من آنکه رفت و هیچ زمان برنگشت من
او که پناه برده به اعماق غارهام
من زخم خنده لهجه خون گرم رشت من
برلین نصف و نیمه به دستِ حصارهام
من لنگرود و خاطره ای عاشقانه ام
من رودسر دو پای به حالِ گریختن
من ردِ پای ترکیه بینِ ترانه ام
من دست و پا در آتنِ در حالِ ریختن
من خانه روی تاول و ماسوله بر دمَل
می خواستم سر از همه جا در بیاورم
من روح چند تا جسدم از سیاهکل
در آسمان ابریِ لندن شناورم
من خاک گرم فومن و طعمِ کلوچه هاش
من یک کلاغ پیر کَر از قیل و قال خود
من کُلن سرد و در به دری توی کوچه هاش
در من کسی ست شاهد مرگ و زوال خود
من گریه ام تداوم باران انزلی
کشتی نشسته است درونم به خاک و گل
من آخرین مسافرِ بر روی صندلی
من درد مانده منتظرم در بروکسل
من کلبه های تالش مستم سیاه مست
سوراخی از عرق سگی از کله تا کبد
مغزم که زیر زلزله شهر مانده است
من رودبارِ له شده ام در دلِ سوئد
من یک فراری ام شبحی چندگانه ام
یک خارجیِ منتظرِ لحظه دیپورت
من مرده ام جنازه در راهِ خانه ام
من اَملشم که خاک شده در فرانکفورت
من خانه روی تاول و ماسوله بر دمَل
می خواستم سر از همه جا در بیاورم
من روح چند تا جسدم از سیاهکل
در آسمان ابریِ لندن شناورم
شناورم شناورم شناورم