طرفداری | این فقط انگلیس نیست که در یورو ٢٠٢٤ استعدادهای جوان را در انحصار خود دارد و اسکاتلند اکنون به طرز دردناکی از آن آگاه است. تیم استیو کلارک با زیرکی و هوشمندیِ فوتبال آلمان در مونیخ منهدم شد و اگر کشور میزبان به این شیوه که شاهد آن بودیم ادامه دهد، ممکن است برای بسیاری تیمهای دیگر در ادامه این مسیر دردسر ایجاد کند.
بله، اینجا فقط اسکاتلند بود، اسکاتلند خوبی هم نبود. نه نسخه اسکاتلندی که در مقدماتی آنقدر خوب بازی کرد، اسپانیا و نروژ را شکست داد و تنها یکبار شکست خورد. به هر شکل قضاوت ما در مورد دیدار افتتاحیه آلمان باید کنی با تعریل انجام شود. هواداران سرزنده و خوش مشرب اسکاتلند آمدند و مونیخ را به تسخیر خود درآوردند، اما بازیکنان اسکاتلندی در میدان حضور نداشتند، واقعاً نه! و این دردناک بود!
بااینحال، اگر این همه سروصدا در مورد چهار بازیکن خطوط جلوی تیم انگلیس گرت ساوتگیت که در روز یکشنبه برابر صربستان صفآرایی میکنند، به راه افتاده است، آلمان چهارقلوی طلایی خودش را دارد.
دو تن از آنها آشناتر هستند. ایلکای گوندوعان و کای هاورتز. دو نفر دیگر، پسران بوندسلیگا، جمال موسیالا و فلوریان ویرتس، بازیسازان جوانان مستعد و باهوشی هستند که آلمانیها امیدوارند در دهه آینده تیم ملی خود را حول این دو بنا کنند.
موسیالا، از بایرن مونیخ، از پدری انگلیسی در اشتوتگارت به دنیا آمد، در کرویدون بزرگ شد و تا ١٦ سالگی در چلسی بود. او میتوانست برای انگلیس بازی کند؛ اما ناگهان کشور محل تولدش را انتخاب کرد! ترکیب او با بلینگام میتوانست غوغایی در دنیای فوتبال به راه اندازد.
موسیالا ٢١ ساله در این دیدار آنقدر فوقالعاده بود که بهسادگی عنوان بهترین بازیکن میدان را از ان خود کرد. او که اسماً در سمت راست بازی میکند، از میان هکتارهای سبز وسیع خط میانی اسکاتلند عبور میکرد تا به میل خود دست به ویران بزند. او گل دوم تیمش را به ثمر رساند و لحظاتی قبل از اینکه تیم کلارک گل سوم را با پنالتی دریافت کند، با نفوذی چشمگیر بیمحابا وارد قلب دفاع اسکاتلند شده بود.
ویرتس چند ماه جوانتر است. او با اولین حضور در بوندسلیگا در سن ١٧ سالگی یک رکورد بجای گذارد و بهترین بازیکن سال فوتبال آلمان بود، جایی که با بایر لورکوزن اولین عنوان قهرمانی تاریخ این باشگاه را به دست آورد. تأثیر او در این بازی کمابیش به اندازه موسیالا پر صدا و طنینانداز بود. او تقریباً در دقیقه اول با نفوذ از سمت چپ به گل دست یافت. ٩ دقیقه بعد، روی پاس یوسوا کیمیش دروازه را پیدا کرد تا با ضربهای نهچندان برقآسا دروازه اسکاتلند را باز کند. دروازهبان اسکاتلند مانند بقیه تیم شب دلپذیری نداشت.
و کاپیتان گوندوعان، اکنون در بارسلونا، اما بخش مهمی در سالهای طلایی پپ گواردیولا در منچسترسیتی بود، درست با بازی و قرارگرفتن در پشت سر هاورتز در ترکیب تیم آلمان، بیانگر انعطافپذیری او و تمامی تیم است.
پنج مدافع اسکاتلند بهسادگی توانایی آن را نداشتند دروازهها را با سرعت کافی به روی میزبان پر اشتها ببندند، ازاینرو گل دیگری از راه رسید. هنوز به دقیقه بیستم هم نرسیده بودیم.
نقش گوندوعان در گل دوم عالی و برجسته بود. سرعت پاهای او در میانه میدان فضای کافی برای او بوجود اورد تا یک پاس عالی به هاورتز ارسال کند. مهاجم آرسنال با حضور ذهن و با سرعت موسیالا را برای پایان کار آماده کرد. و بهترین بازیکن میدان با یک حرکت بدن مدافع را جا گذارد و با زیبایی هر چه تمامتر توپ را به زیر سقف شجاع دلان رنگ پریده کوبید. در واقع اسکاتلند از همان لحظه ای که گل اول را دریافت کرد بازی را از دست داده بود. خسارت گل زودهنگام دهشتناک بود.
هواداران آنها که در پشت دروازه جمع شده بودند در صندلیهای خود ساکت و مغموم نشسته بودند، و خماری آنها از نوشیدن صبحگاهی تا دم دمای اغاز بازی ناگهان بهسرعت اشکار شده بود. برنامه کلارک برای مأیوس کردن آلمان عملی نشد، و با دو گل زودهنگام، اسکاتلند عملاً دستها را بهعنوان تسلیم بالا کرده بود.
پنج بازیکن خط دفاعی همهجوره در مأموریت خود ناکام ماند. چالش بزرگ برای کلارک و اسکاتلند اکنون این است؛ بازیکنان سرافکنده را بهموقع برای قرار بعدیشان با سوئیس در کلن در روز چهارشنبه آماده کند. تا دقیقه ٨٥ پایانی بازی، اسکاتلند موفق به رسیدن به یک شوت یا حتی کرنر نشده بود. گل دیرهنگام آنها فقط یک اتفاق بود و بهنوعی ماهیت کمدی آن آشکار. باید گفت حتی یک تسلی هم بهحساب نمیآمد.
در آن سو با پیروزی ١-٥ مانشافت، آلمان به طور حتم باید تا حدی فوتبال خوب خود را برای دیدارهای در پیش رو ذخیره کند. مسابقات تابستانی آزمونی برای ثبات و استقامت است. پرواز شروع شده است؛ اما این تازه شروع ماجراست. نمایش تیم یولیان ناگلزمن در دیدار افتتاحیه تورنمنت عمیقاً تأثیرگذار بود. همه فکر میکردند آلمانیها قبل از این تورنمنت خانگی کمی تحتفشار باشند. اما این تصور باطل تقریباً بهمحض اینکه صدای سرودهای آغازین پایان یافت در هوای تابستانی باواریا محو شده بود.