روزگاری کریستین رونالدوبه دنبال دفترچه خدمت خود رفت در این هنگام دوست پاک و ورزشکار وی بدر گفت:
ای کریس منو تنها نذار تو به دلیل معروفیت خود میتونی از سربازی خود را معاف کرده و خوش بگذرانیم
بعد کریس کبیر گفت: وقتی جوانانی هستند که عازم خدمت میشوند و سختی هایی را در این گرما تحمل میکنند و ۵ صبح برمیخیزند چرا من باید زیر کولر شربت بنوشم من هم یکی از همین مردم هستم
در این هنگام بدر الدین گریه کرد و گفت: کریس تو خیلی بزرگی انقدر بزرگی که با ۱۰۰ کیلو ریکا بزرگیت پاک نمیشه
بنابراین رونالدوی کبیر ریکا جام را به جا گزاشت و گفت ای بدر این هم ریکای جام این رو به یادگار میگذارم تا وقتی ریکا و اسم جام را ببینی یاد لحظه ای بیوفتی که من جام عرب کاپ را بالای سر بردم
اگر زنده برنگشتم و تیر نخوردم این ریکا را نگه دار و مصرف نکن
بدر: پس از اون ریکا صورتیه استفاده کنم ریکای گل گلی؟
بعد رونالدو بزرگ احساسی شد و گفت من دارم میگم اگه بمیرم تو فکر ریکایی
بدر: خب وقتی تو بمیری کی این طرفارو بشوره کریس تا الان که من میشستم یعنی بعدشم باید من بشورم
رونالدو سپس گریه کنان از خونه رفت بیرون و سوار اتوبوس شد
در اتوبوس سر خود را روی شیشه گذاشته و خواب میدید که از نقطه پنالدو به برزیل گلزنی کرده و قهرمان جام جهانی شده و دعوت توپ طلا را رد کرده و گفته فقط گلوب ساکر و دیگر هیچ
سپس اتوبوسی گفت بلند شو رسیدیم بلند شو..
رونالدو بزرگ درحالی که خواب توپ طلا را میدید ناگهان صدای شلیک پیچید و تیری میلی متری از کنار وی گذاشت
وحشت کرد و گفت اینجا کجاست
به او گفته شد اینجا جنگه دیگه لب مرزیم
رونالدو: لب مرز؟ من کریستین رونالدو هستم مقلب به بهترین بازیکن تاریخ مگه من قرار نبود معلم ورزش سربازا تو شمال بشم
بعد یارو گفت رونالدو دیگه کیه بهترین بازیکن تاریخ که مسیه تو همون تن ماهیه نیستی تو تبلیغ دیشب
سپس رونالدو باز هم شروع به گریه کرد
به وی یک اسلحه دادن تا به خط مقدم برود
سپس رونالدوی بزرگ با شجاعت رفت جلو و گفت سیووووووو
اما بدتر باعث شد لو برن و دشمن حمله کنه
غلام حسن به رونالدو گفت: چیکار میکنی اینو بندازید بیرون جنگو خراب میکنه
بعد از اینکه پناهگاهی پیدا کردن سربازان درحالی که گرسنه بودن به سمت غزاخوری رفتن
رونالدو کبیر ته صف بود اما به همه میگفت من بهترین بازیکن تاریخم کریستین رونالدو که بذارن اول همه غزا بگیره
اما سربازی به او گفت عه رونالدو تویی زمینای ننه بزرگم خشک شده بیا یکم کود بپاش مزرعه رونق بگیره
هنگامی که پس از ساعت ها نوبت به رونالدو رسید یارو گفت قورمه سبزی تموم شد بیا اینو بگیر رونالدو کبیر این دیگه چیه سوپ لوبیایی
یارو گفت نه این خوراک لوبیا هست
اما رونالدو دوباره گریه کرد گفت آخه این چیه من قورمه سبزی دوست دارم
آشپز اما کلک زد و گفت نه این خوراک بدر هست بسیار سالم و مقوی و با دوق سرو میشه اما قورمه سبزی با نوشابه
در این هنگام رونالدو کبیر از خوشحالی گفت سیووووووو و خوراک را بلعید
صبح خیلی زود فرمانده با لگد رونالدو را بیدار کرده که مسیر خوابگاه تا کوه را بپیماید
کبیر نالدو دوید تا نوک قله اما هنگام برگشت چون بخاطر خوردن زیاد خوراک لوبیا یا بدر دستشوییش گرفته بود از کوه افتاد و پایش شکست
اما مورد تحسین همگان قرار گرفت زیرا در همین مسیر با کود های مرقوب خود بیابان را تبدیل به بیشه زار کرد
اینگونه بود که کریس بزرگ کارت پایان خدمت خود را گرفت اما بدر هاری انتظار نداشت کبیریستین انقدر زود برگرده هنگامی که ساندویچ با نوشابه میخورد توسط بزرگ نالدو دیده شد...