مطلب ارسالی کاربران
هوشنگ ابتهاج (سایه)
شبم از بی ستارگی شب گور
در دلم پرتو ستاره ی دور
.
آذرخشم گهی نشانه گرفت
گه تگرگم به تازیانه گرفت
.
بر سرم آشیانه بست کلاغ
آسمان تیره گشت چون پرِ زاغ
.
مرغِ شبخوان که با دلم میخواند
رفت و این آشیانه خالی ماند.
.
آهوان گم شدند در شبِ دشت
آه از آن رفتگان بی برگشت
.