غمت و نبینم قناری
چیه بی قراری؟
دنبال بهاری تو تقویم جلالی؟
کجای زمانی؟
ثانیه ها شهروند ساعتن
بگو نجاتت می دن اهالیش قاعدتاً
وقتی از گردن آویزونی
به سقف قوانین
آه خودت و نبازی
ما تفاله های جهانیم
یه خلاصه از امتحان شفاهی
جمله ها سیاهن زمینه سفید
روا نی
شریک دلی؟ نه تو هم دردی
علاج من روانی
لول دولول می زنه شقیقه به جیب
شاخه ها تله ن
می ده صدای جرس کمابیش
سوت تو این قناری
جوجه هاش سر از تخم درمیارن
خودشون و می زنن به قفس
پی رهایی می بُره نفس
مثل یه درخت زیر سایه ی تبر
ولی بی خبرن دم غروب
می شه قاعده عوض
زرد، مثل صورت رنگ باخته ی یه فراری
هر زردی که طلا نیس
بی رنگه حقایق
زرده جراید
سرخی من از شقایق
زردی تو از قناری
زرد، مثل صورت رنگ باخته ی یه فراری
هر زردی که طلا نیس
بی رنگه حقایق
زرده جراید
سرخی من از شقایق
زردی تو از قناری
شیکما سیر می شه تو آسیاب دعا
آمریکا به متقاضیان دلار وابسته س
ما به ناجیای شجاع
که پشتشون بدیم ناشیانه شعار
مشت نشون بدیم
قناری به کوچ
حالا زمین گیر
شده به آشیانه دچار
من شک دارم به شادیای شما
دیدی بعضیا انقدر دارن
انگار فامیلای خدان
تو چی؟ سواری یا می دی سواری
می خوری تازیانه
مدام از حامیان اوضاع؟
کمه امنیت، آدما شطرنجی ن
و آینه ها غبار
قناری اوقاتش قهره
قفسه سهمش
جمال چروک، بدن خسته
مظنه چنده؟
سفره ی پربرکت، کباب جنون
تو آذر شرافت و همدلی
با اودیه ی کثافت مغز و لجن روح
لای کفن نون
زرد، مثل صورت رنگ باخته ی یه فراری
هر زردی که طلا نیس
بی رنگه حقایق
زرده جراید
سرخی من از شقایق
زردی تو از قناری
زرد، مثل صورت رنگ باخته ی یه فراری
هر زردی که طلا نیس
بی رنگه حقایق
زرده جراید
سرخی من از شقایق
زردی تو از قناری
شمع می سوزه تا فضا بمونه روشن
می شه دود از میخونه بلند
تو رگا مهمونه سرنگ
پول از آدما می سازه یه حیوون دوسر
بیچاره کلمات که قربونی می شن
تو میدون هنر
تو انزوا می زنم سنگ
به شیطون خودم
وقتی می بینیم خوبیا
تو ریال ختم می شن
فاصله زیاده با دوریا
چقدن کوچیکا؟
بیخ بنا کج، به گوش کر
نمی رسه صدای بلا
سر می کشه شعله از خیمه ی سوریا
طفلان قناری تشنه
قناری روسیاس
یه افریقاییه، پی یه قوطی آب
گم تو پوچی سراب می ده کولی به زمان
زنده ست چون حتی پوسیده طناب
خمیده کمر، کز کنج کوری عوام
قناری مریض روحیه و دواش
یه عدد قرص ماه تمام
الان تو ظهره
زرد، مثل صورت رنگ باخته ی یه فراری
هر زردی که طلا نیس
بی رنگه حقایق
زرده جراید
سرخی من از شقایق
زردی تو از قناری
زرد، مثل صورت رنگ باخته ی یه فراری
هر زردی که طلا نیس
بی رنگه حقایق
زرده جراید
سرخی من از شقایق
زردی تو از قناری
تو چی؟
سیری از غذا
یا اسیری از قضا؟
بال زدی بر خلاف خیال
شدی مسافر مسیری تو سراب
تو جرات شدی و من طناب و
الان دارن جر می خورن مفصلات
ولی هنوز آرزوشونه جات باشن
تعداد کثیری از کفترا
زرد، مثل صورت رنگ باخته ی یه فراری
هر زردی که طلا نیس
بی رنگه حقایق
زرده جراید
سرخی من از شقایق
زردی تو از قناری
زرد، مثل صورت رنگ باخته ی یه فراری
هر زردی که طلا نیس
بی رنگه حقایق
زرده جراید
سرخی من از شقایق
زردی تو از قناری