من میروم و نَمیرود همراه من
جوره جان دلوم تنگ آمده،شیشهی دلوم آی خدا زیر سنگ آمده
تاریک شُدَی کوه و بیابان رَه من
جوره جان دلوم تنگ آمده،شیشهی دلوم آی خدا زیر سنگ آمده
شیران جهان نعره زنند بر سر من
جوره جان دلوم تنگ آمده،شیشهی دلوم آی خدا زیر سنگ آمده
من نعره زنم کجا شُدَی همراه من
جوره جان دلوم تنگ آمده،شیشهی دلوم آی خدا زیر سنگ آمده
یا مَولا دلوم تنگ آمده یا مَولا دلوم تنگ آمده
شیشهی دلوم آی خدا زیر سنگ آمده
ای دوست فدای دو چشمان تو شَوُم
جوره جان دلوم تنگ آمده،شیشهی دلوم آی خدا زیر سنگ آمده
قربان وفا و مهربان تو شَوُم
جوره جان دلوم تنگ آمده،شیشهی دلوم آی خدا زیر سنگ آمده
هرچند با دل دوست نداری تو مرا
جوره جان دلوم تنگ آمده،شیشهی دلوم آی خدا زیر سنگ آمده
قربان محبت زبان تو شَوُم
جوره جان دلوم تنگ آمده،شیشهی دلوم آی خدا زیر سنگ آمده
یا مَولا دلوم تنگ آمده، یا مَولا دلوم تنگ آمده،
شیشهی دلوم آی خدا زیر سنگ آمد
…..ز من ملالیست خبر
جوره جان دلوم تنگ آمده،شیشهی دلوم آی خدا زیر سنگ آمده
آسایش دل کار محالیست مگر
جوره جان دلوم تنگ آمده،شیشهی دلوم آی خدا زیر سنگ آمده
یک روز در انتظار یار پیر شُدُم
جوره جان دلوم تنگ آمده،شیشهی دلوم آی خدا زیر سنگ آمده
هر ساعت انتظار سالیست مگر
جوره جان دلوم تنگ آمده،شیشهی دلوم آی خدا زیر سنگ آمده
یا مَولا دلوم تنگ آمده یا مَولا دلوم تنگ آمده
شیشهی دلوم آی خدا زیر سنگ آمده