در وهله نخست بگویم من طرفدار قدیمی آرسنال هستم و مربیان پرشماری را روی نیمکت باشگاهم دیدهام.
برتی میرا، تری نایل و دن هوو را،استیو برتنشاو و جرج گراهام را و البته آرسن ونگر را. یعنی هم روزهای خوب را دیدهام و هم سالهای بد را. من با آرسنال در هایبری بزرگ شدهام و اکنون با موی سپید روی صندلیهای استادیوم امارات مینشینم. در عین حال هنوز همراه تیم راهی بازیهای خارج از خانه میشوم. آرسنال برای من خیلی چیزها بشمار میرود. خیلی چیزها...
با چنین مقدمهای باید اعتراف کنم که میتوان از نیمه اول دیدار آرسنال برابر استوک سیتی به عنوان یکی از بدترین نیمههای آرسنال در عصر آرسن ونگر - شاید هم بدترین - یاد کرد. گل ثانیه 19 پیتر کراچ همه را میخکوب کرد. سپس دفاع آشفته و در هم ریخته دو گل دیگر خورد. بازیکنان بیهدف و گیج میدویدند... میدویدند و وقتی سومین گل استوک به ثمر رسید آنها شروع کرده بودند. فریاد میزدند و فریاد. هو میکردند و هو. ناسزا میدادند و دشنام. طرفداران آرسنال را میگویم. همانهایی که راهی استوک شده بودند... کمی بعدتر آرسنال دو گل زد ولی سرانجام مغلوب شد و بازیکنان و مربیان در ایستگاه راهآهن استوک سوار قطار میشدند که همان طرفدارها جمع شدند و این بار با صدای بلندتر هم فریاد زدند، هم هو کردند و هم دشنام و ناسزا دادند. همه آنها خطاب با آرسن ونگر.
من اعتقاد دارم ورود یورگن کلوپ و دیگو سیمونه در انتهای فصل میتواند حال و هوای دیگری به باشگاه و تیم ببخشد و قدمی رو به جلو محسوب شود و تصور میکنم اعتقاد اکثریت طرفداران آرسنال چنین باشد...ولی چنان برخورد تند و هتاکانهای با ونگر را نابخشودنی میدانم. این که ونگر را مایه ننگ باشگاه بخوانند و او زمینه ساز ویرانی آرسنال بخوانند هم ابلهانه است و هم بیرحمانه. وقتی ونگر وارد شد ما تدریجا در حال گم شدن در مسیری به سوی ناکجا آباد بودیم. وقتی او وارد شد همه چیز را دگرگون کرد. وقتی او وارد شد هم باشگاه، باشگاه دیگری شد و هم رویکرد ما به عنوان طرفدار تغییر پیدا کرد. آن گروهی که از روی صندلیهای استادیوم امارات یا در ایستگاه قطار آن دشنامها را دادند به دو گروه تقسیم میشوند. اول نوجوانانی که تازه وارد هستند و خیلی زود تحت تاثیر قرار میگیرند و میخواهند با بهانه و بیبهانه صدایشان را بالا ببرند و فریاد بزنند. گروه دوم معمولا مردان میانسال سپیدپوستی هستند که میخواهند دلتنگی یا خشمشان را به رخ بکشند. در کلام خیلیهایشان خارجی بودن ونگر مورد اشاره قرار میگیرد، فرانسوی بودنش، ولی همینها روزگاری همین بلا را سر جرج گراهام آوردند. وقتی از آنها بپرسید گزینهتان برای نشستن جای ونگر کیست؟ نمیتوانند به روشنی توضیح دهند و فقط میگویند او باید برود. وقتی میپرسید کدام باشگاهی با عوض کردن مربی قدیمیاش یکباره اوج گرفته جوابی ندارند و فقط دشنام میدهند و ناسزا...
همینجا میخواهم به آنها که در ایستگاه قطار استوک با فریاد و هو به ونگر ناسزا میدادند بگویم اگر فوتبال شما را عصبانی و جنونزده میکند به این معنی است که ذهنتان برای ورزش و خصوصا فوتبال مناسب نیست. فوتبال همین است. در فوتبال هیچ تیمی همیشه آن بالا نیست. در فوتبال رقابت نزدیک شده. در فوتبال شکست از راه میرسد. دوباره و دوباره. بخش روشن ذهنم به من نهیب میزند: «... از آنها یاد بگیر. از آنها بیاموز. بیاموز که مثل آنها نشوی و مثل آنها فریاد نزنی». ولی دشنامهایشان علیه ونگر آزارم میهد.
عمیقا اعتقاد دارم آرسن ونگر توانسته آرسنال را تا جایی که میتوانسته بالا برده و به پرواز درآورده و هو کردن او جلوی چند هزار نفر چندشآور است. تکرار میکنم «چندش آور، چندش آور»... تصور نمیکنم شرایط آرسنال طی این فصل بهتر از شرایطی که در آن قرار داریم شود، ولی باید شکیبا بمانیم و تغییر عجولانه در شرایط کنونی شرایط را بحرانی خواهد کرد. خصوصا آن که مطمئن نیستم کلوپ و سیمونه هم آماده ورود به آرسنال باشند. مگر آن که بخواهیم تیم شروود را بیاوریم.
منبع: تایمز / ترجمه: گروه مترجمان 1Varzesh