ما تو حصار هم
تو تو حصار من
من تو حصار تن
می خواد بذاره کم
پشت نقاب تنگ
منم نظاره گر
عدالت مُرد : صداقت مُرد، شرافت مُرد، قناعت مُرد، درایت مُرد، سخاوت مُرد، نجابت مُرد
رفاقت مُرد: قضاوت بُرد، حسادت بُرد، حماقت بُرد، حکایت بُرد، وقاحت بُرد، جنایت بُرد
(کورس)
کوووو اصالتت کو
کوووو اصالتت کو
(ورس یک)
اصالت و گم کردم من زیر پوسته های این
شهر
قرق جبر
بلوف و جعل
دروغ محض
شنود و شک
جنون و جنگ
بلوغ جهل
جلو چشمم
غرور در
شرف مرگ
تومور درد
قلمبه تر
حدود صد
تا رخ دارم
نمی دونم
کدومشم
این بالا ابر و مه
مضطرب از تو له
منزجر از خونه
مثل مار از پونه
در پی روزنه
پشت سر پر تنش
پیش رو ممتنع
سرنوشت مبهمه
مثل برق و باد گذشت و داستانم همین شد
که توحیاط خونمون دیدم آسمونم زمین خورد
از اون طرف آینده شد از آن کیا
ما نشستیم به دوخت و دوز پارگی ها
مخلص واقعی جاشو داد به ناخالصیها
عمق وجودم ظلمات مثل غار سیاه
با این حال با این دنیا دارم کار زیاد
رفتنی از نگاه مقابل داره میاد
نقشه ها ابترن
رهسپار سفرم
شرح حال رفتنم
از نگاه دفترم
می درم روکشت
این ترک رو بشه
خوار شدم تو چشت
خار میشم تو چشت
برگ و ساقه آدمه ولی مرده ریشه ها
که جاشو داده به خوی و خصلت گرگ بیشه ها
زبون به فرم نیش مار و گربه میشه هار
می شکنیم همو و می رقصیم رو خرده شیشه ها
نامحسوس بد شدم به طوری که عادی شه روندم
ديگه واسم مهم نبود حتی آتیش جهنم
واسه چاله های خودم چاه جدید کندم
خیلی وقته تو زندون خودم وکیل بندم
مقتدر توی قاب
منفجر تو نقاب
کوچه ها توی خواب
کوچ ما به سوی خاک
دیگری، این خونست؟
حرف نزن، می دونم
که دارم یه کتاب نو رو
از وسط می خونم
(کورس)
اوووو اصالتت کو
اوووو اصالتت کو
(ورس دو)
اصالت منو خاطره گرفت
که به ارق به اعتقاداتم خاتمه بده
پرتوی مثلث خونه و رفیق و مدرسه
جادوم کرد و گفت به قافله برس
میتی که راه می رفت یه باطن کرخت
حس می کنم الان دیگه باطله طلسم
مرور تاریخ بهم می گه پی عدالت نگرد
از روز ازل حساب بکن لغایت ابد
قانون گذار بی قانون ولی ما حامی قانونیم
ولی قصه عوض میشه وقتی خالیه جا نونی
وقتی شک داری به خودت یعنی اسوه هراسی
این شرایط مسببه که ديگه نخبه نسازیم
اینه که جای ذوق و پول و کار و شغل اساسی
نشستیم به تماشای پای لخت مجازی
واسه شب امتحان می خونی جدول ضرب
فردا نماز می خونی واسه شب اول قبر
آهنگ فله ای می خونی واسه شب کنسرت
همه چی واسه کسب تکلیفه نه از ته قلب
قبل ارتباط دک
قبل استعداد سد
قبل اعتماد شک
قبل احترام چک
و فهمیدم و ماحصلش قبل افتخار ننگ
آموزش غلط جامعه رو استعمار کرد
چکیده های تجربه هامون رو پس میدیم با شعر
مهم نیست رو آهنگام می خواد چه تصویری باشه
فیلما هیچ کدوم وصف شعر ما نمی شدن
تو لحظه های ما همه صحنه ها واقعی بودن
که گرون تموم می شد واسه من رویا دوست
تا سوال به موندن یا رفتن؟ یه گل یا پوچ؟
اینجا مثل یه کوسه بزرگم تو آکواریوم
اونجا یه ماهی کوچیک تو عمق اقیانوس
چه بی مزه مسیری که راز و معما نداشت
انتظار توأم با تلاش
یعنی امید، ولی این کلمه رو اجتماع انتظار نامیده
اینجا واژه امید بوی نا میده
|