طرفداری | فرانسه در یورو ١٩٨٤ واقعاً باشکوه بود؛ بدون شک بهترین تیم در طول مسابقات، مطمئناً بهترین تیم و کاملترین تیمی که تا آن زمان قهرمانی اروپا را طی ٢٤ سال گذشته به دست اورده بود و احتمالاً هنوز هم از مسلطترین و بهترین برندگان تاریخ یورو است.
خط میانی تیم هجومی فرانسه ٨٤ از بهترین خطوط میانی تاریخ فوتبال محسوب میشود که پرچم فوتبال فرانسه را سالها پیش از زیدان و شرکا در فوتبال اروپا و جهان را بالا نگاه داشت. بازیهای تیم ملی فرانسه از جام جهانی ٨٢ و ٨٦ حقیقتاً تماشایی بود.
و یورو ٨٤، تورنمنت قابلتوجه و کلیدی برای فوتبال فرانسه بود، چهار سال پس از یک نمایش ضعیف در ایتالیا ٨٠. فرانسه یک انتخاب کمی بحثبرانگیز بهعنوان میزبان مسابقات بود، کشوری که فقط بهصورت پراکنده شجرهنامه جدی در صحنه بینالمللی فوتبال نشان میداد و عشق واقعی آنها به فوتبال اغلب زیر سؤال میرفت.
فرانسه نهتنها میزبان بازیها بود، بلکه پیش از آغاز بازیها امید اول قهرمانی بهحساب میآمد. بیمورد هم نبود، فرم عالی پیش از تابستان و دارنده توپ طلا، میشل پلاتینی در قلب تیم، تقریباً انتظار میرفت فرانسه با استایل و سبکی دیدنی در این رقابتها به قهرمانی دست یابند.
لزلی ورنون قبل از آغاز مسابقات در مجله ورلد ساکر نوشت:
تورنمنتی پر از حمله و بازی هجومی. پرچمدار این شیوه تهاجمی، میزبان خواهد بود. آنها در برد ۱-۰ در مقابل آلمان غربی ثابت کردند بدون هافبکهای با کلاس خود آلن ژیرس، ژان تیگانا و میشل پلاتینی میتوانند فوتبال جذابی ارائه دهند.
حضور این سه نفر بطور حتم اشتهای آنها را برای گلزنی و توانایی آنها را برای حرکت دادن توپ به سبکی دلپذیر افزایش خواهد داد. در واقع، پلاتینی بطور حتم یکی از چهرههای برجسته مسابقات با پاسهای غیرمعمول و استثنایی و تمام کنندگی و گلهای کشنده خواهد بود.
با انتظارات بیش از حد همه فرانسه عملکرد فوقالعادهای داشت و موفق شد با صلابت، تسلط و زیبایی به قهرمانی برسد.
پلاتینی ستاره فرانسه و اروپا
بهسادگی، میشل پلاتینی در یورو ۱۹۸۴ بهترین بود. او تنها گل فرانسه را در اواخر بازی دیدار افتتاحیه و عصبی مسابقات در مقابل دانمارک به ثمر رساند.
سپس در پیروزی بیرحمانه ۰-۵ از بلژیک، هتتریک داشت، و در پیروزی پر حادثه ۲-۳ مقابل یوگسلاوی، سه گل دیگر به ثمر رساند. هیچکس دیگری در تمام دوران حرفهای خود دو هتتریک در فینال قهرمانی اروپا نداشته است، پلاتینی این کار را فقط در عرض چهار روز انجام داد!
در دو بازی نیمهنهایی و نهایی دوگل دیگر به لیست اضافه شد، گل معروف دقیقه ۱۱۹ در مقابل پرتقال در یکی از بهترین مسابقاتی که در عمرم دیدهام جایگاه ویژهای در میان تمامی ۹ گل تورنمنت دارد. به همه دوستانم همیشه توصیه میکنم حتماً به گزارش کوتاه این بازی هم که شده، با صدای جان موتسون نگاهی بیندازند. خصوصاً که پرتغال پابهپای فرانسه مبارزه میکند. این دیدار مانند قالی لگد خورده پرقیمتی است. هنوز آدم را تکان میدهد! خلاصهی کوتاهی از آن با گزارش موتسون را در ادامه متن خواهید دید.
گل نهم در پیروزی ۰-۲ مقابل اسپانیا در فینال، بیشتر هدیهای به پلاتینی از سوی دروازهبان اسپانیایی بود! پلاتینی بهعنوان بهترین بازیکن اروپا در رأیگیری توپ طلا در سال ۸۳، بهاندازه بازیکنان دوم، سوم، چهارم و پنجم رأی آورد.
افسانهایترین بازیکنان تاریخ همیشه جایی بین مردان میانه میدان و مهاجمان داشتهاند؛ تمامی آنها جایگاهی بین خالقان و گلزنان داشتهاند: پله، مارادونا، یوهان کرایف، آلفردو دی استفانو، فرانس پوشکاش، لیونل مسی. پلاتینی از آن دسته هافبکهای تهاجمی بود که ترجیح میداد خودش گل هم بزند. او قبل از یورو ۸۴ بهتازگی دومین فصل از سه فصل متوالی را بهعنوان بهترین گلزن سری آ تکمیل کرده بود. ۹ گل او در این تورنمنت «ژوست فونتن» رکورددار بهترین گلزن فرانسه را در هم شکست.
پلاتینی با معیارهای امروزی بازیکن حرفهای بهحساب نمیآمد؛ کم میدوید و انتظار داشت دیگران جور او را بکشند. دستورات مربیان فیتنس را نادیده میگرفت و آشکارا در رختکن سیگار میکشید. پلاتینی بعداً اعتراف کرد؛ یورو ۸۴ تنها زمانی در دوران حرفهایاش بود که برای یک تورنمنت بزرگ کاملاً آماده به نظر میرسید.
قهرمانی فرانسه و ۹ گل پلاتینی در پنج بازی داستان زیبای خودش را دارد. سکوی پرتابی برای نسل مستعد بعدی و جامها و عناوین بسیاری دیگری بود و رکورد انفرادی پلاتینی تا امروز دستنخورده باقیمانده است. فقط کریستیانو رونالدو در تاریخ فینالهای قهرمانی اروپا گلهای بیشتری به ثمر رسانده است. فقط فرقش این است که مهاجم پرتقالی در پنج تورنمنت حضور داشته است، درحالیکه پلاتینی این کار را فقط در یک تابستان انجام داد.
مطمئناً مانند مارادونا ۸۶ در جام جهانی، در طول تاریخ یورو میشل پلاتینی در یورو ۸۴ بهترین تورنمنتی بود که هر فوتبالیستی در طول تاریخ این رقابتها داشته است. روزی روزگاری که میشل پلاتینی سلطان بیمنازع میادین فوتبال اروپا بود.
به عقیده بسیاری از حرفهایهای فوتبال، بدون هیچ شکی، فرانسه احتمالاً هنوز هم بهترین تیمی است که به قهرمانی اروپا دستیافته است.
از میان پیشینیان آنها، آلمان ٧٢ وارد معادله میشود، فرانسه ٢٠٠٠ و تیم اسپانیا در ٢٠٠٨ نیز مدعیان این عنوان هستند. اما تعریف و تمجیدهای آن زمان حقیقت را تا حدی بازگو میکند، فرانسویها با عنوان «شامپاین فوتبال» به طور گستردهای مورد تحسین قرار گرفتند و اغلب از آنها بهعنوان «برزیل اروپا» یاد میشد.
کایر رادنج در ورلدساکر درباره آنها نوشت:
این بهترین تورنمنت در نوع خود از زمان جام جهانی ۱۹۷۰ بود و با فاصله زیادی بهترین مسابقات قهرمانی اروپا. قهرمانی فرانسه نقطه اوجی است که همه طرفداران فوتبال باید از آن خوشحال باشند.
پیروزی فرانسویها جایزه شایستهای برای تلاش، سرگرمی, و هوای تازهای بود که در بازی و دنیای فوتبال دمیده شد. اغلب، تیمهای شایسته در تورنمنتها دست خالی میمانند. اما فرانسه عدالت فوتبال را دوباره برقرار کرد. آنها نشان دادند، تیمها میتوانند در بالاترین سطح ممکن بامهارت، تکنیک و نشاط و زیبایی به قهرمانی دست یابند. با کلاسی که پیشازاین دیده نشده بود.
امیرحسین صدر
ژوئن 2024
افسانهی فرانسه 1984
به قلم میشل پلاتینی در شماره ویژه «ستارگان یورو» مجله fourfortwo، ژوئن 2024
هنگام برگزاری یورو 1984 در کشورم فرانسه، من 29 ساله بودم. دو سال از حضورم در تورین و بازی برای یوونتوس میگذشت و در اوج بلوغ فوتبال خود بازوبند کاپیتانی فرانسه را به بازو میبستم. مأموریت من، بهره بردن از تمام این تجربیات و رساندن تیم به قلهی فوتبال اروپا بود. میدانستم مزیتهایی خاص برای قهرمانی داریم.
من، مبصر کلاس نبودم که با خط کش بچهها را تنبیه کنم، اما باید کاری میکردم که خودشان را باور کنند. الن ژیرس، پاتریک باتیستوتا، ژان تیگانا، ماکسیم بوسیس، و... همه آنها بازیکنان بزرگی بودند که کیفیت خود را در لیگ فرانسه نشان داده بودند وقتش رسیده بود تا با آن گروه به افتخاری بینالمللی برسیم.
کرویف بت من بود
در نوجوانی تیم شگفتانگیز برزیل 1970 مرا مسحور کرده بود. ریولینو، توستائو و البته پله. آنوقتها دوست داشتم اسمم پلهآتینی باشد! همچنین یوهان کرویف بت من بود. اگرچه نمیتوانستم کارهای او را تکرار کنم. من کسی بودم که در میانهی میدان وظیفهی سازماندهی تیم را داشت.
یکبار کرویف را در نوکمپ و در سال 1980 ملاقات کردم. در یک بازی تیمهای منتخب جهان که هانس مولر آلمانی در کنار من در پست هافبک بود، جورجو کینالیای ایتالیایی جلوتر از من بازی میکرد و رومنیگه و اولگ بلوخین هم در سمت خط حمله بودند. با حضور آن بازیکنان مجبور میشدم کمی عقبتر بازی کنم؛ چون یک نفر باید وظایف دفاعی را انجام میداد...
آن روزها، هنوز بازیکن سنت اتین بودم. در رختکن، بت و قهرمان خود را ملاقات کردم و به گفتم:
آه، یوهان، از آشنایی با شما خوشحالم.
البته او زیاد به من توجهی نکرد! بعد از آن بارها با یکدیگر ملاقات کردیم، حتی با هم گلف بازی کردیم و دوستان خوبی برای هم شدیم.
در سال 1976 وقتی میشل هیدالگو سرمربی تیم ملی فرانسه شد، مردم فرانسه باور داشتند فوتبال آن چیزی است که هلندیها ارائه میدهند. فوتبال فرانسه در رکود فرو رفته بود. اما میشل به بازیکنان اعتماد کرد. با کسانی چون الن ژیرس و من پیشرفت آغاز شد. ما فلسفه خود را بنا نهادیم. به یاد میآورم نیلز لیدهولم، سرمربی سابق رم و میلان یک بار گفته بود:
تا وقتی ما توپ را در اختیار داریم، حریف به آن دسترسی ندارد.
فلسفهی میشل هیدالگو هم همین بود و بازیکنانی را در اختیار داشت که میتوانستند توپ را در اختیار داشته باشند.
الماس فرانسوی
در جام جهانی 1982، «مربع جادویی» ما متولد شد. درست در همان روزی که آنتونین پاننکا، مرا مصدوم کرد! در بازی دور گروهیمان برابر چکسلواکی. سپس و در بازی با اتریش تیگانا جانشین من شد و آنقدر خوب بود که هیدالگو او را در ترکیب ثابت نگه دارد. وقتی من به ترکیب برگشتم، مربی تصمیم گرفت یک مهاجم را کم کند و ما چهار نفر، من، ژیرس، تیگانا و چنگینی در خط هافبک بازی کنیم. اینگونه بود که آن مربع جادویی متولد شد.
با حضور من، تیگانا و برنارد چنگینی سه شماره 10 در زمین داشتیم. امروز تیمها دوست دارند بهجای سه بازیکن شماره 10 سه هافبک شماره 6 در ترکیب داشته باشند. بارسا با ژاوی، اینیستا و مسی توانست این کار را انجام دهد. به نظرم به هوش و درک فوتبالی بازیکنان باز میگردد. بعداً لوئیز فرناندز جانشین چنگینی شد و مربع ما به تکامل رسید. یک الماس واقعی. سازماندهی ما عالی بود. هرکدام میدانستیم دقیقاً باید چه کاری انجام دهیم.
ما در آن جام جهانی به نیمهنهایی رسیدیم و در پنالتیها از آلمان غربی شکست خوردیم. دو سال بعد میزبان یورو بودیم و زمان کار بزرگتری فرارسیده بود. جو مثبتی در تیم و کشور وجود داشت. برای من، فوتبال همیشه بازی در کنار 11 دوست در فضایی دوستانه بوده و آن تیم این ویژگی را داشت. سالها در کنار هم بودیم و یکدیگر را میشناختیم. آشنایی من با کسی مثل ماکسیم بوسیس به دوران خدمت سربازی بر میگشت!
بوردو و نانت در آن زمان باشگاههای برتر فرانسه بودند. بوسیس از نانت میآمد و ژیرس، تیگانا و برنار لاکوم بازیکنان بوردو بودند. من تنها بازیکنی در ترکیب بودم که خارج از فرانسه بازی میکرد. بهتازگی توانسته بودم بهترین گلزن سری آ با لباس یووه شوم و توپ طلا را به دست آورم. آرامآرام زمزمههای بین مردم رواج یافت:
فرانسه تیم بدی نیست، آره، آنها میتوانند قهرمان شوند!
همبازیهای ایتالیایی من در یووه، به من میگفتند که از رویارویی با فرانسه بیم دارند. آنها ترجیح میدادند حریفشان در فینال 1982 آلمان غربی باشد تا ما.
یورو84، تنها دومین تجربهی فرانسه در مسابقات قهرمانی اروپا بود. دورهی قبل، سال 1960 و زمانی بود که ما میزبان رقابتها بودیم. ایتالیا و انگلیس، غایبان بزرگ آن تورنمنت بودند. آلمان و اسپانیا قدرتهای اصلی به شمار میرفتند. دانمارک یک قدرت نوظهور بود، بلژیک، یوگسلاوی و پرتغال بازیکنان بزرگی داشتند و رومانی تیم دیگر مسابقات بود. هیچ تیم کوچکی وجود نداشت. سطح بازیها از همان اول بالا بود.
بازی 1: دانمارک، فرار از چنگ آن مدافع سمج
آخرین بازی فصل 1983/84، فینال جام برندگان جام اروپا برابر پورتو در شهر بازل بود. ما آن بازی را بردیم و پس از آن، من بهعنوان آخرین نفر به تیم ملی ملحق شدم.
اولین بازی ما در یورو 84، مقابل دانمارک در پارک دو پرنس بود. آنها بازیکنان عالی داشتند. مایکل لادروپ، پربن الکیائر و کلاوس برگرین که توانستند در تمام طول مسابقه بر من سایه بیندازند. تیمهای زیادی از این روش بهره میبردند. واقعاً برایم سخت است که 90 دقیقه، یک نفر سایهبهسایه من حرکت کند.
در نهایت توانستم دروازهی آنها را باز کنم. کمی خوششانس بودم. بالاخره توانسته بودم از برگرین فاصله بگیرم باید در مکانی مناسب برای ضربه زدن به توپ قرار میگرفتم. در چنین تورنمنتهایی اگر میخواهید تا آخر راه بروید، یک برد در آغاز راه ضروری است. نباید همان بازی اول را میباختیم. برد 1-0 باعث شد اعتمادبهنفس خوبی برای ادامه مسیر به دست آوریم.
بازی 2: بلژیک، پس شما به آن هتتریک کامل میگویید!
سپس بهترین عملکرد خود در تورنمنت را مقابل بلژیک در نانت به نمایش گذاشتیم. آن بازی. افتتاح استادیوم دولا بوژوار نانت بود. در حضور 50 هزار تماشاگر و هوایی فوقالعاده گرم. من توانستم برای اولینبار در عمرم در نانت پیروز شوم. هیچگاه در استادیوم قدیم آنها، مارسل ساوپن پیروز نشده بودم. اما آن روز با تیگانا، فرناندز و ژیرس یک بازی مالکانه عالی را انجام دادیم. من در آن مسابقه 3 گل زدم. در آن زمان نمیدانستم کاری انجام دادم که به آن هتتریک کامل میگویند، گلزنی با پای راست، پای چپ و ضربهی سر.
بازی 3: یوگسلاوی؛ بهترین گلزن تاریخ فرانسه اینجاست
سه روز بعد برابر یوگسلاوی بار دیگر همان کار را تکرار کردم! بازی در سنت اتین بود. جایی که سه سال در آن بازی کرده بودم. 40 هزار نفر در ورزشگاه حاضر بودند. آنها با دیگر مرا میدیدند و من نمیخواستم مقابل هواداران قدیمی خود شکست بخورم.
در نیمه اول با یک گل عقب افتادیم. اما توانستیم به بازی برگردیم و 3-2 پیروز شویم. این ها تریک برای من معنای ویژهای داشت. توانسته بودم از رکورد ژوس فونتین بگذرم و بهترین گلزن تیم ملی فرانسه شوم.
قبل از بازی نیز صعودمان قطعی شده بود اما میخواستیم سرگروه باشیم. تا بازی نیمهنهایی را در مارسی انجام دهیم. ما عاشق بازی در بندر مارسی بودیم. شوروشوق و جو فوتبالی آنجا شبیه آرژانتین، اسپانیا یا ایتالیا بود.
نیمه نهایی پرتغال؛ تیگانا... پلاتینیییییی
بازی عجیبی بود. انصافاً باید 2-0 یا 3-0 پیروز میشدیم؛ اما کار به شکلی عجیب گره خورد. این یکی از بهترین بازیهای ما بود. در همان ابتدای بازی توانستم پشت محوطهی جریمه یک ضربهی آزاد به دست آوردم. آلن ژیرس به من گفت:
ژان فرانسوا دومرگ، مدافع تیم ضربات خوبی میزند.
به شوخی به او گفتم
اون دیگه کیه؟!؟"
اما پس از خطا احساس درد داشتم و خودم نمیتوانستم پشت توپ بایستم. بهناچار درخواست ژیرس را پذیرفتم. ژان فرانسوا پشت توپ ایستاد ضربه را نواخت و دروازهی پرتغال باز شد!
پس از آن گل شرایط فرق کرد. همه چیز مطابق میل ما پیش نمیرفت. من آن تیم پرتغال را خیلی خوب میشناختم. چند هفته قبل، با یووه به مصاف پورتو رفته بودم و با بازیکنانی روبرو شدم که ستون فقرات تیم ملی کشورشان را تشکیل میدادند. پرتغالیها دو بار دروازهی ما را باز کردند. شش دقیقه مانده تا پایان هنوز 2-1 عقب بودیم تا بالاخره ژان فرانسوا گل دوم خود را هم زد. 2-2.
در وقتهای اضافه نوبت تیگانا رسید. او دیوانهوار میدوید. ریههایش مثل دوندهها بود. کسی که بعد از 120 دقیقه میتوانست 60 متر را با سرعت طی کند. از مدافعان بگذرد و در محوطه جریمه به من برساند. من پشت به دروازه توپ را گرفتم. چرخیدم. حس میکردم بین کنترل توپ و زدن ضربه یک هفته فاصله افتاده... سپس به روبرو نگاه کردم. انگار نیمی از تیم پرتغال جلوی من روی زمین افتاده بودند. تصمیم گرفتم شوتی بزنم که اگر کسی خواست مقابلش بایستد، راهی بیمارستان شود! ضربه را با تمام قدرت شلیک توپ از مقابل آنها عبور کرد و به تور دروازه چسبید...
بازی فرانسه پرتغال 1984، با گزارش جان موتسون
فینال اسپانیا؛ پیشقراولان یک تاریخ عاشقانه
ما در فینال، در پارک دوپرنس به مصاف اسپانیا رفتیم. من همیشه برای فوتبال اسپانیا احترام زیادی قائل بودم. زمانی که در سال 1973 برای نانسی بازی میکردم، والنسیا اولین باشگاه خارجی بود که برای خرید من اقدام کرد. سرمربی آنها در آن زمان دی استفانو بود که برای دیدن بازی من آمد. هر دوی ما مایل به عقد آن قرارداد بودیم؛ اما دو سال از قرارداد من با نانسی باقیمانده بود و میخواستم تا آخر آن بروم.
بعد از آن بارسا نیز تلاش کرد تا مرا به خدمت بگیرد، اما در دههی 80، هم از نظر کیفیت و هم نتیجه سری آ در سطح دیگری قرار داشت. آخرین ارتباط نیز، هنگامی بود که رئال مادرید در سال 92 تصمیم گرفت مرا به عنوان سرمربی استخدام کند. در آن زمان من سرمربی فرانسه بودم و توانسته بودیم در انتخابی یورو 92، در دو بازی رفتوبرگشت اسپانیا را شکست دهیم. اما پس از پایان یورو 92 تصمیم گرفتم دیگر به مربیگری ادامه ندهم.
اسپانیای 84 تیم قدرتمندی بود. آنها در آخرین بازی گروهی آلمان را شکست داده بودند و باعث حذف مدافع قهرمانی شده بودند. در نیمهنهایی نیز از سد دانمارک سختکوش گذشتند و این به ما نشان میداد چه حریف سرسختی روبروی ماست. این، پنجمین بازی ما در طول دو هفته بود. میدانستیم همه چیز به تابآوری فیزیکی باز میگردد. خوشبختانه بوسیس و تیگانا دو مرد قدرتمند در این زمینه یاریمان میکردند.
میدانستم خوزه آنتونیو کاماچو، در آن بازی مأمور مهار من خواهد بود. باید سعی میکردم از او بگریزم. ما شک نداشتیم که میتوانیم در آن روز تاریخسازی کنیم. میدانستیم باید توپ را در اختیار داشته باشیم و در نیمهی زمین حریف به گردش درآوریم؛ زیرا اگر توپ را به حریف میدادیم بازیکن سریعی که بتواند در ضدحملات به تیم کمک کند در اختیار نداشتیم. من در بازیهای قبل گلهای زیادی زده بودم؛ چون بر بازی مسلط بودیم. این که توپ را در دفاع بگیری و 70 متر با آن بدوید و دروازهی حریف را باز کنید برایم کمی سخت است!
عقربهها گذشتن یک ساعت از بازی را نشان میداد که لاکوم، پشت محوطهی جریمه یک ضربه آزاد به دست آورد. کمی مایل به چپ. موقعیتی عالی برای من. اما میدانستم در دروازه حریف بزرگی مقابلم ایستاده. لوئیس آرکونادا با دورانی درخشان در فوتبال.
ضربات آزاد برایم همیشه جنگ قدرت میان من و دروازهبان بود. ابتدا دروازهبان جایگیری میکند سپس وظیفهی من یعنی فریب او آغاز میشود متوجه شدم که آرکونادا انتظار دارد توپ را از بالای سر مدافعان عبور دهم؛ بنابراین به شکلی ناگهانی ضربهام را به سمت تیرک چپ دروازه زدم. او غافلگیر شد و من موفق. بااینحال شادی نکردم. برای او احترام زیادی قائل بودم و نمیخواستم بهخاطر گلی که ناشی از اشتباه یک دروازهبان است جشن بگیرم. بعدها وقتی رئیس یوفا شدم، از ارکونادا برای بازی فینال یورو 2008 در وین دعوت کردم. همان بازی که اسپانیا قهرمان مسابقات شد.
بااینحال ما در فینال مسابقات یورو پیش افتاده بودیم. لذتی که تاکنون تجربه نکرده بودیم. با آن گل خوشحال بودم؛ اما طوری نبود که دور زمین را بدوم...
پنج دقیقه مانده به پایان بازی، لی رو اخراج شد. ما 10 نفره شدیم و این زنگ خطر بود. با این حال هیچکدام نمیخواستیم اتفاقات سویا 1982 و تکرار شود. وقتی 3-1 از آلمان پیش افتادیم اما در نهایت حذف شدیم.
با تجربهی آن بازی، فینال را ادامه دادیم. باک تیگانا هنوز سوخت کافی داشت. او توپ را به برونو بلونه رساند. لحظات آخر بود. با خودم گفتم باید آنقدر محکم شوت بزند که توپ در جایگاه تماشاگران فرود بیاید و تا بخواهد بازی دوباره شروع شود، وقت به سود ما بگذرد. وقتی دیدم با دقت مهیای زدن ضربه شد، گفتم: «عجب احمقی» اما توپ گل شد و دقایقی بعد سوت پایان به صدا درآمد. تمام شد. در آن لحظه من شادترین مرد روی زمین بودم. به سمت برونو رفتم و روی او شیرجه زدم. بقیه هم آمدند. آن گلی برای تمام تاریخ بود. ما اولین تیم فرانسوی بودیم در یک ورزش تیمی قهرمانی به دست آورده.
بعد از زدن 9 گل؟ خسته بود!
بعد از زدن 9 گل در 5 بازی چه حسی داشتم؟ خسته بودم! من فقط برای گلزنی بازی نمیکردم هدف اصلی من بردن بازیها بود و اگر بتوانی برای بردن گل بزنی، خب این عالی است. اما برای زدن گلها وسواس نداشتم. اگر لازم بود پاس بدهم، حتماً این کار را انجام میدادم. بههرحال من هنوز دومین گلزن برتر این مسابقات هستم و تفاوت من با نفر اول؟ کریستیانو تابهحال در پنج تورنمنت یورو به میدان رفته و من فقط در یکی، بهعلاوه این که من یک هافبک بودم و مسیر طولانیتری را تا دروازه میپیمودم.
برخلاف جام جهانی قبل و بعد از یورو 84، من در آن تورنمنت در بهترین فرم بودم. هیچ مصدومیتی درکار نبود و به قول همتیمیام ژان مارک فرری، من در حال پرواز، به اوج رسیده بودم. اگر در جام جهانی 82 نیز اینطور بازی میکردیم، آلمان را شکست میدادیم. ما به رویکردی نیاز داشتیم که بعدها در یووه از تراپاتونی آموختم. محافظهکاری و فلسفهی ایتالیایی. این چیزها برای هیدالگو اهمیت زیادی نداشت. او عاشقانه با همه چیز برخورد میکرد. او میخواست برنده باشد، اما بدون بازی خوب هرگز.
در جام جهانی 1986 با تمام احترامی که برای مارادونا و آرژانتینیها قائلم، معتقدم ما تیم بهتری از آنها بودیم. اما باز هم در نیمهنهایی به مصاف آلمان رفتیم و شکست خوردیم. من گلی زدم که کمکداور آن را بهخاطر آفساید رد کرد. بعدها هر وقت فرانتس بکن باوئر را میدیدم به او میگفتم:
نمیدانم باید چه کاری بکنیم تا تو را شکست دهیم؟
من طرفدار «بازیکنها» هستم
نمیدانم در فوتبال امروز بازیکنی با شماره 10، با ویژگیهای من بازی میکند یا نه. آندره آ پیرلو بهنوعی در لباس یوونتوس این کار را انجام میداد. اما و در مجموع فوتبال امروز تغییر کرده. فوتبال، قبلاً متعلق به بازیکنان بود، اما امروز مربیان تعیینکننده همه چیز هستند. هنوز هم استعدادهای عالی برای بازی در پست شماره 10 حضور دارند؛ اما مربیان دیگر مثل گذشته به آنها میدان نمیدهند.
در حال حاضر من پیگیر عملکرد جود بلینگام هستم. یک هافبک هجومی شماره 10 که گلهای زیادی میزند و مرا یاد گریزمن میاندازد. دربارهی گریزمن، ابتدا فکر میکردم او خیلی خوششانس است که همیشه در جای مناسب ایستاده؛ اما بعدها فهمیدم که این توانایی اوست که خود را در بهترین موقعیت قرار دهد.
بازیهای 2024 و خصوصاً فرانسه را دنبال میکنم. به گمانم آنها بتوانند قهرمان شوند. در دوران ریاست یوفا، تقریباً نمیتوانستم هیچ اظهارنظری راجع به علایقم کنم. کافی بود به تماشای الکلاسیکو بروم و وقتی بارسا گل زد لبخندی بزنم، یا رونالدو را تشویق کنم. باید بیطرف میبودم.
من همواره پیگیر بازیکنان هستم. این چیزی است که مرا به بازی علاقهمند ساخته. در سال 1984 نیز هیدالگو به ما بازیکنان خود اعتماد کرد و در نهایت شاهد تاجگذاری آن نسل از استعدادهای عالی فرانسوی بودیم. قبل از مسابقات باور داشتم که کیفیت قهرمانی را داریم... و ما انجامش دادیم.