دیشب تولدم بود و تک و تنها قصه میخوردم که هیچکی براش مهم نیست و نبومده باهام جشم بگیره
تا اینکه ساعت ۹ شب شد...
یدفعه دینگ دینگ..
صدای زنگ اومد
فکر کردم باز این پستچیه هست از اداره برق
ولی درو که وا کردم دیدم رونالدو کبیره با گل و شیرینی و میگه سیوووو تولدت مبارگ
پریدم سمت کریس و اشق شوغ ریختم بعد رونالدو گفت چرا آبقوره گرفتی با لبخند اومد سمتم گفت ببین تووولددت مباااارررک توولدددت مبااررک تولددت مباارک
بعد درهالی که شمع رو کیک بود و کریس آورد سمتم فوت کنم یدفعه شیشه شکست و مافیا موتور سوار اومد تو
گفتم این کیه کریس
بعد یارو گفت اومدم تولدتو به اعزات تبدیل کنم کریس تو رور تولدت میمیره!
بعد رونالدو کیکو پرت کرد تو صورتش کلی خندیدیدم
ولی این پایان ماجرا نبود..
یهو ی نارنجک انداختن تو خونه
و کریس گفت پناااه بگیییر رفتیم پشت مبل
ولی خونه منفجر شد
گفتم کریس پنالتی آتشین بزن توپ از اتیش رد شه بخوره تو سر و صورتشون
اما کریس بزرگ هتی دلش به هال دشمنانش میسوخت انقدر مهربونه و گفت گناه دارن فردا میرن خاستگاری جوون مردم
یدفعه به ترر عجیبی رییس مافیا از آتیش رد شد خیلی راهت!
منو کریس از تعجب چشامون گشاد شد
بعد چاقوشو آورد بالا که کارو تموم کنه ولی کریس پنالتی زد رییس مافیا خورد تو دیوار و کریس گفت سیووووووو
گفتم هالا برنامه چیه
کریس کبیر گفت تو برو دستشویی تا میتونی افتابه رو پر اب کن بریز رو آتیشا تا خونه کامل نسوخته
بعد من گفتم آفتابه رو بردن شمال!
رونالدو گفت خب ببین سیفونو نمیتونی از جاش بکنی
بعد من انبردست و پیچ ورداشتم برم سیفونو دربیارم که بکشم رو خونه
و رونالدو هم تک و تنها با مافیا درگیر بود
مافیا رفته بود تخم مرقای یخچالمون ورداشته بود و به سمت رونالدو میزد
اما کریس کبیر سنگر گرفته بود
اینجا بود که به شکل اتفاقی دید رو لباسش ی gps وصل شده و اینتور پیداش کردن!
منم هر جور شده سیفون رو از جا کندم ولی هر کاری میکردم آب فوران نمیکرد بیرون
رونالدو گفت چیکار کنیم هالا
بعد مافیا گفت شاسگولا اون با لوله کار میکنه ورداشتین از جا درآوردینش
بیاید بریم بابا هی میگید کریس برای ما تبهکارا خطر داره این که با این خنگی برای ما سودم داره
اصغر متورتو جم کن که این وقتی که اینجا تلف کردیم تا الان کلی کارتل جابجا کرده بودیم
بعد با خوشهالی دوییدم سمت کریس و گفتم رونالدو بزرگ تو باز با ی نقشه مدبرانه و دقیق نجاتمون دادی
بعد کریس کبیر بازم تواظع به خرج داد و از خودش تریف نکرد
بعد یدفه یادش افتاد کادو تولدی که برام خریده آفتابه بوده گفت چ خوب یادم افتاد بعد کادو رو از جعبه باز کرد تا صبح افتابه رو انقدر پر کردیم ریختیم که خونه از روز اولشم تمیز تر شد
آخرین افتابه هم ریختم تو صورت رونالدو که صورتش تخم مرقی شده بود
خلاسه بازم خطری بزرگ رفع شد و به همراه کریس ی تولد پر از حیجان و شادی رو ترجبه کردم