این روزها خبرهای زیادی درباره وضعیت نیمکت ها می شنویم. که این مسئله همواره جزو لاینفک فوتبال بوده. اما وضعیت و شرایط هنگامی خاص می شود که سرمربیان جوان و جاه طلب با سابقه مربی گری و تجربه کم هدایت باشگاه های بزرگ را بر عهده می گیرند. به عنوان مثال اخیرا اخباری درباره هدایت بایرن مونیخ توسط وینسنت کمپانی کاپیتان سابق منچستر سیتی و سرمربی سابق آندرلخت مطرح شده. و البته موفقیت های ژابی آلونسو در بایر لورکوزن برای همگان مبین و آشکار است با این وجود همواره این سوال در ذهن هواداران فوتبال وجود دارد که آیا تجربه بیش تر به تیم کمک می کند یا ایده های تازه؟ مدیران فوتبالی که سرمربیان باتجربه را انتخاب می کنند غالبا محافظه کار شناخته می شوند و مدیران جناح مقابل که مربیان جوان را ترجیح می دهند جسور و اهل ریسک شناخته می شوند. این مسئله در تاریخ فوتبال نمونه هایی نیز داشته است که به شرح چند مورد آن می پردازیم:
1.بارسلونا با گواردیولا
پس از خروج فرانک رایکارد از بارسلونا در سال 2008 مدیران وقت بارسلونا همین دوگانگی را تجربه کردند. آنها ابتدا به دنبال استخدام ژوزه مورینیو یا ارنستو والورده به عنوان سرمربی بارسلونا بودند. هردو گزینه مربیان باتجربه ای بودند مورینیو با پورتو موفق به قهرمانی لیگ قهرمانان اروپا شده بود. (2004) و در لیگ انگلستان هم با تیم چلسی توانسته بود که منچستر یونایتد سر الکس فرگوسن را هرچند برای مقطعی کوتاه متوقف کند. اما یوهان کرویف فقید مخالف بود و گواردیولا که سرمربی تیم دوم بارسلونا بود را پیشنهاد داد. این مسئله دوگانگی را در ذهن مدیران بارسا به وجود آورد اینکه آنها به مورینیو با تجربه اعتماد کنند یا به گواردیولا جوان؟ در نهایت آنها گواردیولا را انتخاب کردند و شد همان چیزی که ما می دانیم. گواردیولا تمام جان هارا با بارسلونا به دست آورد و بهترین دوران تاریخ بارسلونا را رقم زد.
2.رئال مادرید با زیدان
در سال 2016 وضعیت رئال مادرید چندان بی شباهت به وضعیت بارسای 2008 نبود. رافا بنیتز نتوانسته بود که توقعات طرفداران رئال مادرید را برآورده کند. به همین دلیل فلورنتینو پرز بنیتز را برکنار و زین الدین زیدان را به عنوان سرمربی رئال منصوب کرد. تصمیم به ظاهر عجیب اما با پایانی درخشان. رئال با زیزو موفق به سه قهرمانی پیاپی در لیگ قهرمانان اروپا شد و افتخارات فراوانی به دست آورد.
3.چلسی با فرانک لمپارد
بر خلاف دو مورد قبل که نمونه های موفق بودند چلسی با فرانک لمپارد نمونه شکست خورده این مسئله است. گرچه دوران لمپارد در چلسی خوب شروع شد اما خوب ادامه پیدا نکرد و نتوانست روند پیشرفت خود را ادامه دهد و در ادامه سکان هدایت چلسی به توماس توخلی سپرده شد که قبل تر با پاریس قهرمان لیگ فرانسه شده و به فینال لیگ قهرمانان اروپا برسد. که این نشان دهنده تجربه بالاتر توخل نسبت به لمپارد بود. توخل توانست در فینال سیتی گواردیولا را شکست دهد و با چلسی قهرمان لیگ قهرمانان اروپا شود.
4.یوونتوس با پیرلو
دیگر نمونه ناموفق این مسئله یوونتوس تحت هدایت آندره پیرلو است. پس از برکناری مائوریتسیو ساری از هدایت یوونتوس مسئولان باشگاه در تصمیمی عجیب پیرلو ستاره سابق این تیم که سرمربی تیم پایه باشگاه بود را به عنوان سرمربی تیم اصلی منصوب نمودند. با اینکه یوونتوس با پیرلو موفق به کسب دو جام شد اما نتوانست قهرمانی لیگ ایتالیا را برای آنها به ارمغان آورد و نتایج خوبی را در اروپا کسب کند و به همین دلیل از هدایت یوونتوس کنار گذاشته شد.
همانطور که ملاحظه نمودید انتصاب سرمربی جوان می تواند هم موجبات پیشرفت تیم و هم موجبات پسرفت تیم را فراهم آورد. هنگام انتصاب سرمربیان فوتبال به ویژه سرمربیان جوان چندین عامل اساسی باید مورد ملاحظه قرار گیرند:
1.توجه مربی جوان فرهنگ فوتبال آن کشور
هر کشوری فرهنگ فوتبال خودش را دارد. و این یک حقیقت انکار ناپذیر است. فرهنگ فوتبال یک کشور شامل عناصری مانند سبک بازی تیم ها، نگرش مربیان نسبت به موفقیت، سبک بازی تیم ملی آن کشور، فرهنگ هواداری آن کشور است.
هیچ مربی ای بدون آشنایی با فرهنگ فوتبال آن کشور نمی تواند در فوتبال آن کشور موفق شود. معمولا مربیان سه رویکرد مختلف را در قبال فرهنگ فوتبال یک کشور دارند.
الف. تطابق کامل و اصلاح ایده های پایه خود
در این وضعیت مربیان ایده ها و تاکتیک های خود را کاملا تغییر داده و تلاش می کنند خود را همسو با فوتبال آن کشور قرار دهند. کمتر مربیانی دست به چنین اقدامی می زنند. چرا که آنها برای ایده های خود ارزش قائل می شوند.
ب. تطابق با حفظ ایده های پایه خود
این وضعیت منطقی ترین وضعیت ممکن است. در این شرایط مربیان با فرهنگ فوتبال آن کشور آشنا می شوند نقاط ضعف آن را کشف کرده سپس راه حل های نقاط ضعف را با ایده های پایه خود ترکیب می کنند. بارزترین مثال این مسئله پپ گواردیولا در منچستر سیتی است. که علاوه حفظ ایده های اصلی خود فرهنگ لیگ جزیره را هم پذیرفت. مانند بازی سرعتی و اهمیت فیزیک و قدرت بدنی.
ج. طرد کامل فرهنگ فوتبال یک کشور
این موردی است که اکثر سرمربیان جوان انجام می دهند. البته نه همه آنها. اکثر مربیان جوان فکر می کنند که صرفا با تکیه به ایده های خود می توانند در یک کشور موفق شوند. در حالی که اینگونه نیست. تطابق با فوتبال یک کشور و آشنایی با آن مسیر موفقیت را برای مربیان ساده تر می کند.
2. روابط مربی با بازیکنان
امروزه تغییرات و تحولات مختلف در عرصه روابط انسانی فوتبال را هم بی نصیب نگذاشته. در زمان های نه چندان دور سرمربیان همه چیز را در اختیار خود داشتند. و بر رفتار بازیکنان مسلط بودند اما امروزه با توجه به این تحولات نمی توان مانند سابق همه چیز را کنترل نمود. بلکه مربیان ناچارند که روابط دوستانه ای با بازیکنان خود داشته باشند و برای آنها آزادی هایی قائل باشند. کارلو آنچلوتی که یکی از موفق ترین سرمربیان تاریخ فوتبال است به خوبی این مسئله را رعایت می کند. و این یکی از عوامل موفقیت این سرمربی ایتالیایی است. این مسئله درباره مربیان جوانی که هدایت تیم های بزرگ را بر عهده می گیرند مهم تر است. به ویژه روابط آنها با بزرگان و کاپیتان های رختکن و یا بازیکنانی که از نظر افتخارات شناخته شده هستند مهم تر است. چنانچه این مربیان نتوانند کنترل رختکن را به دست گرفته و روابط خوبی با بازیکنان داشته باشند عاقبت خوشی در انتظار آنها نخواهد بود.
3.مسائل فنی
سومین نکته مورد توجه مسائل فنی است. که شامل استراتژی ها و تاکتیک های مربی است. آیا داشته ها و ابزار های تیم با آنچه که مربی جوان در ذهن دارد تطابق دارد.؟ آیا این مربی جوان می تواند با ایده های خود در این تیم به موفقیت برسد؟ برای ایده های این مربی چه مقدار هزینه لازم است؟ چنانچه این نکات و این مسائل برطرف شوند یک گام رو به جلو خواهد بود. اما اگر حل نشده باقی بمانند نتایج خوبی حاصل نخواهد شد. البته ذکر این نکته حائز اهمیت است که این مسائل علاوه بر خود مربی به همکاری مدیران با مربی نیز نیاز دارد. شامل حمایت از مربی، اعطای زمان مناسب در صورت مشاهده پیشرفت تیم، عملکرد مثبت در نقل و انتقالات.
4.اهداف مدیریتی
گاهی باید پارا از زمین فوتبال فراتر برد و به دفاتر مدیران باشگاه نگاه کرد. اهداف مدیریتی به طور مختصر آن است که چرا یک مدیر یک مربی را استخدام می کند. معمولا این معیار برای مربیان جوان بیش تر مورد توجه قرار می گیرد. چرا که شما وقتی یک مربی ای مانند گواردیولا و یا آنچلوتی و یا کلوپ را به کار می گیرید قطعا نیت و هدف شما عیان است. و شما نمی توانید هدفی جز قهرمانی و قهرمان شدن داشته باشید. اما برای استخدام مربیان جوان این نکته از آن جهت حائز اهمیت است که برخی مدیران فوتبال به دنبال آن هستند تا برای اشتباهات مدیریتی خود یک قربانی پیدا کنند و چه کسی بهتر از مربیان جوان و جویای نام؟ قطعا هیچ مدیری نمی تواند با گواردیولا چنین رفتاری انجام دهد اما بایک سرمربی جوان که پشتوانه قدرتمندی ندارد چرا نتواند؟ البته هدف فقط محدود به این نیست. گاهی مدیران برای تغییر نسل باشگاه مربیان جوان را مناسب تر از مربیان کهنه کار می دانند. که خب معقولانه نیز هست. در مواقعی دیگر مدیران به دلیل مشکلات اقتصادی به دنبال مربیان جوان می روند تا هزینه کمتری متحمل بشوند.
جمع بندی آخر
در مجموع انتخاب مربی جوان برای تیم های بزرگ هم می تواند موفقیت آمیز باشد و هم می تواند موجب شکست شود که نمونه های مختلفی از هردو وضعیت وجود دارد. اما نکاتی که در انتخاب مربیان جوان حائز اهمیت است و حتی باید تاکید بیش تری بر روی آنها شود شامل مواردی همچون
1. توجه مربیان جوان به فرهنگ فوتبال آن کشور
2.روابط با رختکن تیم
3.مسائل فنی خود مربی
4.اهداف مدیریتی پشت پرده