روزی از روز ها رونالدو که لباساش تو فوتبال گِلی شده بود به مامانش گفت مامان اینارو بنداز لباسشویی فردا بازی دارم
بعد مامان رونالدو گفت: وردار خودت بریز تو سبد حموم با تاید بشور ما نمیتونیم رنگ لباسامون بخاطر شستن گل های لباس فوتبالت دوباره تقییر کنه
بعد رونالدو گفت اح
مامان رونالدو: حالا که اینجور شد فردا قورمه سبزی خیری نیست
رونالدو: قلط کردم مامان
مامان رونالدو: نه باید تنبیه بشی غذای فردا عدسی
بعد کبیریس رفت لباساشو بشوره
هانری داشت با توپ روپایی میزد و میگفت آها بیا بالا
رونالدو شروع کرد طاید ریختن به لباسا و میگفت کاش زنگ بزنم بدر بیاد کمک بعد یادش اومد این داستان برای سال ۲۰۰۶ هست و هنوز با بدر آشنا نشده گفت پس هیچی
یدفعه هانری شوت زد توپ خورد تو شیشه خونه رونالدو
مامان رونالدو: کرییییییس
رونالدو: مامان بخدا من نبودم
مامان رونالدو: بپر ببین کی بود تا خسارت نگرفتی برنمیگردی مگه کفش و لباستو بفروشی خودت پنجره رو تعمیر کنی
رونالدو: بدون فروختن کفش هم میتونم پولشو بدم
مامان رونالدو: همین که گفتم
بعدش کبیریس رفت ببینه کی بوده ولی کسی رو پیدا نکرد
بعد هانری از دور لبخند زد گفت دالی
رونالدو: تویی
بعد دویید توپو از هانری بگیره
هانری به رونالدو لایی زد و داشت در میرفت
کبیریس گفت صبر کن
یدفعه هانری ی لواشک از جیبش درآورد گفت بیا اینم جای خسارت
رونالدو: به به طعم گیلاثه
هانری: بیا ی لیسم از این بستنی بزن
گبیریس: دهنی شده
کبیریس: خسارت پنجره رو بده
هانری: لواشک دادم
گبیریس: وایسا ببینم
بعد یدفعه کارآگاه پشندی رد شد هانری زود گفت کاراگاه کاراگاه این زده شیشه همسایه رو شکسته داشت در میرفت
کبیریس با تعجب نگاه کرد
کاراگاه پشندی: عه حالا میزنی در میری دیگه اون دوران تموم شد چون الان اینجا مهدوده محافظتی کاراگاه پشندیه
کبیریس: دوروق میگه اینجا خونه خودمونه
کاراگاه پشندی: هههه این کلکا قدیمی شده حالا که ی پرونده خوشگل برات تشکیل دادم میفهمی پنجره مردم جای پنالتی زدن نیست
هانری: پنالدوعه دیگه
کاراگاه پشندی: اینم مدال افتخار برای شما که از حق همسایه ها دفاع کردید و مجرم رو تحویل کاراگاه دادید متشکرم
بعد رونالدو خواست به هانری حمله کنه
کاراگاه گفت وایسا بینیم بعد دستبند زد
رونالدو شروع کرد گریه کردن
کاراگاه پشندی: اشکاتو نگه دار برای جام جهانی
هانری: بفرما لواشک کاراگاه
کاراگاه: به به چه لواشکی دیشب خیلی با گلت حال کردم
هانری: قابلتو نداشت کاراگاه
خب دیگه کاراگاه با اجازت من میرم خونمون که شب بخوابم
کاراگاه خطاب به پنالدو: ببین ببین یاد بگیر شب هم میره زود بخوابه اونوقت تو شلقم نصف شب با توپ میزنی شیشه همسایه نمیگی شاید یکی اون تو سکته کنه خاک بر سرت راه بیفت بدو تو ماشین
رونالدو: باید لباسمو بشورم مامانم دعوام میکنه
کاراگاه: مرد گنده مامانش دعواش میکنه احححححح
هانری: ههههههه
بعدش کاراگاه پشندی کبیریس رو با نامردی برد تا براش پرونده تشکیل بده
کاراگاه: سابقتم که خرابه درآوردن رنگ زمین های چمن از سبز به رنگ کود میدونی چقدر خسارت زدی بعد با کاغذ زد تو سر کبیریس
یدفعه یکی زنگ زد با نگرانی الو الو کاراگاه
کاراگاه : بله بفرمایید چرا انقدر صداتون قمگینه همله شده به خونه من الان دستیارم ساعد رو میفرستم جوراب اون دزد که جوراب کشیده تو سرش همون جورابو بکنه تو هلقش
مامان رونالدو با گریه: نه پسرم.. پسرتون چی شده
رونالدو: ببین مامانم گریه کرد بدار برم
کاراگاه : بشین بابا
مامان رونالدو چی
کاراگاه : هیچی با شما نبودم چی شده
مامان رونالدو: پسرم رفت پنجره شکن رو پیدا کنه دیگه نیومده خونه هنوز ۲ ساعته نگرانم
کاراگاه: اتفاقا من پسرتون رو دیدم
رونالدو: دیدی من پنجره رو نشکستم من پسرشم این مامانمه بذار برم
کاراگاه: تو یلحظه حرف نزن
هیچی خانوم با شما نبودم
مامان رونالدو: خب خب پسرم کجاست
کاراگاه : نمیدونم خیلی پسر خوبی بود اتفاقا پنجره شکن رو پیدا کرد و تحویل غانون داد لواشکاشم خیلی خوشمزست
مامان رونالدو: پس چرا به من نداده با دمپایی هلاکش میکنم
بعد رونالدو از ترس میلرزید
کاراگاه مشخصات پسرتون رو بفرمایید
مامان رونالدو: اسم گریستین فامیل رونالدو
کاراگاه پشندی: چی میگی خانوم معلومه فوتبال نمیبینید پسر شما تیری هانری هست بازیکن آرسنال
مامان رونالدو: یعنی من پسر خودمو نمیشناسم
رونالدو: چی میگی کاراگاه
کاراگاه: این رونالدو که خودش مجرمه این پنجره شمارو شکسته مگه پسر شما نیومده بود تا مجرم رو پیدا کنه حب هانری بود دیگه
مامان رونالدو: من دیگه دارم گیج میشم (بعد زد زیر گریه)
کاراگاه: خانوم نگران نباشید شعار من اینه دقت سرعت امنیت خیلی زود پسر شما رو پیدا میکنیم و خسارت پنجره رو از هلقوم مجرم اینجوری (بعد زبون رونالدو رو کشید بیرون) میکشیم بیرون
بعد گفت بالا خسارت پنجره خونه مردمو بده
رونالدو: ندارم الان
کاراگاه: خالی کن هر چی تو جیبته سریع
رونالدو: بیا
کاراگاه این چیه دیگه این که نشد خسارت
ساعد بیا
ساعد: بله قربان
کاراگاه پشندی: برو با این پول ۲ تا بستنی بخر بیار بخوریم
ساعد: قربان من به دستیاری شما افتخار میکنم شما خیلی مهربونی
کاراگاه: نه برا خودت نخر زیادی اضافه وزن پیدا کردی مناسب دستیار ی کاراگاه نیست
بعد ساعد ناراحت شد
کاراگاه پشندی: برو واساده منو نگاه میکنه
رونالدو: ولم کن برم کاراگاه من فردا بازی دارم من پسر این خانومم من بودم که رفتم مجرم رو پیدا کنم اون بهتون کلک زد من کریستین رونالدو بودم که...
بعد کاراگاه هرفشو قطع کرد گفت صداتو واسه من نبر بالا بخواب بینیم بابا جوری میگه من کریستین رونالدو انگار مسیه کودتو بده تو
ساعد ببرش بازداشتگاه تا هر وقت خسارت بده
رونالدو: از اون تو چجور پول دربیارم منو ببرید خونه
کاراگاه : الان دیر وقته ملاحظه خانوادتم نمیکنی ۳ نصف شب فردا
از جلو چشمم دورش کن ساعد
بعد ساعد گفت بلند شو واسه کارآگاه زبونتو کوتاه کن
بعد که اتداختش زندان
ساعد به کاراگاه گفت قربان مطمئنید این همون پسر خانوم نیست آخه گفت کریستین رونالدو ها
کاراگاه: ابله هویچ کلم پخته میگم خودم اون کسی که اینو تحویل داد که همین مادر هم پای تلفن گفت ماموریت پسرم این بوده تیری هانری بود پنالدو کسی بوده که شیشه رو شکسته اینا که فوتبالیست نمیشناسن ۲۴ ای پای تلفن سبزی پاک میکنن
ساعد: اخه پسر خودشو یعنی..
کاراگاه: صحبت نکن تو راه بیفت
ساعد: الان باید چیکار کنیم
بعد تلفن زنگ خورد کاراگاه ورداشت گفت الو خانوم باشه دیگه الان پسرتونو میاریم بعد قطع کرد
اینجا رو به زنگ بسته ما خودمون جناب رییس ی پرونده داده حالا باید پسر اینو پیدا کنیم
ساعد : قربان خب این ساعت هانری از کجا پیدا کنیم میگم همین رونالدو رو ببریم شاید...
کاراگاه: حرف نزن خاک تو سرت با این ایده طرح کردنت فکر بهتری دارم (نیشخند میزند)
ساعد: قربان هر وقت شما اینطوری حرف میزنید من استرس میگیرم
بعدش پشندی ی روزنامه ورزشی درآورد عکس هانری رو داشت قیچی میزد
ساعد: قربان دارید چیکار میکنید
کاراگاه : همینجا وایسا تکون نخور
بعد داشت به دماق ساعد چسب میزد
ساعد: نکنییید نه قربان بعد عکس هانری رو چسبوند به صورتش
کاراگاه : خوبه بهت میاد
ساعد: قربان هیچجا رو نمیبینم چقدر تاریک شد
کاراگاه: خب شب شده دیگه هوا تاریکه راه بیفت
بعد کاراگاه گفت خب همینجاست شیشه شکسته بود
ساعد: قربان نکنید این کارو
کاراگاه: بیا بالا
بعد در زد مامان رونالدو باز کرد
کاراگاه با نیشخند خاص خودش گفت بله خانوم این شما و این...
یدفعه مامان رونالدو با شیشه زد تو سرش بعد ساعد بیهوش شد
مامان رونالدو: حالا شیشه خونه ما رو میشکنی
کاراگاه از تعجب دهنش وا مونده بود و نمیدونست چیکار کنه با نگرانی گفت سااعد سااعد
مامان رونالدو رو دستگیر کرد و انداختش تو زندان
بله کبیریس و مادرش اینجا با هم روبرو شدن!
مامان رونالدو: پسرم تو اینجا چیکار میکنی
اینجا چرا انقدر کود ریخته
کاراگاه تعحب کرد اروم با خودش تکرار کرد چی گفت پسرم تو اینجا چیکار میکنی
بعد برای اینکه کم نیاره گفت به به به به مادر و پسر به هم میان یکی شیشه خونه مردمو میشکنه یکی با شیشه میزنه تو سر دستیار کاراگاه
کبیریس: حرف نزن که ظایع شدی دیگه دوره ات تمومه
کاراگاه: لرد مفت خور تا با همین اسلحه نزدم مغز که نداری ولی همونی که تو کلت نداری بریزه کف اینجا ببند
بعد کاراگاه اومد دفتر خودش و هی با خودش فکر میکرد پس چرا هانری کسی بود که مجرم رو تحویل داد و این فرد رونالدو بود
نشست هی با خودش فکر کرد و گفت یعنی چی این پرونده هر لحظه داره پیچیده تر میشه مگه قرار نبود پسر این خانوم مجرم رو تحویل بده پس چرا با شیشه زد تو سر کسی که مجرم رو تحویل داده مگه پسرش قرار نبود اینکارو انجام بده اونوقت رونالدو؟ اون که خودش مجرم بود
بذار ی زنگ به هانری بزنم
راستی شمارشو نگرفتم
ی زنگ به جناب رییس زد و گفت الو جناب رییس ببخشید به بچه ها میشه بگین شماره هانری رو دربیارن
رییس: پشندی تویی چرا تلفنتو جواب نمیدی روبرتو ۲۰۰ تن مواد رو با خودش جمع کرد برررررررد اونوقت تو دنبال چی هستی مگه قرار نبود الفرد رو دستگیر کنی و تحویل بدی زود بیا اتاااق من که باهات کار دارم خییلی کاااار دارم
کاراگاه: روبرتو ؟ من چرا یادم نبود نکنه روبرتو شیشه رو شکسته
رییس: شیشه چیه چی میگی شیشه زدی پشندی باید ی درس هسااابی بهت بدم که تمام نقشه هامونو به باد دادی رفت
کاراگاه خاک به سرم شد گویان به اتاق جناب رییس رفت