۱ . همان طور که اردشیر سوم هخامنشی متوجه خطر فلیپ مقدونی پدر اسکندر شده بود و از اقدامات لحظه به لحظه او آگاه شده بود داريوش می توانست با ارسال نامه به زمامداران و جاسوسانش در آتن اقدامات اسکندر را زیر نظر بگیرد و نسبت به تهاجمات او پیشگیری های لازم را بکند افسوس که دربار هخامنشی درگیر فساد داخلی و قدرت نمایی شاهزادگان برای قدرت بود و برای این منظور داريوش اسکندر رو که درگیر به فرمان آوردن یونان بود اصلا در نظر نگرفت .
۲ . نبرد گرانیک اولین رویارویی اسکندر با هخامنشیان بود اگر استحکامات کافی برای این نبرد در نظر گرفته می شد داريوش می توانست اسکندر را براحتی شکست دهد و یا به یونان برگرداند . ضمن اینکه اسکندر شانس آورد که از این نبرد زنده بدر رفت . افسوس که این نبرد با شکست ایرانی ها همراه شد
۳ . نبرد ایسوس خود داريوش شخصا به رویارویی اسکندر رفت اما انتخاب مکان نامناسب برای سپاه و پراکندگی و نامنظم بودن ارتش ایران کار برای سپاهیان ورزیده مقدونی آسان بود و اسکندر براحتی پیروز شد و داريوش با حقارت گریخت . پس از پیروزی اسکندر تمام آناتولی بدست مقدونی ها افتاد
۴ . نبرد صور ، سپاهیان اسکندر حدود ۷ ماه این شهر را محاصره کردن و مردم شهر مقاومت شدید کردند و اسکندر را آنقدر معطل کردند تا بلکه پادشاه آسیا برسد اما ارتش هخامنشی نتنها نیامد بلکه کمکی هم نکرد بالاخره راه شهر گشوده شد و شهر به تسخیر اسکندر درآمد و قتل و عامی فجیع بدستور اسکندر رخ داد
داريوش می توانست با فراخوان نیروی دریایی ایران از مصر، راه دریا را بر اسکندر ببندد و ارتش مقدونی را در آسیا سرگردان کند و یا با اتحاد با اسپارتی ها که چندان دل خوشی از اسکندر نداشتند ، ر اسکندر و سربازانش را در تنگنا قرار دهند ولی اسکندر با آگاهی از این امر و تعلل فرمانده ایرانی تمام خشکی های کرانه مدیترانه را گرفت و راه خشکی را بر نیروی دریایی ایران بست و نیروی دریایی در آبها سرگردان بود .
۵ . اسکندر مصر را فتح کرد و تقریبا تمام غرب امپراتوری هخامنشی را فتح کرد سه سال گذشت و داريوش در این سه سال کاری نکرد
۶ . نبرد سرنوشت ساز گوگمل بزرگترین نبرد دنیای باستان بین داريوش و اسکندر رخ داد و در حالی که سواره نظام ایرانی و ارابه های داس بر ایران جناح چپ مقدونی ها رو تار و مار کرده بود و می رفت که جنگ را با پیروزی فتح کند فرمانده ارابه ران ها خبری شنید که روحیه ارتش را از هم گسیخت خیر این بود پادشاه کشته شد . ارابه ران با شنیدن این خبر در میان تعجب مقدونی ها از میدان بدر رفتند . اما اسکندر که نبرد را باخته بود به سمت جایگاه داريوش با سربازان وفادار خویش تاخت و داريوش را روبروی خود دید . اسکندر زوبین یا نیزه ای به سمت داريوش انداخت زوبین به نگهبان ارابه داريوش برخورد و او را کشت سپاهیان ایران که در دوردست بودند پنداری شاه را کشته دیدند ولی داريوش خود ارابه را راند و از میدان بدر رفت . اگر داريوش می ماند مسلما اسکندر نمی توانست از میان مدافعان داريوش، که گارد جاویدان هخامنشی بودند بگذرد . سپاه که پادشاه خویش را در میدان نمی دید از هم گسیخته و پراکنده شد اسکندر با ارتش خود داريوش را تعقیب کرد اما نتوانست به او برسد
پس از نبرد گوگمل بابل بدست مقدونی ها افتاد و ارتش اسکندر مقاومت دیگری بجز پایداری جانانه سردار شهید آریوبرزن ندید و با فتح پارسه و هگمتانه و نبز کشته شدن داريوش سوم بدست سرداران خویش امپراتوری هخامنشی سقوط کرد .