ی روز کلی فوتبال بازی کردم دوییده بودم و خیلی تشنم بود بعدش فرهاد مجیدی یدفعه اومد و توپ افتاد زیر پاش شوت زد با زوق زیادی پریدم سمتش گفتم شااااه فرهااااد بعد نفس نفس زدم شاه فرهاد گفت معلومه خیلی بازی کردی
گفتم خیلی تشنمه شاه فرهاد
بعدش گفت مشخصه
گفت میخوای برات شربت ابلمیو درست کنم
گفتم اره شاه فرهاد
بعد گفت ی قمقمه انتخاب کن
اولش قمقمه قرمز ورداشتم
بعد شاه فرهاد گفت این چیه دخترونست آبی وردار
بعد قمقمه آبی ورداشتم و خیلی از این رنگ خوشم اومد شاه فرهاد دستاشو مشت کرد گفت اینه بعد منم پریدم از خوشحالی
بعد ی عالمه برام یخ پر کرد گفت آب تگری میخوری
بدار شربت پرتقالم بریزم اها حالا بگیر
گفتم به به جیگرم حال اومد
بعدش شاه فرهاد اومد دریبلم بزنه منم چون ترفدارش بودم عمدا دریبل خوردم ولب شاه فرهاد گفت مردونه بازی کن!
بعدش شیرجه زدم شوتشو گرفتم البته شاه فرهاد هم با معرفتی کرد و عمدا یجور شوت زد من بگیرم تشویق شم
بعدش گفتم شاه فرهاد بستنی میخوری
گفت معلومه که میخورم چی دوست داری
گفتم یکم بستنی شاتوت هم باشه خوبه
گفت یدونه بستنی؟ خخ خجالت بکش شاه فرهاد جلوت ایستاده مثل مرد سرتو بالا بگیر بگو معجون میخوام
بعد گفتم جوووووون معجووووون
بعدش شاه فرهاد گفت ایبینه
بعد معجون خوردم شاه فرهاد گفت من فقط ی موز ورمیدارم مرسی کافیه
بعدش گفتم آناناس چی
گفت خیله خب نصف کن با اون پسته تهیه
بعدش بازیکنای پرسپولیس اومدن شاه فرهاد گفت آماده ای؟
گفتم اره
بعد معجونو پرت کردم هوا بازیکنای پرسپولیس پریدن معجونو بگیرن شاه فرهاد گفت خخخ
برای حمین راحت توپو پاس دادم شاه فرهاد
بعد همشونو دریبل کرد و گل زد بعد قمقمه ی آبی رو گرفتم بالا خوشحالی کردم
شاه فرهاد هم یذره از شربت گرفت خورد
بعد گفتم ایول شاه فرهاد
بعد گفتش خیلی پاست خوب بود افرین
و قرار شده ی روز به کمک شاه فرهاد بعد مسی نفر دوم توپ طلا بشم
بهم قول داده پاس بده همش گل بزنم