طرفداری | در علم روانشناسی، میان اضطراب، استرس و ترس با وجود شباهتهای فراوان، تفاوتهایی وجود دارد.
روانشناسان ورزشی با شناسایی هر یک این احساسات در بازیکنان و تیمهای مختلف تلاش میکنند شیوهی درستی را برای کنترل کردن آن اتخاذ کنند. یک چیز اما میان هر سه مشترک است. ما از چیزی که نمیدانیم، بیخبریم و یا آگاه نیستیم اضطراب بیشتری میگیریم. تصور کنید در خیابان هستید و بعد از کوچه دوم کسی جلوی شما بپرد و شما را بترساند، میزان اضطراب و ترس را مقایسه کنید با زمانی که بدانید این اتفاق خواهد افتاد.
در حقیقت تجربه این احساسات واکنش ما نسبت به اتفاقات این چنینی است. لیگ ما از تیمهایی تشکیل شده که از نظر روانی بعد از خوردن گل دچار احساساتی مثل ترس، اضطراب، استرس و حتی فروپاشی روانی میشوند. چه بسا وقتی که به گل نمیرسند مدام در مغز بازیکنان تکرار میشود؛ الان است که گل بخوریم.
تیمهایی که در دقایق انتهایی گل میزنند یا گل میخورند، کامبک میزنند یا برعکس، به تدریج باوری در ناخودآگاه جمعیشان شکل میگیرد که حاصل تکرار است و فرار از آن کار سختی خواهد بود.پس مربیان تا میتوانند نباید اجازه تکرار به وقایع این چنینی بدهند.
برای جلوگیری از این اتفاق تعریف استراتژی هر تیم در دقایق مختلف بازی مثل آغاز و پایان نیمه اول و دوم مهم است، همچنین توضیح استراتژی اینکه اگر یک هیچ عقب بیفتیم برنامه خواهیم داشت واگر دقیقهای فلان گل بخوریم باز هم برنامه خواهیم داشت. این موضوع میزان سردرگمی و تجربه احساسات ناخوشایند را در بازیکنان کم میکند.
در آخر نقل میکنند سر در خانه نیلز بور، فیزیکدان بزرگ، نعلی نصب بود. از او پرسیدند چگونه با این همه دانش چنین خرافهای را باور میکند. بور جواب داد به واقع باوری به آن ندارد ولی به او گفتهاند اگر باور هم نداشته باشی این نعل کار خودش را میکند.
اگر چه این قانون نانوشته از نظر فنی بسیار مثال نقض دارد اما در روان فوتبال جا خوش کرده است و این هفته بازیهای لیگبرتر نشان داد چه موقعیت کم بسازید و چه زیاد، اگر نتوانید گل بزنید، باید منتظر گل خوردن باشید!
قسمتهای قبلی:
ستون روانشناسی در طرفداری | موضوعی که تراکتور از آن رنج میبرد؛ هیجان خارج از محدوده
ستون روانشناسی در طرفداری | بررسی مسائل روانشناختی پنهان در مصاحبهها؛ شمشیر دو لبه!