حامی کهکشانی هااون پاس خفنش به چلسی
شبی که هر لحظه بیشتر و بیشتر ناامید میشدم و استرس افتاده بود به جونم ، شبی که منتظر بودم بالاخره یکی با یه چشمه از تواناییاش دست رئالو بگیره و از اون دره ی حذف نجاتش بده ، و چی بهتر از پاهای هنرمند لوکیتا ...
بعد گل ، تماشای صحنه ی آهسته ی پاسش و درک زیباییش ، ذره ذره آرامش رو میریخت تو رگام ...