در زمان ناصرالدینشاه، در محدوده اقدسیه امروز، دهی به نام «حصارملا» قرار داشت. از آن جایی که آبوهوای شمرون، توجه قاجاریها را به خودش جلب میکرد،
ناصرالدین شاه دستور داد تا برای زبیده خانم یا همان امینهاقدس، یکی از سوگلیهای محبوبش، باغ و عمارتی در آن محدوده بسازند و با اهدای این هدیه ارزشمند از طرف شاه به اقدسالدوله، کمکم این اراضی به اقدسیه مشهور شدند و اواخر سلطنت قاجار بود که دولت، زمینهای اقدسیه و سلطنت آباد رو به محمدحسن میرزا ، آخرین ولیعهد قاجاری، داد تا بدهی ۸۹ هزار تومانیاش را با ولیعهد تسویه کرده باشد.
در زمان پهلوی اول، عمارت و باغ اقدسیه، محل اردوی تابستانی دانشجویان دانشکدهی افسری بود. تا این زمان، اکثر زمینهای اقدسیه ، بایر و کشاورزی بودند و اواخر دهه ۳۰ بود که پای مدرنیزاسیون به زمینهای اقدسیه هم باز شد و کمکم این محله را به یک محله مسکونی تبدیل کرد.
کوی صاحبقرانیه، شهرکی مسکونی دیوار به دیوار کاخ و پارک نیاوران است که قدمتی بیش از 60 سال دارد. این شهرک با اصول شهرسازی مدرن در دهه 30 ساخته شده است. همسایه کاخ و پارک نیاوران بودن یعنی شریک حس درختان پیر آواز همیشگی پرندهها و نسیم خنکی هستید که از کوهپایه به سمت تهران می وزد.
روزنامه اطلاعات سال 1339 نوشت: عصر دیروز مراسم افتتاح سه نمونه از خانههای کوی صاحبقرانیه با حضور آقای وینتروپ راکفلر، سرمایهدار مشهور آمریکایی و رئیس شرکت آبیک صورت گرفت. آقای راکفلر، پنجمین فرزند بزرگترین سرمایهدار تاریخ معاصر جهان بود. این مسئله نشان میدهد با محلهای طرف هستیم که سرگذشت آن با سرگذشت طبقه مرفه جامعه شهری ایران گره خورده است.
تا رسیدن به انقلاب و تغییرات بزرگی که در مفاهیم جمعی به وجود آمد. این محله به همان شکل به حیاتش ادامه داد. با شروع انقلاب و نگاه عمومی نسبت به سرمایه داری، کم کم سرنوشت محله عوض شد. بعضی از ارتشیها و منسوبین حکومت قبلی در شلوغیهای سال 57 فروختند و برای همیشه از این محله ، شهر و کشور رفتند.. عدهای دیگر هم اموالشان مصادره شد و بعضی هم ماندگار شدند.
سرنوشت محله امروز ما کمی تراژیک هم هست، محلهای که با الگوهای مدرنیستی و حضور سرمایهداری مثل راکفلر شکل گرفت. البته نه مانند مراکز خرید فاخرو لوکس امروزی که با رگال دیواری و سایر تجهیزات مدرن آراسته شده اند. اقدسیه در واقع روزگاری آماج حملات متفکرین و نویسندههای مارکسیست سالهای دور بود امروز در ترس بساز و بفروشها و سازندگان گردن کلفت آرام در پناه ساکنینی با اصالت خزیده تا شاید زمانی دیگر زمانی بهتر دوباره از نو راوی یک قصه جدیدتر باشد.
دنجی و سکوت، خنکای نسیم و آواز هرازگاه یک پرنده با تلفیقی از آبشار طلا و پیچ گلیسین که از روی یک دیوار قدیمی به پایین ریخته احساس خوبی از قدم زن در یک محله قدیمی اما مدرن است که هنوز هم میشود گهگاه در پیچ یکی از کوچههایش، چند دقیقه ایستاد و رد خانههای ویلایی راکفلر با آن متراژهای بالا و حس سرشار از غرورشان را تماشا کرد. به دور از همهمه مالها و پاساژهای دور و بر!