یک مقبره ساده ز سنگ ساخته است
بر گنبد و سیم و زر نپرداخته است
اما عجبا که نام و آوازه او
صد لرزه به شیخ و زاهد انداخته است
.........................
«منم کورُش؛ شاه جهان؛ شاه دادگر، پسر کمبوجیه
آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم، همه مردم مرا با شادمانی پذیرفتند. فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و هر کسی آزاد است که هر دینی را که میل دارد بپرستد و در هر نقطه که میل دارد سکونت کند.
برده داری را برانداختم و شهرهای ویران را آباد کردم و مردمان آواره را به خانههای خود بازگرداندم. جامعهای آرام مهیا ساختم و صلح و آرامش را برای همگان به ارمغان آوردم. من تا روزی که به یاری مزدا زنده هستم و سلطنت می کنم نخواهم گذاشت که مردان و زنان را به عنوان غلام و کنیز بفروشند»
(بخشی از متن ترجمه شدهی منشور کوروش بزرگ)