در سال ۱۹۳۲، استرالیا درگیر یک رویداد عجیب و غریب شد که به عنوان «جنگ بزرگ شترمرغ» معروف شد. این درگیری غیرمعمول بین ارتش استرالیا و گروهی از شترمرغهای وحشی در حال فرار رخ داد و نتیجهای شگفتانگیز داشت.
داستان از این قرار بود: در دهه ۱۹۳۰، شترمرغها به طور گستردهای در مزارع غرب استرالیا برای تولید پر و گوشت پرورش داده میشدند. با این حال، در سال ۱۹۳۲، سه شترمرغ نر از مزرعهای در استرالیای غربی فرار کردند و به منطقهای دورافتاده و صعبالعبور گریختند. این شترمرغها، که به دلیل سرعت و قدرت خود شناخته میشدند، به سرعت به یک تهدید برای کشاورزان و دامداران محلی تبدیل شدند. آنها مزارع را ویران میکردند، حصارها را خراب میکردند و با اسبها و گاوها میجنگیدند.
در پاسخ به این تهدید، ارتش استرالیا اعزام شد تا شترمرغها را مهار کند. سربازان با مسلسلها، تفنگها و حتی تانکهای سبک مجهز شدند و به دنبال این پرندگان بلندپرواز بودند. با این حال، شترمرغها ثابت کردند که حریف سختی هستند. آنها با سرعت خیره کننده خود از سربازان فراتر رفتند، به راحتی از گلولهها و تانکها فرار کردند و به طور مؤثر از خود دفاع کردند.
عملیات نظامی به یک شکار تبدیل شد و توجه رسانهها را به خود جلب کرد. روزنامهها با تیترهایی مانند «شترمرغهای وحشی در جنگ با ارتش» و «شترمرغهای جنگجو: استرالیا در برابر پرندگان» به این موضوع پرداختند.
در نهایت، پس از سه ماه تعقیب و گریز، ارتش تصمیم گرفت از تاکتیکهای جدیدی استفاده کند. آنها از یک هواپیمای سبک برای شناسایی شترمرغها استفاده کردند و سپس سربازان را به طور استراتژیک در اطراف منطقه مستقر کردند. در ۱۱ اکتبر ۱۹۳۲، در یک درگیری نهایی، سربازان موفق شدند دو شترمرغ را با مسلسلها بکشند. با این حال، سومین شترمرغ، به نام «کینگ راجر» توسط مردم محلی، فرار کرد و هرگز دیده نشد.
این جنگ بزرگ شترمرغ به عنوان یک داستان عجیب و غریب در تاریخ استرالیا ثبت شد. نتیجه آن نه تنها نشان دهنده قدرت و استقامت شترمرغها، بلکه همچنین نشان دهنده چالشهای غیرمنتظرهای بود که میتواند در برخورد با حیات وحش رخ دهد. «کینگ راجر» به یک افسانه محلی تبدیل شد و داستانهایی در مورد دیدن او در مناطق دورافتاده استرالیا به مدت سالها ادامه یافت.