متن مژده ای دل از داریوش
دانی که چنگ و عود چه تقریر میکنند
پنهان خورید باده که تکفیر می کنند
مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید
که ز انفاس خوشش بوی کسی میآید
از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش
زدهام فالی و فریادرسی میآید
زآتش وادی ایمن نه منم خرم و بس
موسی آنجا به امید قبسی میآید
هیچ کس نیست که درکوی تواش کاری نیست
هرکس آنجا به طریق هوسی میآید
کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست
این قدر هست که بانگ جرسی میآید
جرعهای ده که به میخانهٔ ارباب کرم
هر حریفی ز پی ملتمسی میآید
دوست را گر سر پرسیدن بیمار غم است
گو بران خوش که هنوزش نفسی میآید
خبر بلبل این باغ بپرسید که من
نالهای میشنوم کز قفسی میآید
یار دارد سر صید دل حافظ یاران
yar darad sre seyde dele hafez yaran
شاهبازی به شکار مگسی میآید
shah bazi be shekare magasi miayad
ترانه آهنگ مژده ای دل از داریوش
خبر بلبل این باغ بپرسید که من
نالهای میشنوم کز قفسی میآید
یار دارد سر صید دل حافظ یاران
yar darad sre seyde dele hafez yaran
شاهبازی به شکار مگسی میآید