سری A ای که در آن سال تنها با چنان پایانی می توانست به پایان برسد، فصلی پر از شگفتی ، با آقای گلی داریو هوبنر 34 ساله از پیچنزا در کنار دیوید ترزگه ...... و البته کیوو.
ورونا، شهر رومئو و ژولیت، خرابه های روم باستان، قصر سلطنتی سن زنو ماجیوره، آمفی تئاتر کم نظیر به جا مانده از قرن اول میلادی امپراطوری روم .... و یک تیم فوتبال .... البته، یک تیم، تا قبل از سال 2001.
در بعداز ظهر بهاری 5 می 2002، در حالی که یوونتوسی ها در تورین دیوانه وار جشن گرفته بودند و در میلان بهت و حیرت اینتری ها را فرا گرفته بود، کمی آن طرف تر در شرق، نزدیکتر به سواحل مدیترانه و ونیز رویایی، طرفداران تیم قدیمی ورونا نمی دانستند خشم خود را از کدام فاجعه بیشتر ابراز کنند، سقوط تیمشان به سری B یا کسب مقام پنجمی و کسب سهمیه رقابت های جام یوفا به وسیله کیوو.
برای اهالی ورونا همیشه تنها یک تیم فوتبال وجود داشت، هلاس ورونا، با قدمتی نزدیک به صد سال و گذشته ای پر فروغ. آنها با خاطرات و غرور قهرمانی های 85-1984 در سری آ و کوپا زندگی می کردند حتی اگر دیگر هیچ نشانی از آن شکوه در تیم وجود نداشت. اما آنها حالا تیم همشهریشان را در رتبه های بالای سری A می دیدند.
همشهری ؟؟!! نه.
در حقیقت نمی توان کیوو ای ها را همشهری هلاسی ها دانست، کیوو یک تیم غیر حرفه ای از منطقه 3000 نفری ورونسه در حومه شهر بود و با اینکه در 1929 تاسیس شده بود اما تا سال 86، زمانی که حرفه ای شدند،حتی بیشتر مردم استان ونتو هم نامشان را نشنیده بودند.
کیوو در آن سال ها تیمی بود بدون ورزشگاه اختصاصی، تیمی که حق فروش تلویزیونی برایش تکیه گاه بهتری بود تا بلیط فروشی و تیمی که رکورد هزینه برای خرید بازیکنش 1تنها میلیون پوند (سیمونه پروتا از باری) بود، آنها در یک روند پیشرفت جالب توجه ظرف 15 سال خود را از لیگ آماتوری به سری آ رسانده بودند و تا همانجا هم بر روی ابرها سیر می کردند. تیمی با بازیکنانی که بعد ها هر کدام به ستاره هایی در تیم های بزرگ تر ایتالیا و حتی تیم ملی تبدیل شدند. نام های آشنایی مثل سیمونه پروتا، برناردو کورادی، ماسیمو مارازینا، اریبرتو ( که بعدها در ماجرای پاسپورت های جعلی با نام واقعی لوسیانو شناخته شد)، کریستین مانفردینی، دروازه بان لوپاتلی با آن خط ریش خاص اش و کاپیتان اوجنیو کورینی و البته مربیگری مردی پرشور مثل لوئیجی دل نری که بعد ها خود را تا حضور لیست نامزدهای سرمربیگری تیم ملی بالا کشید.
اما رسیدن به سری آ تنها شروعی بود برای افسانه ی کیوو، در اولین حضور در آن سطح از رقابت و زمانیکه بعد از دو برد 2 بر 0 در دو بازی اولشان به یوونتوس رسیدند و در حالی که تا دقیقه 19 دو بر صفر از یووه پیش بودند و در نهایت با پنالتی دقیقه 83 سالاس 3 بر 2 شکست خوردند، همگان تصور می کردند کیوو جرقه ای زیبا بوده و در حال خاموش شدن است.
اما آنها قصدی برای عقب نشستن نداشتند و یک به یک حریفان را از صد حریفان می گذشتند. حتی 6 هفته صدر نشینی آنها هم منتقدان را راضی به لذت بردن از معجزه پیش رویشان نمی کرد. تا اینکه اینتر ویری و رونالدو را در ورونا شکست دادند و کاری کردند که دیگر همه آنها را جدی بگیرند.
شاید یوونتوسی ها لاتزیو را فرشته قهرمانی خود می پندارند اما مسلما نباید از 4 امتیازی که در آن فصل کیوو در 2 بازی از اینتر گرفت به راحتی گذشت.
برای اولین بار دربی دلا اسکالا هم در پیش چشمان سراسر ایتالیا شکل می گرفت، دربی پر هیاهو و پر شوری که نامش را از خانواده سرشناس اسکالیه ری که در میانه رنسانس در ورونا تاثیرگذار بودند وام گرفته است. بازی ای که می رفت شکل بیرحمانه تری به خود بگیرد.
وقتی کیوو در فصل 01-2000 در سری B می درخشید هواداران ورونا که آنها را باور نمی کردند مغرورانه با این شعار که " خرها زودتر از اینکه کیوو به سری آ برسد پرواز خواهند کرد" آنها را به باد استهزاء می گرفتند. اما همانطور که آلیس در سرزمین عجایب با خرگوش سفید هم صحبت شد در ورونا هم خرها زودتر از آنچه هلاسی ها فکرش را بکنند به پرواز در آمدند و کیوو برای اولین بار در تاریخش پا در سرزمین غول ها گذاشت.
در فصول بعد کیوو حداقل یکبار همه بزرگان ایتالیا را شکست داد و پس از یک فراز و نشیب کوتاه هنوز هم استوار در سری آ می جنگد و در اکثر هفته ها در رتبه ی بهتری نسبت به ورونا با آنهمه پیشینه تاریخی و افتخار قرار می گیرد.
همانطور که دشمنی خانواده های مونتگو و کاپولت در رومئو و ژولیت پایانی نداشت، هواداران هلاس و کیوو هم تنها در مارک آنتونیو بنته گودی می توانند 90 دقیقه در کنار هم بنشینند، آن هم فقط برای فریاد زدن بر سر هم. و ایتالیایی ها که سرشتشان با افسانه ها و نمادها و فوتبال گره خورده،حالا دیگر وقتی سرشان را برای دیدن بالکن ژولیت بالا میگیرند در آسمان ورونا پرندگان زردی را می بینند به بزرگی سگ های اسپینون، خر های پرنده.