همگروه بلاروس، لوکزامبورگ و ایرلند شمالی در سطح سه لیگ ملتهای اروپا. تیمی که حتی با 24 تیمی شدن یورو هم پایین تر از گرجستان و آلبانی و ایسلند راهی به مسابقات نمییابد و سالهاست ستارهای با پسوند "وف" از کرانههای جنوب غربی دریای سیاه را راهی سطح اول فوتبال جهان نساخته...
سی سال قبل و در تابستان 1994 اما چیزهای بسیاری در مورد فوتبال بلغارها با امروز متفاوت بود. بلغارستان، 1994 تیمی که با شکست فرانسه و آرژانتین و آلمان پای به جمع چهار تیم برتر جام جهانی در ایالات متحده آمریکا گذاشت.
خداوند بلغاری است...
این جمله نیکولای کولف، گزارشگر بلغارستانی دیدار فرانسه و بلغارستان در آخرین روز دور انتخابی جام جهانی 1994 در قاره اروپاست.
روزی که فرانسویها به مربیگری ژرار هولیه مهیای سفر به ینگه دنیا میشدند. با خط حمله فاتح لیگ برتر و لیگ قهرمانان، اریک کانتونا و ژان پیر پاپن. با نسل جدید ستارگان خود، دسایی، بلان، دشان و امانوئل پتی.
در آن غروب سرد پاییزی قهرمانان بازی در پاریس از هیچ کجا از راه میرسد. ژینولا، مرد یاغی فرانسوی توپی که میتواند در ثانیههای پایانی در گوشهی زمین حفظ کند را با غرور بیجای خود لو میدهد.
در آنسوی زمین لوبو پنف توپ باد آورده را تحت فشار مدافعان حریف به زیبایی به کوستادینوف میرساند و او با نفوذ به محوطه جریمه و شوتی از زاویه بسته دروازه برنار لاما را باز میکند تا بلغارستان با شکست 2-1 فرانسه بالاتر از خروسها راهی جام جهانی 1994 شود.
هم پنف و هم کوستادینوف، در واقع اصلا قرار نبود آنجا باشند! اولی در والنسیا و دومی در پورتو نتوانسته بودند روادید حضور در فرانسه را اخذ کنند و در اردوی پیش از بازی، در زمین فوتبال گرونبرگ با تیم تمرین میکردند تا معجزه ای رخ دهد.
دیمیتار پنف سرمربی بلغارستان و عموی لوبو پنف میگوید :
در بلغارستان همه خود را متخصص فوتبال میدانند و میخواهند به شما مشاوره دهند! اما من میخواستم تیم در فضایی آرام برای آن بازی بزرگ آماده شود. به همین دلیل صوفیه را به مقصد کمپ ورزشی گرونبرگ در غرب آلمان ترک کردیم.
دو روز قبل از بازی در حالیکه 18 بازیکن بلغارستان مهیای سفر از فرودگاه فرانکفورت به پاریس هستند، لوبو پنف و کوستادینوف هنوز مدارک خود را را دریافت نکردهاند.
بوریسلاو میخایلوف، دروازه بان تیم پیشنهادی دارد؛ میخایلوف مدتی در باشگاه مولوز الزاس بازی کرده. باشگاهی در مرز آلمان و فرانسه که باعث شده گلر بلغاری دوستان خوبی در دو سمت مرز داشته باشد. او به مربی پیشنهاد میدهد از طریق دوستان خود، دو بازیکن بدون ویزا را قاچاقی از مرز زمینی به فرانسه ببرند. یک پیشنهاد خطرناک در دورانی که هنوز پیمان شینگن میان کشورهای اروپایی وجود ندارد.
با این حال رفقای میخایلوف به خوبی کار خود را انجام میدهند و بلغارستان با ترکیب کامل خود، دو روز بعد در پارک دوپرنس حاضر میشود. پنف سرمربی تیم میگوید :
راستش در حال جشن گرفتن گل کوستادینوف کمی استرس داشتم....
استویچکوف کچل!
کوستادینوف، بعدها در بلغارستان با لقب سنت امیل یا امیل مقدس شناخته میشود. او خاطرات آن سال را به یاد میآورد :
ما، این فوقالعاده ای داشتیم. گاهی اوقات با هم یک مجموعه خوب بودیم و گاهی نه چندان خوب. اما در زمین همیشه یک تیم بودیم.
موفقیت بلغارستان در تابستان 94 نیز درست شبیه توصیف کوستادینوف، در فضایی سرشار از عدم قطعیت رخ میدهد. لوبو پنف، پس از عبور از خان اول و ارسال آن پاس گل برابر فرانسه، در قدم بعدی با خبری هولناک مواجه میشود. سرطان بیضه در کمتر از سه ماه مانده به جام جهانی.
عموی لوبو، و سرمربی تیم میگوید :
از روز قرعه کشی به بچهها میگفتم که بازی اول برابر نیجریه باید جدی رفته شود. اما با وجود همه آن حرفها، ما رقیب را دست کم گرفتیم و بهای گزافی برای آن پرداخت کردیم.
روزنامههای بلغاری پس از اولین نمایش تیم خود در آمریکا و شکست 3-0 برابر نیجریه تازه وارد به جام جهانی به تیم ملی میتازند.
" شرمساری دالاس"
تیتر یکی از روزنامه هاست و روزنامهی دیگری با نرم افزارهای کامپیوتری تصویر کچلی از هریستو استویچکوف را روی جلد چاپ میکند. به این دلیل که سوپر استار تیم قبل از بازی گفته بود در صورت باخت بلغارستان موهای خود را از ته میتراشد (چه خوب که هریستو به قول خود عمل نکرد!)
پنف تمام روزنامهها را به در و دیوار هتل محل اقامت بازیکنانش آویزان میکند تا باعث شود آنها به خود بیایند. کوستادینوف میگوید :
پس از آن باخت شوکه شدیم اما آن شوک باعث شد تا تلاش کنیم تمرکزمان را به حداکثر برسانیم. پس از اولین برد در بازی دوم برابر یونان دیگر کسی جلودارمان نبود.
میزبانان اولین جلسه محرومیت مارادونا
با برد 4-0 برابر یونان شانس صعود بلغارستان بهبود مییابد. و همه چیز منوط به کسب یک نتیجه خوب در بازی آخر میشود. برابر آرژانتین با دیگو آرماندو مارادونا یا در حقیقت آنچه در همان روز مشخص شد، آرژانتین بدون دیگو مارادونا!
دیمیتار پنف میگوید :
ما در استادیوم بودیم که خبر مثبت اعلام شدن تست دوپینگ مارادونا را شنیدیم. سپس آرژانتینیها به میدان آمدند. در چهرهی آنها دریافتیم که روحیه خود را از دست دادهاند.
بلغارستان موفق میشود آرژانتین را بدون مارادونا و البته در حضور باتیستوتا، کانیگیا، ردوندو، سیمئونه و.... 2-0 ببرد. آنها، حالا شش امتیاز در جام جهانی کسب کرده بودند. به اندازه تمام پنج دور قبلی حضور خود در تورنمنت.
اولین حریف بلغارستان در دور حذفی مکزیک بود. همسایگان جنوبی ایالات متحده بسیار راحت تر از حریف خود در آنسوی اقیانوس خود را به ایست رادرفورد در نیوجرسی میرسانند. بونچو گنچف بازیکن تعویضی بلغارستان در آن روز میگوید :
هزاران هزاران طرفدار مکزیکیها در استادیوم دیده میشوند. حتی تعدادی از آلمانیها هم آمده بودند تا بازی رقبای خود در دور بعد را تماشا کنند. در این بین تعداد بسیار کمی از طرفداران بلغارستان در ورزشگاه به چشم میخورد. این، فشار را از روی ما برداشت.
گل زودهنگام استویچکوف، خیلی زود جبران میشود و گرمای زیاد هوا کیفیت بازی 120 دقیقه ای را ذوب میکند. پنالتی ها تعیین کننده سرنوشت خواهد بود. گنچف میگوید :
ما روز قبل پنالتی تمرین کرده بودیم اما عجیب بود اکثر بازیکنانی که خوب پنالتی زدند، اصلا تا پایان بازی در زمین باقی نماندند! من هرگز انتظار نواختن پنالتی را نداشتم.
پس از دو بازیکن مکزیک و بالاکوف بلغاری، سرانجام گنچف طلسم پنالتی ها را میشکند؛
با خودم گفت دو روز دیگر 30 ساله میشوی پس روز تولدت را خراب نکن
در نهایت مکزیکیها فقط یکبار گل میزنند و بلغارستان 3-1 در ضربات پنالتی راهی بازی یکچهارم نهایی میشود. جدال برابر قهرمان جهان.
شما آلمان را شکست خواهید داد
پس از برد با مکزیک هیچ نشانهای از تنش یا استرس در بلغارها دیده نمیشود. گنچف میگوید هم تیمیهایش جاه طلبانه از بازی در فینال حرف میزدند. و قیصر فرانتس بکن باوئر پس از بازدید از اردوی بلغارها، به عنوان یک کارشناس تلویزیونی میگوید:
آرامش آنها شگفت انگیز بود.
پنف میگوید :
میشود حدس زد که حال و هوای اردوی آلمانیها کاملا برعکس ما بود. بکن باوئر آن روز به من گفت که شما آلمان را شکست میدهید... لابد چیزهایی در آن طرف سر جای خود نبوده
با این حال پس از شروع بازی همه چیز به آن خوبی برای بلغارستان پیش نمیرود. درگیری میان بالاکوف و استویچکوف بالا میگیرد و پنف آنها را بین دو نیمه به جای رختکن به اتاقی مجزا میبرد. سرمربی قاطعانه به دو ستاره میانی خود میگوید که اگر نتوانند آرام بگیرند مجبور خواهند بود بازی را از روی نیمکت تماشا کنند. پنف میگوید :
هیچ تعارفی در کار نبود. اگرچه از ته دل خوشحال شدم که در نیمه دوم مساله حل شد و مجبور نشدم آنها را تعویض کنم.
او همچنین راجع به استفاده از یور آن لچکف مقابل کلینزمن میگوید :
حریف ما قهرمان جهان بود و اصلا بعید نبود داور پنالتی به آنها هدیه کند. بنابراین میخواستم کلینزمن را بیرون محوطه جریمه متوقف کنیم.
یوردان لچکف، انگیزههای دیگری به جز توقف مهاجم موطلایی ژرمنها نیز دارد. آن روز، تولد شش سالگی دختر بازیساز بلغارهاست و او قول گلی را به دختر عزیزش تقدیم کند. پس از 78 دقیقه فرزند لچکف هدیه خود را دریافت میکنم. پدر با ضربهی سری تماشای دروازهی آلمان را برای بار دوم فرو میریزد و بلغارستان، ده دقیقه مانده تا پایان بازی از آلمان پیش میفتد.
با سوت پایان آن بازی، نه فقط در یوردان لچکف که تمام بلغارستان برای تشکر از مردان حاضر در زمین به خیابانها میریزند. عدهای کثیری در مقابل کاخ ملی صوفیه تجمع میکنند و نام استویچکوف، نوازنده گل اول بازی با ضربه آزادی چشم نواز را به عنوان نخست وزیر کشور فریاد میزنند. جشنی بسیار پرشور تر از جشن پایان حکومت کمونیستی خلق بلغارستان در چهار سال...
دزد فرانسوی و کارگر ایتالیایی
سرانجام، ماجراجویی بلغارستان، درست از جایی که آغاز شده بود پایان مییابد. یک فرانسوی دیگر، پس از ژینولا تقدیر آنها را در بازی نیمه نهایی برابر ایتالیا رغم میزند؛ ژول کویینو داور باتجربه فرانسوی، با تصمیم خود در بازی تیمهایی بلغارستان برابر ایتالیا خشم ابدی مردم بالکان را به جان میخرد. صحنه ای که به قول گزارشگر شبکه FAZ:
کاستاکورتا در محوطه جریمه خودی چشمانش را بست و مثل یک کارگر یدی با توپ برخورد کرد!
دو گل روبرتو باجو، فقط یکبار توسط استویچکوف پاسخ داده میشود و خبری از گل دوم بلغارها نیست. استویچوک پس از بازی، داور فرانسوی را یک دزد خطاب میکند اما پنف سرمربی او، سی سال بعد از آن بازی فیلسوفانه با ماجرا برخورد میکند :
خب بله آن یک پنالتی واضح بود. اما آیا افسوس خوردن دائمی برای آن فایده ای دارد؟
و کوستادینوف شبیه سرمربی خود ترجیح میدهد خاطرات خوش سفر سی سال قبل به آمریکا را به یاد آورد :
ما به این فکر میکردیم که میتوانیم اولین جام جهانی تاریخ خود را ببریم. این فوقالعاده بود. حالا که به گذشته با میگردیم، ما چیزی را به دست آوردیم که چند ماه قبل هیچکس تصورش را نمیکرد. به هیمن دلیل آن باخت باعث نشد قلب طرفداران بشکند آنها از پیشروی و رویاپردازیهای ما راضی بودند.
به هر حال هنگام بازگشت به صوفیه استویچکوف رئیس جمهور یا نخست وزیر نشد اما توانست پیش از کریسمس توپ طلا را به چنگ آورد. دومین قطعه ارزشمند طلایی آن سال استویچکوف پس از فتح کفش طلای جام جهانی با 6 گل. و سپس یک کپی از جایزه خود را لوبو پنف بخشید. بازیکنی که با سرطان جنگید و توانست آن را شکست دهد. استویچکوف نیز مانند همه میدانست که سفر او و هم تیمی هایش با آن پاس پنف آغاز شده. و با خداوندی که اهل بلغارستان بوده...