حالا رو به روم مرز و نورافکن و تک تیراندازه
مدام گارد و دفع کلی سم و توهم خدایانِ باطل
و مدافع های بافتِ سالم جامعه
نفهمیدن جواب سوالای ساده
دلارا پالت پالت رو بانده
بعد تو باده بی گمرک
دست شیخ ها تو کارته
حله چشماته
پولو میزنم به شهر شیخ زاهد
برا چند وقت دنس و رد کارپت
حرکت و بعد هم محو کنش داعش
ترسو احساس نمیکنم
وقتی کشورم لنگ اسهاله
تو چنگ اِشغال و پر از ننگ و زخم و اشکاله
اون که پُستش بالاست تا سر برش داره
ولی نسل جزغاله محوه وجدانش
سرنوشت کشورم تحت فشاره
سقوط و جبر و انکار و خشم اسلامه
میبینی که میکَنه و میرقصه تو قلب قشم باره
تو یه تیکه دشت بهشت داره
نمیشه به عظم عشق قانع
پس بهش آره بگو دور شریعتو خط بکش کامل
اون در بهشت خوابه یه مغز غرق ذهن داره
از درد ژن میناله، محو تکراره
هر چی خشت میذاره خرج زندانه
با هر کی پِیک میزنه درد و دل داره
رو تن رفیق صدتا خط قِ داره
منطقش پاکه، دست شیطانه
یه زاغه با زر رو منقارش
از خودش پونصدتا جر داره
دندونش عاجه، مدفوعش شانسه
داره از هر خوبش ماده
مرغوبش باشه از این منظومه رانده
کیه کَنزو بشکافه، گنجو بشماره
پهلوون جمع رندان که تو کعبه اظهاره
دستش اسنایپر از پشت بوم میگه مرگو بشناسش
همونی که میده سرتو قطع کنه داعش
رسمش افراطه، دسته دسته، دسته چک داره
غرق عرفانه، حوری تنگش اجباره
همیشه زنگش انشائه
وقت امداد فکر جمع و منهائه
سرنوشت به منطقش باخته
صد بهشت رو درد خشت ساخته
راه انداخته جنگو بشمار سه
بمب هاشم خودش ساخته بعد هولش داده
هر کنش واکنش در کنش داره
هر کنش در خودت بعد کنش پاره
تو شمع کنش کربن بعد کنش گندم
دفع کنش ننگ و نفرت و نفت و کشور کن
بعد برو تو مجلس و پرت کنش پشمو
حذف کنش پَستو باز قلب این گربه غرق نفرت شد
صد سال صرف کنش وقت و مردمش اهل صبر و الکش مست کن
|