روزی کریستین رونالدو مثل حمیشه شب زود خوابید و درهالی که زیر پتو مشقول خیال بافی قهرمانی چام جهانی بود ناگهان میییووووو (با صدایی لرزان و نگران)
حس انسان دوستی کریستین رونالدو باعث شد سریعا برخیزد و اگه گربه ای در ختر است او را نجات دهد
رونالدو به بیرون امد و در حیاط گفت کیه ؟ پیشته ؟
بعد ی یارویی گفت پیشته نالدو!
و گونی سیب زمینی انداخت رو کله کبیریستین
رونالدو بزرگ گفت ولم کن
اون یارو گفت الان ولت میکنم صاف بری تو گونی
کریستین رونالدو: اینجا چه تاریکه سلام سیب زمینی ها
بعد سیب زمینی به کبیریس گفت حمیشه آرزوم بود تو منو بخوری رونالدو
بعد کبیریستین گفت دلم نمیاد سیب زمینی ای به خوشمزگیتو رو بخورم
ناگهان موبایل کبیریس زنگ خورد جورجیا پشت خط بود
الو کریس کرکم گوری هستی
کبیریستین: این داستان برای سال ۲۰۱۳ عه هنوز من با تو آشنا نشدم که لال شو
ناگهان گبیریستین و سیب زمینی ها احساس کردن در هوا دارن پرواز میکنن بله گونی پرت شد
بعدش در گونی رو وا کردن گفتن بیا بیرون بینیم
کبیریس انقدر محربونه فکر خودش نبود و گفت بزارید این سیبزمینیا برن
مافیا: خفه شو سرخ میکنیم با سس قرمز میخوریم
کریس بزرگ: نه گناه دارن بعد با نامردی رونالدو رو بستن به تنه ی درخت
مافیا گفت یالا توپ طلا کجاست
کریس بزرگ: چیه از طرف مسی اومدی
بعد مافیا گفت سوالو با سوال جواب نمیدن تققققق
ناگهان دختری زیبا آمد و همه ی آنها رو هدف قرار داد
ولی کریس اتقدر باحوش بود فهمید این ی نقشست
و گفتش که خدای متعال مرا نجات بده
ناگهان سیب زمینی خود را به سمت آن دختر پرتاب کردن و وی در چاله ای افتاد!
از آنجا بود که این ضرب المثل باب شد:
چاه مکن بهر کسی (رونالدو) اول خودت دوم کبیریس...