یک روز رونالدو خیلی خسته از سرکار اومد و جورجینیا با خوشرویی گفت سلام کریسم غذای مورد علاقتو پختم آلبالو پلو
رونالدو کبیر گفت غذای مهبوب من هویج پلو بود
جورجینیا نزدیک بود قهر کنه رونالدو گفت باشه باشه آلبالو پلو بود
رونالدو اوند ی قاشق خورد پرید گلوش داشت سرفه نیزد جورجیا گفت نوشابه بیا خفه شدی
رونالدو اما بازم نوشابه نمیخورد ولی ی فرشته به نبی بزرگ وحی کرد که اینبار نصلحت است بنوشی چون نوشیدنی دیگری در کار نیست
رونالدو کوکاکولا خورد غذا رفت پایین ولی بعدش به جورجیا گفت .... ب قیافت که همش عمله برای چی آب نزاشتی
عمدا کاری کردی من این زهرمارو بخورم
جورجیا گفت خفه شو برو هموم خفه شدم
رونالدو گفت دهن خودت از ۲۰ متر اونور تر حرف میزنی بوی گندش خفم کرده
جورجیا: دوست داشتم نوشابه بیارم
رونالدو: تو بیخود میکنی پولی که میدم نوشابه میخری حداقل اشی مشی بخر تو نمیدونی کوکاکولا طرف مسیه
بعدش نوشابه رو پرت کرد خورد به در ولی جورجیا الکی شروع کرد داد زدن که مثلا نوشابه ب خودش خورده
کریس گفت این اسمخه و شروع کرد چمدونشو بستن و درو بست بره خونه مامانش
ولی یدفعه در زد گفت شامپو کلیرمو جا گذاشتم سرم شوره زده درو وا کن وردارم
جورجیا: گمشووووو گمشووووو ااااااا اااعععر
شروع کرد عربده زدن
کریس ترسید همسایه ها جمع شن گفت باشه باشه همون شامپو تخم مرقی مامانمو میزنم
بعدش رونالدو نصف شب ترسید زنگ بزنه مامانش خواب باشه چمدونشو پرت کرد و خاست قلاب بگیره بره بالا
یهو کاراگاه پشندی از راه رسید گفت به به چمدونم که پرت میکنی پیشرفت کردی
رونالدو گفت کاراگاه بیا این قلابو بگیر برم بالا
کاراگاه پشندی: اها کاراگاه پشندی رو دعوت به همکاری در دزدی میکنی
ساعد اون دستبندو بده
ساعد: بفرمایید قربان
رونالدو: اینجا خونه مامانمه
ساعد: خخخخ
کاراگاه: این بازیا دیگه قدیمی شده
رونالدو: من بهترین بازیکن تاریخم کریستین رونالدو
کاراگاه : رونالدو که خدافظی کرد
ساعد: قربان همون برزیلیه بود دیگه
کاراگاه: اره و دوما بهترین بازیکن مسیه نه اون حداقل خودتو کچل میکردی بعد میگفتی اونم
رونالدو: چی میگی اصلا زنگ میزنم ببین
بعد کریس زنگ زد مامان رونالدو ورداشت
رونالدو گفت سلام مامان کاراگاه فکر کرده من دزدم لطفا بهش بگو که اینجا من از بچگی بزرگ شدم
مامان رونالدو: پسرم چه خوب اومدی اتفاقا غذا زرش پلو مرق داریم با نوشابه
رونالدو عصبانی شد گفت نه نه بازم نوشابه من دزدم کاراگاه منو ببر
کاراگاه : ساعد دیدی دیدی خودش اعتراف کرد
ساعد: پس چرا این پیرزنه گفت بیا زرش پلو با مرغ بخور قربان ما هم بریم بخوریم گشنمه
کاراگاه: زهر مار الان ۵ پرس چلو کباب با اسلاد یعنی سالاد خوردی
مامان رونالدو: هووووی پیرزن ننته اسهال پلو میدم بخوری
ساعد: قربان این میشنوه
کاراگاه : ببند تو ی لحظه خب اینم از دسبتبند راه بیوفت
رونالدو داشت با کاراگاه و ساعد میرفت که یدفعه مامان رونالدو از اونور گفت نوشابمونم پارسی کولاست
رونالدو گفت عه پپسی نیست پارسی کولا تولید ملی کاراگاه ولم کن که برم زرشک پلو با مرقمو بخورم
کاراگاه: چی ما رو مسخره گرفتی الان خودت گفتی دزدم
رونالدو: مگه نمیشنوی خود مامانم چی میگی
ساعد: کاراگاه رو مسخره میکنی میخوای به اندازه جام جهانی هایی که ۰ گل ۰ پاس گل ثبت کردی و فاصله های ۴ ساله اش آب خنک بخوری
رونالدو: ببین برای من...
بعد کاراگاه گفت: صداتو بندا پایین بینیم بابا راه بیوفت که اگه به جرم دزدی تا فردا صبح قرار بود بازداشت باشی الان بخاطر ایستگاه کردن کاراگاه یک عمررررر باید اونجا کلنگ بزنی
وقتی رونالدو افتاد زندان منتظر بود جورجیا سند بذاره آزادش کنه اما جورجیا همرو کشید بالا و مشخص شد جاسوس خود صهیونیست بوده
و سپس کریس برای همیشه سیوووو گویان سر به بیابان گزاشت و در آنجا به تمرین پنالتی با اُشتران مشقول گشت
برگرفته از هکایت آینده رونالدو سعید ابو انصاری با اندکی تقییر و تخلس