خروج اقتصاد چین از مرزهای خود و گسترشش در سرتاسر جهان، این کشور را به رقیب ایالات متحده تبدیل کرده است. با این حال امریکا و چین در کنار همه تنش ها و تضادها، وابستگی و درهم تنیدگی منافع اقتصادی نیز دارند بنابراین هیچ کدام به دنبال سقوط ناگهانی و نابودی اقتصاد یکدیگر نیستند بلکه تضعیف تدریجی اقتصاد یکدیگر را دنبال میکنند.
با توجه به اینکه چین رشد طبیعی خود را طی میکند و این امریکاست که میخواهد رشد چین را متوقف کند ما در اینجا امریکا را مهاجم و چین را مدافع در نظر میگیریم و راهکارهای امریکا را برای مهار اقتصاد چین بررسی میکنیم :
۱. جنگ تعرفه ها
در امریکا وضع تعرفه های سنگین بر روی کالاهای چینی از دوره ترامپ آغاز شد و در دوره بایدن اتحادیه اروپا نیز به جنگ تعرفه ای با چین پیوست. با توجه به اینکه امریکا و اروپا مصرف کننده اصلی کالاهای تکنولوژیک چین مانند خوروهای برقی و پنل های خورشیدی هستند چین بازار جایگزینی برای این کالاها ندارد.
بنابراین چین برای دور زدن تعرفه های امریکا بخشی از خط مونتاژ کالاهای خود را به مکزیک منتقل کرده و برای دور زدن تعرفه های اتحادیه اروپا خطوط مونتاژی را در مجارستان ایجاد کرده است.
۲. تله امنیتی سازی
چین ضعف های ژئوپلیتیکی زیادی دارد و از شمال شرقی مرزهای خود گرفته تا جنوب غربی مرزهایش تحت محاصره متحدان امریکاست. تنش های مرزی چین با همسایگان آبی و خاکی خود، زمینه را برای پروژه های امنیتی سازی امریکا فراهم کرده است. امریکا با افزایش حضور نظامی و افزایش پایگاه هایش در نزدیکی مرزهای دریایی چین و تبلیغات روی تنش های چین با فیلیپین و تایوان باعث خروج سرمایه از چین شده است.
البته هدف امریکا از امنیتی سازی فضا فقط خروج سرمایه نیست. بلکه استفاده از نفوذ امنیتی بالایی که دارد برای گسترش نفوذ اقتصادی خود و ایجاد مانع مقابل نفوذ اقتصادی چین در نقاط مختلف دنیاست.
چین برای مقابله با توطئه های امریکا به دنبال بهبود روابط و ایجاد منافع مشترک با همسایگان خود و پرهیز از هر گونه تنش و درگیری است. همچنین پروژه کمربند و جاده را در غرب خود پیگیری میکند تا در صورت درگیری در مرزهای شرقی و بسته شدن تنگه مالاگا برای واردات انرژی و صادرات کالا با مشکل مواجه نشود.
با توجه به اینکه چین بزرگترین شریک تجاری اکثر کشورهاست همواره به دنبال ایجاد پروژه های مشترک در سرتاسر جهان بوده است تا منافع اقتصادی اکثر کشورها را به منافع اقتصادی خود گره بزند و به این صورت مقابل امریکا بازدارندگی ایجاد کند.
۳. تقویت تولید داخلی
تجربه ظهور چین نشان داد ادامه روند جهانی شدن اقتصاد به شکل سابق، بیشتر از اینکه به نفع امریکا تمام شود به نفع کشورهای در حال توسعه تمام خواهد شد. بنابراین امریکا علاوه بر اینکه سیاست جایگزینی کشورهایی مانند هند به جای چین را در پیش گرفته باید به دنبال تقویت تولید در داخل خاک خود نیز باشد تا وابستگی خود به تولیدات سایر کشورها را کاهش دهد.
در حال حاضر صنعت چین بخاطر ارزش پایین یوآن، زیرساختهای قدرتمند تولید، کارگر ارزان و برنامه ریزی دقیق دولتی بازدهی بیشتری نسبت به صنعت اروپا و امریکا پیدا کرده است.
با روی کار آمدن ترامپ، امریکا به سمت افزایش بازدهی تولید در داخل خاک خود گام برداشته است. در سالهای اخیر تورم کمک زیادی به امریکا کرد تا علاوه بر بی ارزش شدن بدهی ها، تولید نیز در امریکا به صرفه تر شود یعنی ارزان تر تمام شود. و همچنین بحران های ژئوپلیتیکی اوکراین، تایوان و خاورمیانه باعث شد سرمایه زیادی از اتحادیه اروپا، چین و کمی هم کشورهای عربی به سمت امریکا روانه گردد. بنابراین پایان این بحرانها به نفع اقتصاد امریکا نخواهد بود.
۴. تحریم تکنولوژی
ایالات متحده اخیرا هر گونه سرمایه گذاری روی پروژه های هوش مصنوعی چین را ممنوع کرده است. با توجه به اینکه جهان آینده به سمت اقتصاد هوش مصنوعی حرکت خواهد کرد عقب ماندگی چین در تکنولوژی هوش مصنوعی به معنای شکست در جنگ اقتصادی با امریکا خواهد بود.
همچنین در چند سال اخیر با فشارهای ایالات متحده، فروش ریزتراشه های پیشرفته و دستگاه های تولید آن به چین تحریم شده است. بدون دسترسی به ریزتراشه های پیشرفته نیز، اقتصاد چین نمیتواند کالاهای تکنولوژیک روز دنیا را تولید کند. برای مقابله چین صادرات مواد معدنی کمیاب را به کشورهای غربی تحریم کرده و به سمت خودکفایی در ساخت ریزتراشه ها گام برداشته و تا حدودی هم در این خودکفایی موفق بوده است.
۵. رقابت با طرحهای جهانی چین
در سالهای اخیر امریکا همکاری های اقتصادی با منطقه جنوب شرق آسیا و اروپای غربی را با هدف جلوگیری از نفوذ چین افزایش داده و طرح هایی را برای تقابل با طرح کمربند و جاده چین ارائه کرده است که شاید مهمترین آنها کریدور هند_اعراب_اروپا است.
همچنین کشورهای پرجمعیت در حال توسعه ای مانند هند و اندونزی جایگزین خوبی برای چین هستند زیرا از نیروی کار ارزان و بازار مصرف بزرگ برخوردارند و به دلیل همسایگی با چین رشد این کشورها خود یک توازن قوای اقتصادی مقابل چین ایجاد میکند.
۶. جنگ رسانه ای و فرهنگی
سیاست رسانه ای امریکا پنهان کردن فواید چین برای توسعه جهانی و بولد کردن خطرات چین برای آزادی در جهان است.
برای مثال امریکا سعی دارد مردم کشورها را با کلیدواژه هایی چون تله بدهی و قرارداد استعماری نسبت به همکاری کشورشان در پروژه های چین بدبین کند و با واژه هایی چون جاسوسی و دزدی اطلاعات نسبت به خرید کالاهای چینی مشکوک سازد.
همچنین دولت های دموکراسی را نیز با مانور روی ساختار دیکتاتوری چین و تهدیداتش برای ارزش های جهان لیبرال، سعی دارد از عواقب همکاری های اقتصادی با چین بترساند.
برای مقابله چین با رویکرد فروتنی و تواضع، کمک به توسعه زیرساختی کشورها بدون دخالت در امور داخلی آنها، بخشش بدهی کشورهای آفریقایی، افزایش کیفیت کالاهای تولیدی، اهمیت به مسائل زیست محیطی و انرژی های پاک سعی دارد وجهه مثبتی از خود نشان دهد.