لطیفه ای ای در تاریخ معاصر وجود دارد که میگوید محمد مصدق تا قبل از ملی شدن صنعت نفت در انزوای سیاسی بوده است!!!
این سخن در حالی بر زبان مصدقی ها جاری میشود که در سال های ۲۶ تا ۲۹ سرهنگ محمد دفتری رئیس دژبانی ( شیطان پشت پرده وقایع ۱۳۲۶-۱۳۳۲ ) و برادرزاده مصدق با این ترور معروف که با دستور محمد مصدق انجام گرفت پروژه رسیدن عموی خود به نخست وزیری را آغاز کرد و این پروژه با جنایت های دیگری هم ادامه و پایان یافت که در حال حاضر به آنها نمیپردازیم.
در این مطالب به شرح قتل مسعود در شب ۲۲ بهمن ۱۳۲۶ معرفی آمران و عاملان واقعی جنایت میپردازیم.
شرح مختصری از محمد مسعود به گفته ی محمدعلی جمالزاده :
«از بیشرفترین آدمهای دنیا که میتوان به زبان آورد، این مرد بود. به من خیانتی نکرد، اما در دروغگویی، در پشت هم اندازی، در خیانت، کمنظیر بود. خودش حرفهایی برای من زده که شنیدنی است. وقتی من در ایران بودم، داستانهای او را در روزنامه شفق سرخ میخواندم… یک روز جوانی آمد پیش من که قد کوتاهی داشت. گفت: من همان محمد مسعودم پرسیدم که کجا زندگی میکند؟ … بعد از زندگانی خودش، از گرسنگی خوردن خودش، حرفهای عجیب و غریبی زد. من دلم برایش سوخت. وقتی که برگشتم به اروپا، کاغذی نوشتم به علی اکبر داور، وزیر مالیه که با من در ژنو درس خوانده بود. داور آن زمان وزیر مالیه بود. کاغذ نوشتم که این جوان دارد از گرسنگی میمیرد، تو یک کاری برایش بکن. آقا بنا شد، که او را به خرج دولت ایران بفرستند یکی دو سال در اروپا درس بخواند… در بلژیک روزنامه نویسی میخواند. همان موقع، روزی آمد سراغ من چون که دختری رفته توی وزارت فرهنگ و هنر تهران، که ما زن و بچه مسعود هستیم و او ما را بدون خرجی ول کرده رفته اروپا. وزارت فرهنگ هم بنا شده که حقوق مرا نصف کنند، که نصفی را او بردارد؛ ولی آقای جمالزاده من اصلاً” زن ندارم، بچه ندارم، من دارم از گرسنگی میمیرم دوباره کاغذ نوشتم به ایران که این زن ندارد، بچه ندارد، چرا حقوقش را نصف کردهاید؟ باز دوباره یک روز خودش آمد پیش من و عکسی از جیبش درآورد که بچهام را، ببین، چقدر شبیه من است. دختر است. گفتم :راست میگویی، خیلی به تو شبیه است، اما تو که گفتی بچه ندارم… گفتم: پس زن هم داری؟ گفت: بله زن هم دارم صیغه بود گفتم: چکارش کردی؟ گفت: مجبور شدم خانهای در تهران اجاره کنم، خانه کوچکی بود؛ ولی اول ماه به اول ماه که صاحبخانه میآمد و پولش را میخواست… من داد و بیداد راه میانداختم که مردیکه توی خانه من پیش زن من، چکار داری؟ اما او هم میگفت: از خانه بیرون نمیروم تا اینکه چند ماه اجاره عقب افتاده را بدهی. دیدم چارهای ندارم. رفتم جلو آینه با چاقو زدم تو سر خودم و فریاد زدم، آی مردم، ای مسلمانان ببینید این مرد مرا به چه روزی انداخته، مرا داشت میکشت! و به این شکل اجاره ندادم!»
جمالزاده در مورد مقالات جنجالی محمد مسعود ادامه میدهد:
«…بعدها دوباره به ایران رفتم، یک روز باز مرا وعده گرفت. دیدم عمارتی ساخته بیرون دروازه و دو تا نوکر دارد. نوکرهای خوش لباس. یک آوازه خوان زن و یک تارزن زن و یک تمبکی را هم وعده گرفته بود. چندین بار گفتم: من نمیتوانم وقت ندارم.. اما دو نفر آدم حسابی آمدند و گفتند که آقای جمالزاده مسعود خیلی دلش میخواهد که شما به خانهاش بروید. رفتم و دیدم که آن کس که از گرسنگی داشت میمرد، عمارت ساخته و …، تا اینکه رفتم سر میز شام آن دو نفر آمدند که خدمت کنند، با لباسهای خیلی خوب و شیک … بعد آن دو نفر مرا بردند توی اتاق دیگری و گفتند: جمالزاده تو چرا برای روزنامه مسعود مقاله نمینویسی؟ گفتم: میدانید چیست؟ من مقاله ادبی مینویسم، اما این روزنامه تمام مقالاتش سیاسی است. من اهل سیاست نیستم.»
بعد یکی از آنها گفت:
«جمالزاده میدانی چرا همهاش سیاسی مینویسد؟ چون این خانه را که میبینی ما برایش درست کردیم، و از همین راه»
تعجب کردم و پرسیدم «چطور توانستهاند از راه روزنامه برایش خانه درست کنند؟ گفت: ما میدانیم در تهران آدمهای پولدار چه کسانی هستند. میآییم به مسعود میگوییم که مثلاً به رئیس روزنامه اطلاعات بد بگو … به وهاب زاده فحش بده، به فلان تاجر فحش بده. او هم شروع میکند؛ ولی آن پایین مینویسد: بقیه دارد آن وقت ما میرویم آن مرد را که برایش مقاله نوشته میبینیم و میگوییم اگر میخواهی بقیه نداشته باشد باید ده هزار تومان بدهی آن مرد هم میگوید: ده هزار تومان نمیتوانم بدهم پنج هزار تومان میگیریم میآییم سه نفری تقسیم میکنیم»
|
همانطور که خواندیم محمد مسعود به نوشتن مطالب سیاسی بسیار علاقه داشت او به همه، از اطلاعات چی ها گرفته تا دربار و رزم آرا حمله میکرد ، به همین دلیل قتل محمد مسعود را به اشرف پهلوی و دربار نسبت میدادند اما واقعیت این قتل در یک جمله برای انتشار نیافتن نامه بسیار محرمانه رزم آرا به خسرو روزبه (یکی از افسران حزب توده) انجام گرفت.
اما این ماجرا به مصدق و دفتری چه ربطی دارد، در قسمت های های بعدی خواهیم فهمید.
در ابتدا به روابط رزم آرا و حزب توده میپردازیم.
روابط رزم آرا با توده ای ها توسط رزم آرا برای مقابله با رقیبش حسن ارفع آغاز میشود
در سال ۱۳۱۸ رزم آرا و ارفع هردو به درجه سرتیپی ارتقاء می یابند.
حسن ارفع پسر پرنس رضا ارفع از نظر خانوادگی مشهور به وابستگی به انگلیس بود و همچنین از نظر شخصی و سیاسی نیز او را از ایادی شاه و دربار میدانسته اند.چند جمله زیر را از کتاب «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی اثر ارتشبد فردوست آورده ایم :
" ارفع بنیانگذار جریانی در ارتش است که با پیوند به بریتانیا و دربار پهلوی مشخص می گردد و همین جریان متشکل بود که در دهه های بعد حضور خود را در صحنه های سیاسی و نظامی نشان داد
ارفع که از سال ۱۳۲۳ به درجه سرلشکری رسید در سالهای شهریور ۱۳۲۰ چندین بار ریاست ستاد ارتش ( عالی ترین پست نظامی را به عهده داشت و در این سمتعناصر وابسته به استعمار بریتانیا را در مقامات حساس نظامی و اطلاعاتی گمارد. ارفع گرداننده سه حزب سیاسی وابسته به استعمار انگلیس نیز بود حزب افق آسیا که
توسط ارفع و دکتر احمد هومن (معاون وقت وزارت دربار و فراماسون سرشناس) تشکیل شد و عناصری چون احمد على سپهر (مورخ الدوله)، على دشتی، ابراهیم خواجه نوری داریوش همایون را در بر می گرفت و احزاب فاشیستی آریا (به رهبری هادی سپهر) و سومکا ( به رهبری داوود منشی زاده ) "
در این شرایط تعجب اور نیست که ایادی روسیه شوروی و همچنین ارتش اشغالگر آن دولت در آن زمان در ایران از جمله گردانندگان حزب توده ایران و افسران توده ای که از مخالفان سیاست
انگلیس و دربار مصوب می شده اند به رقیب سرسخت ارفع و دشمن شاه و دربار یعنی رزم آرا نزدیک شده و بطور متقابل و پنهانی به حمایت و تقویت یکدیگر بپردازند.
|
در مرداد ماه ۱۳۲۲ رزم آرا به ریاست ستاد ارتش منصوب میشود و مهرماه به دلایل نامعلوم از سمت خود برکنار میشود در این بازه که رزم آرا خانه نشین میشود هیچکس تاکید میکنم هیچکس جرئت نداشته با رزم آرا ملاقات کند حتی پدر و همسر و مادرش . تنها یک نفر با رزم ارا رفت و آمد میکرد و آن شخص هم کسی نبود جز جناب محمد دفتری که با شهامت و خردمندی خود با پیشنهاداتش رزم آرا را مجذوب خود کرد پس گویا نقشه ی بزرگ مصدق قبل از ۱۳۲۶ به اجرا در آمد. مصدق در اینجا به دو هدف بزرگ رسید اول اینکه توانست از سمتی دشمنی رزم آرا و شاه را تقویت کند و یک جاسوس مکار را به دستگاه رزم آرا فرستاد و همین شخص بعد ها رزم آرا را هم به قتل رساند.
- بهمن ماه ١٣٢٢ - سرتیپ رزم آرا به فرماندهی دانشکده افسری منصوب شده است. تشکیل سازمان افسران حزب توده توسط چند نفر افسر توده ای از استادان همین دانشکده، و در همین دوره از ریاست سرتیپ حاجیعلی رزم آرا بوده است.
یکم فروردین ۱۳۲۳ - رزم آرا و حسن ارفع به درجه ارتش سرلشگری ارتقا یافتند.
پانزدهم اردیبهشت ۱۳۲۳ - سرلشکر رزم آرا برای بار دوم به ریاست ستاد ارتش برگزیده شده است. آغاز این دوره از ریاست سرتیپ رزم آرا بر ستاد ارتش با تشدید فعالیت سازمان افسران حزب توده هم زمان بوده است.
ششم دی ماه ۱۳۲۳ - رزم را از ریاست ستاد ارتش برکنار گردیده و ارفع به جایش منصوب شد. از این زمان به بعد رزم را به نحوی شدیدتر بر ضد ارفع به فعالیت پرداخته و در جهت بدنامی و حتی نابودی او به هر نیرنگی که برایش امکان داشته دست زده است. از جمله این اقدامات میتوان ادامه تماس و همکاری پنهانی وی را با خسرو روزبه و بعضی دیگر از افسران توده ای که می شناخته نام برد.
متن زیر را در کتاب " از انشعاب تا کودتا " اثر انور خامه ای
میخوانیم :
روابط نزدیک روزبه و رزم آرا :
روابط روزبه با رزم آرا از زمان حکومت محسن صدر (صدر الاشراف) و ریاست ستاد ارتش سرلشکر حسن ارفع آغاز گردید.
رقابت میان ارفع و رزم آرا سابقه دیرینه داشت. در آن زمان ارفع موفق شده بود رزم آرا را
کنار بزند و خود رئیس ستاد و همه کاره ارتش پس از شاه بشود.
رزم آرا در جستجوی همکارانی بود تا بتواند به کمک آنها رقیب خود را بکوبد. این همکاران جز افسران توده ای نبودند و اختیار آنها تقریبا در دست روزبه بود. از اینجا ائتلاف میان رزم آرا و روزیه آغاز شد روزبه به کمک رزم را به استاد بسیار محرمانه ارتش دست می یافت و آنها را در روزنامه رهبر چاپ و افشاگری می کرد. همین افشاگری ها موجب شد که ارفع درصدد دستگیری و تبعید افسران توده ای براید ولی روزبه و سازمان افسری توسط رزم آرا از این تصمیم اطلاع یافتند و احتياطات لازمه را به عمل آوردند.
من جمله روزبه مخفی شد و ارفع نتوانست او را دستگیر کند. بعضی ها می گفتند در منزل خود رزم آرا مخفی بوده است ولی من اطلاعی از صحت و سقم این گفتار ندارم......
از انشعاب تا کودتا خاطرات دکتر انور خامه ای صفحه (۱۰۰) |
خرداد ۱۳۲۴ - رزم آرا بازنشست شد.
احمد امیراحمدی نخستین سپهبد ایرانی در خاطرات خود میگوید :
... در موقع خانه نشینی جمعی از افسران را تحریک کرد که به حزب توده گرایند و
مقالاتی به ضد قانون اساسی و مقام سلطنت در بعضی جراید انتشار دهند. رزم آرا در فرار افسران لشکر خراسان به گرگان که منتهی به کشتن آنها شد دخیل بود و
احزاب چپ درباره او نظر مساعد داشتند.... |
شهرویور ۱۳۲۴ روزبه در پی شورش ناموفق افسران خراسان به احتمال زیاد در این ماه از خدمت در ارتش فرار کرد.
7 بهمن ۱۳۲۴ - احمد قوام به نخست وزیری رسید
در این دوره قوام تظاهر به دوستی با شوروی و توده میکرد و به همین منظور نزدیک به یک ماه بعد حسن ارفع چون به انگلیس وابسته و با شوروی و توده دشمن بود از ریاست ستاد ارتش برکنار شد و آقولی به جای او به آن سمت منصوب شد.
یکم خرداد ۱۳۲۵ - رزم ارا از بازنشستگی خارج و به ریاست بازرسی مناطق آذربایجان و کردستان رسید.
۱۱ تیرماه شاه برخلاف میل خود با انتصاب رزم آرا به ریاست ستاد ارتش برای بار سوم موافقت کرد.
احمد امیراحمدی در خاطراتش می گوید :
در این موقع حزب توده قدرت بسیاری به دست آورده بود و در دولت ها نفوذ پیدا کرد و سران آن حزب و مظفر فیروز و قوام السلطنه خواستند که رزم آرا به ریاست ستاد ارتش منصوب شود. شاه نمی پذیرفت و قوام السلطنه چند بار به من گفت باید رزم آرا را به ریاست ستاد ارتش پیشنهاد کنی، چون گزیر و چاره ای نیست. من چند بار حضور اعلی حضرت عرض کردم و جواب رد شنیدم ولی یک روز رزم رزم را را به به دفتر من آمد و نامه ای به امضای نخست وزیر احمد قوام ارائه داد که نوشته بود :
رزم را به ریاست ستاد منصوب می شود که زیر نظر شما انجام وظیفه کند. من مراتب را به حضور شاه عرض کردم و گفتم ممکن است عدم موافقت اعليحضرت در این باره موجب جدایی و اختلاف بیشتری با رئیس دولت شود. اطمینان میدهم که مراقب اعمال رزم آرا خواهم بود.
رزم آرا در این شغل تا درجه سپهبدی رسید و توجه و حمایت اعلیحضرت همایونی را به جلب کرد.... |
هدف از این کار تضعیف و یا شاید برکناری محمدرضاشاه ازسلطنت بود. بعد ها به دلیل دشمنی شاه و رزم آرا و احتمال کودتا از سوی رزم آرا، شاه با کمک مصدق و دفتری توانست رزم آرا را به قتل برساند.
قوام از اولین روز رسیدن به نخست وزیری در ۱۳۲۴ در صدد تضعیف شاه برآمد. حتی محمد پیراسته در سخنرانی جلسه دهم مجلس شانزدهم گفته بود آن وقایع آذربایجان نقشه شخص قوام بود که به احتمال بسیار زیاد اشتباه است.
دکتر باقر عاقلی در کتابش چنین نوشته است :
اولین انتصاب قوام السلطنه، تعيين مظفر فیروز مدیر روزنامه رعد امروز و فرزند نصرت الدوله و دشمن خانواده پهلوی به معاونت سیاسی و پارلمانی خود بود. مظفر فیروز پس از شهریور ۱۳۲۰ در صحنه سیاسی ایران ظاهر شد. ابتدا به
خونخواهی پدر خود نصرت الدوله قیام کرد و علیه عمال نظمیه اعلام جرم نمود. شاه از مظفر فیروز نفرت عجیبی داشت و به خوبی میدانست یکی از دشمنان سرسخت و پروپاقرص او مظفر فیروز است. این موضوع را زمانی فهمید که برای دلجویی و استمالت از فرزندان مقتولین دوره رضا شاه آنها را به دربار احضار نمود تا به ترتیبی رضایت خاطر آنها را فراهم سازد ولی مظفر از حضور در دربار و ملاقات با شاه خودداری نمود و پیغام سختی برای شاه فرستاد و رسماً رضا شاه را قاتل پدر خود خواند و این بیت را به واسطه ملاقات گفته بود به اطلاع شاه رساند
پدر گشتی و تخم کین کاشتی
پدر کشته را کی بود اشتی؟
انتصاب مظفر فیروز با این سوابق به معاونت قوام برای شاه غیر مترقبه و تا حدی پردناک بود و تخم اولین نفاق بین شاه و قوام کاشته شد.....
|
در هر صورت دلیل همکاری مظفر فیروز و قوام دشمنی آنها با پهلوی بود و به همین دلیل رزم آرا را به ریاست ستاد ارتش انتخاب کردند...
جعفر مهدی نیا در کتاب زندگینامه سیاسی رزم آرا میگوید :
ملاقات بین رزم آرا و خسرو روزبه مقارن ایامی دست داد که مظفر فیروز و قوام السلطنه که آن موقع نخست وزیر و در اوج قدرت بود، برای محو دربار نقشه
می کشیدند و میخواستند یک نفر از امرای مخالف شاه را به ریاست ستاد ارتش بگذارند تا بتوانند بساط سلطنت را برچینند یا اقلا همیشه بر شاه تفوق داشته باشند.
در اثر اشتهار آن زمان رزم آرا که خانه اش مرکز مخالفین دربار و ستاد شده بود و مظفر فیروز پسر عمه نورالملک خانم هدایت همسر رزم آرا حکم ریاست رزم آرا را از قوام السلطنه گرفت به امضای شاه رسانید و به خانه او برد. شرط این انتصاب و شهرت
طرز فکر رزم آرا بود که موجب شد خسرو روزبه از اختفا درآید ....
|
اما قوام که به نظر نمی آمد قصدش نابودی سلطنت بوده باشد و فقط میخواست دست شاه را از مسائل کوتاه کرده و اورا بازیچه خود کند در حالی که نقشه رزم آرا و مظفر فیروز نابودی پهلوی بود و شاید هم قوام حدس میزد بعد از کودتا رزم آرا به او نارو بزند و خودش دیکتاتور شود. پس همراهی نکرد.
______________________________
در قسمت بعدی به نقش محمد دفتری و مصدق دو شیطان بزرگ در این وقایع مهم میپردازیم .
لینک قسمت دوم