیم که آیا شریعت خودش چشمه ی عدالت است یا نه. اگر شریعت چشمه ی عدالت است باید اصل اول کونستتسیون که مساوات در حقوق نیز در این اصل مقدر است مع مساوات در محاکمات مجری بدارد. مساوات در حقوق مگر مختص طایفه ی ذکور است؟ شریعت چه حق دارد که طایفه ی اناث را بواسطه ی آیه ی حجاب به حبس ابدی انداخته مادام العمر بدبخت می کند و از نعمت حیات محروم می سازد