در دوم جولای ۱۹۵۱، پنسی کارپنتر با تلگرامی در دستش به سمت خانه میرفت. تلگرام متعلق به مستاجر او بود که در آن زمان زنی شصت و هفت ساله به نام ماری ریسر بود. خانم کارپنتر به خانه رسید و تلاش کرد در را باز کند، ولی در کمال تعجب، دستگیره فلزی در به طرز عجیب و ناراحت کنندهای داغ بود.
خانم کارپنتر که وحشت کرده بود، سریع با اداره پلیس تماس گرفت. ماموران پلیس به خانه رسیدند و وارد آن شدند. بیشتر جاهای خانه سالم بود، جز منظره عجیبی که باعث شده بود دوده و گرمای زیادی در فضای خانه پراکنده شود:
در گوشه ای از خانه یک صندلی سوخته قرار داشت و چند اندام نیم سوخته انسان از جمله یک پای چپ، ستون فقرات و جمجمه ای مچاله شده. این تمام چیزی بود که از ماری ریسر باقی مانده بود. او به دلیلی ناشناخته آتش گرفته بود بدون آن که علت سوختنش مشخص باشد.
چه چیزی آتش را ایجاد میکند؟ یکی از اولین درس هایی که یاد می گیریم این است که وجود سوخت، اکسیژن و گرما شرایط لازم برای شروع آتش هستند. به عبارتی هر جا آتش یا اثری از آن را ببینیم، وجود این سه عنصرهم حیاتی است. عادت داریم که ببینیم آتش از یک نقطه آغاز و به بقیه مناطق منتشر میشود، اما در پرونده ماری ریسر، خبری از این موردها نبود. هیچ شمع، اجاق یا چراغی در نزدیکی اش وجود نداشت.
از آن مهمتر، آتشی که از ماری چیزی باقی نگذاشته بود، تنها محدود به صندلی او، کف اتاق و قسمتی از سقف بود که دقیقا پایین و بالای صندلی قرار داشتند. به نظر میرسید که شعله ای جهنمی ناگهان از بدن او آغاز شده و پس از بلعیدنش به پایان رسیده بود.
ماری ریسر به دلیل پدیدهای مرده بود که «احتراق خود به خودی انسان» نام داشت. پدیدهای که در اثر آن، افراد ظاهرا بدون دخالت هیچ عامل بیرونی، خودبه خود آتش میگرفتند و از دنیا میرفتند. ماری ریسر، اولین کسی در تاریخ نبود که به این دلیل جان باخته بود. اولین اسناد ثبت شده از احتراق خود به خودی انسان، مربوط به قرن هفدهم است. احتراق خود به خودی انسان یکی از مرگهای عجیب تاریخ است، ما پیشتر در مقاله عجیبترین مرگهای تاریخ به بررسی مرگهای عجیبی پرداخته ایم.
در سال ۱۶۳۳ توماس بارتولین، آناتومیست دانمارکی، توضیح داد چگونه یک زن در پاریس در حالی که خوابیده بود، به خاکستر کشیده شد اما تشک او تحت تاثیر شعلههای آتش قرار نگرفت.
موردهای زیادی در قرن ۱۹ و ۲۰ گزارش شدهاند و تعدادی پرونده هم در قرن ۲۱ وجود دارند. احتراق خود به خودی انسان به قدری پدیده معروفی بود که حتی نویسندههای بزرگی مثل نیکلای گوگول و چارلز دیکنز در آثارشان به آن اشاره کردهاند.
وقتی چارلز دیکنز از پدیده احتراق خود به خودی انسان برای کشتن شخصیتی به نام کروک در رمان “خانهی سفید” استفاده کرد، این پدیده همه گیر شد.
در تمام پروندههایی که با این عنوان ثبت شده اند، افراد بدون هیچ دلیلی ناگهان سوختهاند و میزان سوختگی چنان شدید بوده که جز آثاری اندک از بدن آنها و اندامهایی مثل دست یا پا، هیچ چیز دیگری از آنها به جا نمانده است. این آتشها همان طور که ناگهانی به وجود میآمدند ناگهان هم خاموش میشدند، به این ترتیب در بیشتر موردها آسیب چندانی به وسایل اطراف قربانی وارد نمیشد.
چرا انسانها میسوزند؟
دلایل رخ دادن احتراق خود به خودی انسان بارها دچار تغییر و تحول شدهاند. در ابتدا، این اتفاق را به عنوان عذابی الهی در نظر میگرفتند. ماهیت اتفاق به قدری وحشتناک بود که در غیاب توجیههای علمی، نازل شدن یک آتش جهنمی بهترین توجیه به نظر میرسید. بررسیهای پزشکی قانونی به تدریج نشان داد که باید علتی علمیتر پشت پرده باشد.
با پر و بال گرفتن نظریه فلوژیستون، مادهای فرضی که ماهیت سوختن و آتش گرفتن را در خودش داشت، این نظریه به وجود آمد که احتمالا بدن انسان سرشار از فلوژیستون است و به همین دلیل میتواند خودبه خود بسوزد. فلوژیستون کم کم از علم حذف شد اما ایده اولیه آن برای سوختن انسان همچنان وجود داشت؛ بدن انسان سرشار از مادهای بود که سبب میشد انسان مثل یک بمب ساعتی متحرک باشد که هر لحظه احتمال شعله ور شدنش میرود.
با کشف فسفر در ترکیبات بدن انسان، این فرض هم تقویت شد اما مشکل جدیتری وجود داشت، تقریبا سه چهارم بدن انسان را آب تشکیل میداد. به این ترتیب، مقدار فسفر بدن انسان خیلی کمتر از آن بود که بتواند به تنهایی منشا آتشی به آن بزرگی باشد. پس عامل دیگری در بدن انسان موجب شروع آتش میشد.
این بار قرعه به نام الکل افتاد؛ کارشناسان پزشکی قانونی با بررسی پروندههای احتراق خود به خودی به این نتیجه رسیدند که بیشتر قربانیان این پروندهها، الکلی بودند و در زمان مرگ خون آنها سرشار از الکل بود. الکل، مادهای به شدت آتش زاست و به عقیده متخصصان می توانست باعث آتش سوزی انسان از درون شود.
بار دیگر با آزمایشهای انجام شده، مشکلی به وجود آمد، سطح الکل در بالاترین حد خود در خون انسان به چهار گرم بر لیتر میرسد. به این ترتیب، در بدن یک انسان ۷۵ کیلوگرمی حداکثر ۳۰۰ گرم الکل وجود خواهد داشت. مقداری که باز هم برای ایجاد آتشی چنان شدید که چیزی از بدن انسان باقی نگذارد، کافی نیست. به این ترتیب به نظر میرسید که هر نظریه ای برای توجیه مرگ دردناک افراد به بن بست خورده است.
احتراق خود به خودی انسان مرگی در تنهایی
تحقیقات درباره احتراق خود به خودی انسان اگر چه منبع دقیق آتش را مشخص نکرد اما سبب شد نکتههای بسیار مهمی به چشم متخصصان پزشکی قانونی و همین طور پلیس بیاید. از جمله این که اکثر افرادی که قربانی این حادثه شده بودند، دچار محدودیتهای حرکتی بودند، سیگار میکشیدند و اضافه وزن داشتند.
مهم ترین نکته که بدون حتی یک مورد استثنا بین تمام پروندهها مشترک بود، عدم وجود شاهد عینی در لحظه وقوع حادثه بود، هیچ کس ندیده بود که قربانیها چگونه مردهاند. در تمام پروندهها، جسد قربانی یا چیزی که از آن باقی مانده بود، مدتی پس از مرگ کشف میشد. به عبارتی، هیچ کس نمیتوانست تایید کند که انسانی جلوی چشمش خود به خود سوخته است.
این موضوع متخصصان را به فکر فرو برد که شاید دلیل آتش، یک عامل بیرونی است که در جریان سوختن قربانی، از بین میرود.
ساز و کار سوختن یک شمع را نظر بگیرید. فتیله غوطهور در موم، شعلهور میشود و به آهستگی میسوزد. در فرایند سوختن، موم اطراف فتیله آب میشود و شمع بدون این که به اطرافش آسیبی برساند، آن قدر میسوزد تا چیزی از آن باقی نماند. اگر انسان ها هم بتوانند به همین شکل بسوزند چطور؟
نظریه فتیله، جدیدترین و منطقیترین نظریهای است که برای توجیه احتراق خود به خودی وجود دارد. طبق این نظریه، لباسی که فرد پوشیده است نقش فتیله را دارد و چربی زیر پوست انسان هم مانند موم شمع عمل میکند. زمانی که یک عامل بیرونی هرچند کوچک باعث شعله ورشدن قسمتی از پارچه می شود، پارچه غوطه ور در چربی باعث می شود که بدن انسان مثل یک شمع غول پیکر به آرامی و تا انتها بسوزد.
آزمایش نظریه فتیله هم با بافت انسانی و هم با بافت حیوانی آزمایش شده است و در هر دو مورد، فرایند سوختن آن دقیقا مثل احتراق خود به خودی انسان بوده است، بافتی که تا انتها سوخته بدون این که آسیب چندانی به اطرافش وارد کرده باشد. تنها نکته مبهم در این نظریه، عامل آتش زا است.
نظریه فتیله میگوید که این عامل در جریان احتراق از بین میرود. شاید این توجیه در نگاه اول خیلی ضعیف به نظر برسد اما زمانی که به پرونده افراد مختلف نگاه کنیم، متوجه منطقی بودن آن خواهیم شد.
یک بار دیگر به پرونده ماری ریسر بر میگردیم، پیرزنی سیگاری که قرص خواب مصرف میکرد و روی صندلی خود آتش گرفته و مرده بود. فرزندان ماری ریسر سیگاری بودن او را تایید کرده و عقیده داشتند که او در اثر مصرف قرص گیج بوده و در همین لحظه، سیگار از دستش روی لباسش افتاده است.
در دیگر پروندههای مشابه، افراد یا از نظر فیزیکی توان حرکت نداشتهاند یا در اثر مصرف الکل یا مواد مخدر دیگر آنقدر گیج بودهاند که نمیتوانسته اند تکان خورده و آتش را خاموش کنند. به نظر متخصصان پزشکی قانونی، احتراق خود به خودی حتی میتواند سرپوشی برای دلایل دیگر مرگ به خصوص مرگ های عمدی باشد.
در شرایطی که چیزی از جسد قربانی برای بررسیهای بیشتر باقی نمیماند، قاتل میتواند با کشتن او و سپس شعلهور کردن لباسش، تقریبا تمام مدارک جرم را حذف کند. به این ترتیب احتراق خود به خودی بعد از چند قرن، پاسخ خود را پیدا میکند.
هنوز هستند کسانی که معتقدند آتش می تواند خود به خود و از درون بدن انسان شروع شود. شاید سادهترین پاسخ برای این افراد، مطرح کردن یک پرسش ساده باشد؛ چرا تمام انسانها آتش نمیگیرند و موقع راه رفتن ناگهان شعله ور نمیشوند؟ ساز و کار علم، گاهی خیلی سادهتر از تخیل پیچیده ماست و همین سادگی موجب میشود که گاهی بدیهیترین و درست ترین جواب یک پدیده را نبینیم.
معروفترین پروندههای احتراق خود به خودی انسان :
ماتیلدا رونی-1853
زن سالمندی که جسد سوخته او در آشپزخانه پیدا شد در حالی که فقط پاهایش باقی مانده بودند. همسرش نیز در اثر استنشاق دود ناشی از آتش مرده بود. علت آتش سوزی در پرونده «ناشناخته» ذکر شد.
مارگارت هوکان-1970
پیرزن هشتاد و نه ساله ای که از جسد او هم چیزی جز ساق پا باقی نمانده بود، جسدش در آشپزخانه پیدا شد در حالی که روکش پلاستیکی میزش کاملا آب شده بود. آخرین بار در حالی دیده شده بود که آتش کوچکی در اجاق زغالی اش میسوخته اما ارتباطی بین آتش اجاق و مرگ او پیدا نشد.
مایکل فاهرتی-2010
مرد ایرلندی هشتاد و شش سالهای بود که تنها زندگی میکرد. جسدش در اتاق نشیمن خانه اش پیدا شد در حالی که سرش نزدیک شومینه قرار داشت و به سایر لوازم اطرافش آسیب چندانی نرسیده بود.
------------_--------------------------------------------------
منبع
مجله دانستیها 265
|