ی روز پلیستیشن رو روشن کردم و CD pes 2011 گذاشتم داخلش وقتی بازی اومد بالا من مثل همیشه تیم مسی رو انتخاب کردم
یدفعه ی توپ از پنجره خیلی دقیق اومد سمتم
رفتم سمت پنجره دیدم مسی داره میگه بیا پایین بازی
خیلی خوشحال شدم و گفتم ایول
هوا بارونی بود
رفتم پایین و مسی گفت توپ کو؟
گفتم مگه نداری
مسی: الان شوت زدم سمتت
من خندیدم و رفتم بالا توپ رو بیارم
وقتی با توپ رسیدم پایین دیگه مسی اونجا نبود!
فقط ی کاغذ کوچیک دیدم که داخلش نشته بود ۲۰۰۰11
من گفتم یعنی این چیه
بی اهمیت از کنارش نگذشته
نمیدونستم به pes 2011 ربط داشت یا نه چون اعداد خیلی به هم شبیه بود
ی تاکسی گرفتم
یدفعه تاکسی ای برگشت و لبخند زد دیدم penaldo هست!
تعجب کردم penaldo گفت دنبال مسی میگردی تو صندوق عقبه haha
بعد تو ی بیابون منو پرت کرد و رفت
تا هیچوقت مسی رو پیدا نکنم
ولی تلفنم داشت زنگ میخورد نوشته بود مسی اما آنتن نبود که بتونم جواب بدم
اومدم ی بستنی بخورم بهتر تمرکز کنم دیدم آب شده
هر چی بیشتر شب میشد بیابون سرد تر میشد
یدفعه ماشین penaldo اومد سمتم گفتم یعنی چیکار داره
مسی پیاده شد!
گفتم سلام مسی تو این ماشین چیکار میکنی!
مسی گفتش با چوب زدم تو سرش فک کنم دیگه نفس نمیکشه چیکار کنیم؟
من: یعنی دیگه تموم کرد؟
در همین حال پنی با اسلحه آروم آروم نزدیک میشد و داشتم میدیدمش
گفتم مسی برو کنااااااآار
صدای شلیک اومد
اما نه از پنی بلکه از کارآگاه پشندی
اییییییست
بعد کارآگاه پشندی گفت حالا آدم ربایی میکنی
بعد گفت سلام علیکم مسی خوشحال هستیم سلام مجید خوشحال هستیم من چنان پرونده ای برای این تشکیل بدم که
بعد پنی کارآگاه پشندی رو هل داد و از دره پرتش پایین!.
بعد گفت کارتون رو تموم میکنم
مسی با زیرکی زد زیر اسلحه
اسلحه رفت رو هوا
کارآگاه پشندی که نیوفتاده بود پایین و از لبه پرتگاه گرفته بودم اومد بالا و پنی رو گرفت
پنی و کارآگاه پشندی درگیر شدن و ۲ تایی از دره پرت شدن پایین
من نگران شدم ولی مسی گفت نگران نباش کا آگاه کارشو بلده
بعدش رفتیم خونه پلیستیشن بازی کنیم ولی همه ی برقا رفته بود
ادامه دارد...