ابی
اون دو تا مست چشات منو خوابم میکنه
ذره ذره اون نگات داره آبم میکنه
داره ميميره دلم واسه مخمل نگات
همه رنگی رو شناختم من با اون رنگ چشات
امیر خلوت
تا بودی با من آروم بودم
میدیدم ماهو تو نگاهت,شکر می کردم خدارو
از اینکه همه چی رو به راهه
تو بودی که با بودنت خاطرات خوب ساختی واسم
همین خود تو بودی که دل شکستن و دادی یادم
تو بودی که رفتی,خواستی دورشی ازم و تنها باشی
دِ لعنتی حالا حرفای دل سنگتو میگی شبا با کی
هم بغضه میمونه پات,دل تنگ میشین واسه ی هم
یا دوست داره محکمه جات تو قلبش واسه یه شب
ها؟ چرا ساکتی؟چرا خیسه چشمات
حرف بزن,بگو بعد من کی میکنه درکت
کی به فکرته قد منکه همه چیم مال تو بود
فکر و ذکر و هر چی خواستی نه نگفتم
اَه نه لطفا نگو داشتی کم و کاستی
راستی هنو یادمه وعده هات,خنده هات
من میدونم,تو هم دوستم داشتی
میخوندم این از نگات
یاس
سخته حرفم رسیده وقت رفتن
به یاد اون روزا که اسمت هر یه سطر دفتر
نقش میبست چشم با اشک خیره است به
فردایی که تو زندگیم یه بخش دیگه است
من نمیدونم بهت نمیومد که خودتو بکشی کنار از کنار من تو بری گلم
نخواستی بفهمی اینو که من عاشقتم فهمیدم حق میدم بهت باشه بخند
به من واقعا که حق داری بخندی که با اون نگاهت منو به رگباری ببندی که
بدتر از 100 تا گلوله سرب داغه با تو فکر میکردم طلوع صبحه آخه
تا وقتی بودی توی زندگیم من غم نداشتم
واست تا جایی که تونستم من کم نذاشتم البته خودم میخواستم اینا منت نیست
ولی با تو بودن واسه من منبعد ریسکه دیگه با خاطرات با تو خوشم
پس چون که حتی فکر بی تو بودن کشنده است
ابی
مثل يک رويای خوش پا گرفتی تو شبام
از يه دنيای ديگه قصه ها گفت برام
هنوز از هُرم تنت داره ميسوزه تنم
از تو سبزه زار شده خاک خشک بدنم
دستای عاشق تو منو از نو تازه ساخت
دل ناباور من جز تو عشقی نشناخت
ناجی
نگاه کن این منم که سایه م کنار سایه ت
یه قاب ساده س ،تا نور باشه جاودانه س
یه رازه باید صبور باشن عاشقا نه
هلال ماهم ،خمیده زیر واژه هام ،حبسم
گمم،عاصی از همه
همین شعر ،تراژدی بود ،حماسی کردمش
رپ ،یکی که رویاهاشو قاپیدن همه
الان از همیشه سخت تره راضی کردنش
واسه اینکه کوک شه با این ساز کهنه
من کاکتوس آخرم ،که ایستاده مُرده
میخوام بگم از نوید ها یه عمره
ولی سه نقطه میذارم همینجای جمله
منی که بی حسّه ،کامل رباته
اصن شاید منم دارم مثل آلن دو باطن
منی که هی، معذرت اومدم بزنم تو حالت دوباره
یه جایی دورتر از دورترین دوردست
اونجا که تاوان شبا رو میده روز پس
جای بوسَته رو گونه های سوخته م
غروب رفت ،دریا رو ماهیا فروختن
غریبه پلکم ،نیلوفر رو برکه س
یه کاغذم که زیر فشار قلمو چرکم
هرچی تو فکرم ،باشه میاد رو تکستم
پس سلامتی اونیکه با کلمه هام هِد زد
ابی
مثل يک رويای خوش پا گرفتی تو شبام
از يه دنيای ديگه قصه ها گفت برام
هنوز از هُرم تنت داره ميسوزه تنم
از تو سبزه زار شده خاک خشک بدنم
دستای عاشق تو منو از نو تازه ساخت
دل ناباور من جز تو عشقی نشناخت