طرفداری | برای اولین بار بسیاری از باشگاههای اروپایی سرمربی خود را تغییر داده یا به دنبال انجام آن هستند.
بایرن مونیخ، چلسی، یوونتوس، لیورپول و بارسلونا پنج باشگاه بزرگی هستند که در یک بازه زمانی مشخص برای تغییر سرمربی خود وارد عمل شدند. منچستریونایتد با وجود قهرمانی در افای کاپ، از هفتهها پیش سناریوی مشابه را دنبال میکند و ممکن است به صورت رسمی به دنبال جذب یک نام جدید باشد. اما نسبت به گذشته تفاوتهای بزرگی وجود دارد. ونسان کمپانی به عنوان گزینه ششم یا هفتم بایرن مونیخ، هدایت این باشگاه را برعهده میگیرد. چلسی در حالی انزو مارسکا را به عنوان سرمربی جدید انتخاب کرده که مرد ایتالیایی هرگز در لیگ برتر حضور نداشته است. پس از ماندگاری ژابی آلونسو در بایرلورکوزن، لیورپول در اقدامی غافلگیرکننده به سراغ آرنه اسلوت رفت. مجموعه انتقالهایی که به طرح این پرسش دامن میزند: در فوتبال چه خبر است؟
مارک اوگدن، خبرنگار ESPN باور دارد عامل اصلی، نفوذ فزاینده مدیران ورزشی در باشگاههای فوتبال است. مدیرانی که توسط مالکان باشگاه برای اداره ساختار فوتبال استخدام میشوند و به سلطه «سرمربی - مدیر» پایان میدهند. استیو هیوستون، رئیس بخش مشاوره گروه اسپورتولوژی به اوگدن میگوید:
باشگاههای فوتبال در حال دور شدن از افراد همهکاره و حرکت به سمت متخصصان هستند. اکنون عملیات ورزشی آنقدر گسترده شده است که باشگاهها در حال ساخت تیمهای فکری با افرادی مختلفی مثل مدیر ورزشی، مدیر فنی، مدیر تجزیه و تحلیل، مدیر عملکرد و سرمربی هستند. بنابراین، شناسایی سرمربی مناسب که با مسئولیت رهبری تیم، بهبود بازیکنان، کسب نتایج و در عین حال پذیرش نقشهای دیگران راحت باشد، بسیار مهم خواهد بود. برخی از مربیان موجود ممکن است با چشمانداز تعیینشده توسط مالک یا مدیر ورزشی سازگار نباشند. باشگاهها الزاماتی برای این که مربی باید برای چه چیزی آماده باشد - مانند سبک بازی، توسعه بازیکنان جوان و مهارتهای ارتباطی - دارند که این امر به آنها امکان میدهد محدودیتهایی را برای انتخاب ایجاد کنند.
سرمربیان موفقی مثل آنتونیو کونته و ژوزه مورینیو در ساختار فعلی فوتبال برای همکاری با یک مدیر ورزشی جذاب نیستند. سرمربیان جوانی مثل تیاگو موتا، روبن آموریم و کیران مک کنا باعث شدهاند مالکان باشگاه به جای تمرکز روی یک هدف مشخص، مجموعهای از نامهای مختلف را برای انتخاب سرمربی جدید مدنظر قرار دهند. رئیس گروه اسپورتولوژی ادامه میدهد:
با کاهش زمان حضور سرمربیان در جایگاهشان، باشگاهها همیشه باید یک برنامه جانشین را در پسزمینه داشته باشند. آنها بخشهای استعدادیابی بزرگی دارند که دائما به دنبال بازیکنانی برای پوشش هر پست هستند، بنابراین منطقی است که همین کار را با مربیان انجام دهند. هر چه دانش زمینهای بیشتری داشته باشید، سریعتر میتوانید پیشرفت کنید و به دنبال استخدام افراد باشید.
«کنترل»؛ واژهای مهم در ساختار فعلی فوتبال اروپا
سم والاس از تلگراف در ادامه بحث ESPN به موضوع کنترل مالکان پرداخته است. گذار فوتبال انگلیس به مدل مدیر ورزشی کنترل کننده، در کنار عناوین شغلی تحت نظر او، تدریجی بوده است. نقل و انتقالات بازیکن، امور پزشکی، علوم ورزشی، تحلیل دادهها، آکادمی و حتی پروژه «چند باشگاهی» مالکان، تحت نظر مدیر ورزشی انجام میشود. سپردن همه این موارد به یک سرمربی، ایدهای احمقانه خواهد بود. نسل جدید مالکان باشگاهها قصد دارند نفر اول کادر فنی تیم متوجه تفاوت نقش «سرمربی - مدیر» و «سرمربی» باشد. این موضوع را میتوان در نوع مربیانی که برای یونایتد و چلسی در نظر گرفته میشوند، مشاهده کرد.
در گذشته، فرصت هدایت باشگاههایی مثل چلسی و منچستریونایتد برای همه در دسترس نبود. با این حال، با تغییرات فوتبال، نامهایی مثل انزو مارسکا و توماس فرانک پذیرفتهاند که نقش جدیدی داشته باشند. ژوزه مورینیو، آنتونیو کونته و توماس توخل توسط باشگاهها نادیده گرفته میشوند چون در عملکرد رسانهای استاد هستند و میتوانند با زبانهای مختلف پیرامون مالکان باشگاه صحبت کنند. به همین علت، مالکان نسل چنین مربیهایی را به تاریخ سپردهاند. جای تعجب نیست که مورینیو در مصاحبه با تلگراف گفت که فقط میخواهد یک سرمربی باشد. او فضا را درک کرده است.
سر جیم رتکلیف و بهداد اقبالی مالکانی نیستند که سرمایهگذاری بزرگ خود را به دست یک سرمربی بسپارند. سرنوشت یک باشگاه که گاهی حداقل 1000 کارمند دارد، نمیتواند تنها توسط یک سرمربی نوشته شود. با این حال، سطح تجربه مربیانی که در نظر گرفته میشوند، در حد بیسابقهای پایین است. مالکان قصد دارند باشگاهها را اداره و کنترل کنند. یک باشگاه میتواند قدرت سرمربی را محدود کند، اما باید مراقب باشد که بیش از حد آن را تضعیف نکند. چالش متقاعد کردن تیمی از مردان جوان، ثروتمند و موفقی که بارها و بارها برای تیم بجنگند، ساده نیست. همچنین شغل «چهره باشگاه بودن» در مقابل جهان، همراه با ویژگیهای مختلفی همچون دانش و اعتماد به نفس، کار سادهای نخواهد بود.
البته یورگن کلوپ استاد این کار بود و با موفقیت در لیورپول به قدرت رسید. در پایان دوران حضور کلوپ در آنفیلد، آخرین مدیر ورزشی باشگاه، دوست قدیمی او از آلمان بود. نفوذ کلوپ در سایر بخشها نیز احساس میشد. مدت کوتاهی پس از اعلام خروج او، گروه FSG توانست مایکل ادواردز را برای بازگشت با نقشی ارتقا یافته متقاعد کند. ادواردز نیز دیگر مدیران سابق لیورپول که در دوران سرمربی آلمانی جدا شده بودند را به باشگاه بازگرداند. کاهش قدرت مربیان اتفاق جدیدی نیست. فوتبال مدرن یعنی اداره باشگاه به روشی متفاوت. مالکان باشگاه به جای اعتماد مشکوک به نامهای پرتجربه، به سراغ افراد جوان رفتهاند.
همچنین بخوانید: فوتبال تغییر کرده است؛ باشگاهها برای انتخاب سرمربی به دنبال رزومه نیستند