اختصاصی طرفداری | در بعضی سایتها و مجلات از جمله «فورفورتو» صفحهای با نام «مناظره» وجود دارد که شرکتکنندگان/نویسندگان در متنی کوتاه، نظر «موافق و مخالف»، «بله یا نه» و «مثبت یا منفی» خود را در متنی کوتاه درباره موضوع یا سؤالی مشابه ابراز میکنند.
جدا از استعدادهای ذاتی هر انسان، روح مناظره مستلزم تسلط بر مهارتهای مشخصی است؛ اعتمادبهنفس برای ارائه نظر خود، منطقی بودن و بنای استدلال که کمابیش اصولی به نظر رسد؛ کنترل در برابر واکنشهای مخاطب؛ و شاید مهمتر از همه، تمایل به شنیدن استدلالهای دیگران.
در دورانی که در رسانههای مختلف هر روزه، هر کس با صدها پیام در باره هر چیزی که باید و نباید به خود اجازه اظهارنظر میدهد، خیلی زود همه افسارها گسیخته میشود و خیلیها بهسرعت برق، بیزار از شنیدن هرچه که برخلاف عقیده و مرام و طرز تفکر آنها است، خود را به در و دیوار میکوبند.
بارهاوبارها شاهد بودیم اندک انتقادی از یک تیم، بازیکن یا مربی چگونه جمعی را عصبانی و دلخور میکند که عنانگسیخته به همه مخالفان خود میتازند و به شکلی عقاید و اعتقادات خود را بیان میکنند، گویی آخرالزمان است و حرف آخر متعلق فقط و فقط متعلق به آنها است.
در روح مناظره و بحث، برخلاف ورزش/فوتبال کسب پیروزی و حرف خود را به کرسی نشاندن اهمیت چندانی ندارد. مهم این است، بفهمیم جور دیگری هم میتوان دید. جدا از علائق و تعصب میتوان به شکل دیگری اندیشید بیآنکه قرار باشد علاقه و عشق خود را زیر پا بگذاریم. در نهایت حائز اهمیت است تا عمیقاً درک کنیم قرار نیست همه موافق یا مخالف دیدگاه و نظرات من و شما باشند. گستره کهکشان ذهن و تفکرات و اندیشه هر انسان بی حد و مرزتر از این حرفها است؛ اصلاً بهتر از خود آغاز کنیم؛
«از درون برخیز که اگر از درون برنخیزی به بیرون نخواهی رسید»
استاد بزرگواری روزگاری سروده بود؛
«چشمها را باید شست جور دیگر باید دید!»
از این رو و در کوششی مشترک از امیرحسین صدر، حمید. ش و همکاری سایت طرفداری، تلاش خواهیم کرد با آغاز مناظره در برابر سؤال یا موضوعی مشترک، «بهترین مطلب» موافق یا مخالف خوانندگان طرفداری را در کنار هم و در یک صفحه به طور همزمان منتشر نماییم و در کنار آن، نظرات مخالف و موافق کاربران نیز در یک نظرسنجی با جواب بله یا خیر در همان مطلب منتشر شود.
در آغاز نمونهای از این مطلب را که در آخرین شماره از مجلهٔ فورفورتو منتشر شده را با هم میخوانیم.
امیرحسین صدر
پرسش؛ حقیقتا تماشای فوتبال تیم پپ گواردیولا لذتبخش است؟

مارک وایت: بله
قبل از هر چیز، باید چیزی را روشن کنم: خود پپ گواردیولا به «فوتبال لذتبخش» اهمیتی نمیدهد.
برخی از مربیان میخواهند هواداران را سرگرم کنند، برخی از مالکان باشگاه مایلاند، تیمهایشان سبک بازی جذابی داشته باشند.
برای مثال که آرسن ونگر میگفت؛ «فوتبال را هنر میداند»، اما پپ فوتبال را مالکیت و تسلط بر توپ میداند، مانند سگی که توپ را دائماً در پارک دنبال میکند.
او فقط میخواهد برنده شود.
با این حال اگر «لذتبخش» بودن را به یک معیار کمّی تبدیل کنیم، تیمهای او مطمئناً این معیار را برآورده میکنند.
منچسترسیتی غیرقابلپیشبینی است، هر هفته ترکیب و بازیکنان خود را تغییر میدهد. بیامان هجوم میبرند و همیشه در نوآوری هستند. مدافعان به خط هافبک منتقل میشوند، از شماره ۹ کاذب استفاده میشود و نیاز به دفاع کناری را از بین میبرند (متأسفم گری نویل، اما کسلکنندهترین پست در زمین!).
تنها عنصر سرگرمی که منچسترسیتی فاقد آن هستند، این است که آنها همتا و همپایی ندارند. بازیهای سیتی بیش از حد یک طرفه شده، اما انتقادی به آنها وارد نیست، انتقاد به کسانی وارد است که اسیر بازی گواردیولا میشوند.
مرد کاتالان حسابگر بارها از مربیانی چون ساری، کمپانی و آرتتا تمجید کرده: «آنها بیشتر از آنچه شما فکر میکنید، شگفتانگیز هستند» و ما هم آن را باور کردهایم.
اما و درحقیقت گواردیولا هیچ چیزی را بیشتر از رقابت با کسانی که مشابه سبک او بازی میکنند و از روی دست او تقلید میکنند دوست ندارد. وجه کسل کنندهی داستان درست همین جاست: وقتی آنچه را که گواردیولا خواهان آن است، در اختیار او میگذارید.
برایم لذتبخشترین بازی تا این جای فصل دیدار سیتی برابر چلسی بود و آن نتیجهی 4-4 بود. آ بازی بیشتر به بسکتبال شبیه بود تا فوتبال و مائوریتسیو پوچتینو دائماً سعی میکرد سیتی را جلو بکشد تا بتواند به آنها ضربه بزند. یک تلهی عالی. آن نمایش چلسی ارتباطی به هزینهی یک میلیارد پوندی آنها نداشت. «پوچ» در سال ۲۰۱۹ هم با چنین حربهای در تاتنهام، سیتی را در لیگ قهرمانان اروپا شکست داده بود. حتی روی هاجسون هم این کار را انجام داده و توماس فرانک در برنتفورد و آرسن ونگر توانسته با رها ساختن جنون در تیم و بازیکنان خود سه بار، سه تیم مختلف گواردیولا را شکست دهد.
قلم موهای موطلایی برای کشیدن تابلوی پپ
مربیان اندکی چنین شیوهای را برابر گواردیولا امتحان کردند و به دنبال آن تعداد قلیلی هم به موفقیت دست یافتند.
از منظر سرگرمکننده بود، همه میدانیم ارلینگ هالند، رونالدینیو نیست، اما مطمئناً در اختیار داشتن بهترین مهاجم روی زمین نیز هیجان خودش را دارد، درست است؟ داشتن کوین دی بروین چطور؟ در برابر رقبای قدرتمند لیگ برتر، سیتی همیشه در لحظات کلیدی نبوغ خود را نشان داده.
گواردیولا از زمان انتشار فیفا استریت FIFA Street چیزهای زیادی عرضه کرده است. اما بهراستی لذت تماشای فوتبال گواردیولا بهخاطرداشتن ساختاری مشخص و مغایر با آنچه در فوتبال خیابانی میبینیم کاهش مییابد؟ برای من اینطور نیست. او کیفیت بازی را بالا برده. تیمهای او ماشینی نیستند، آنها فقط و فقط زیادی خوب هستند.
رایان داب: خیر
اگر نگوییم بهترین، پپ گواردیولا یکی از بهترین مربیانی است که دنیای فوتبال به خود دیده است، و فوتبال او به دلیل برنامهریزی دقیق و دقت به تکتک جزئیات، موفقیتهای باورنکردنی را به ارمغان آورده است. این دقیقاً دلیلی است که نمیتوانم نحوه بازی تیمهای او را تحمل کنم.
برای نمونه به جک گریلیش اشاره میکنم. از زمان پیوستن به من سیتی، او به یکی از قابلپیشبینیترین بازیکنان لیگ تبدیل شده. هافبک انگلیسی، با آن قهرمان آکادمی در ویلا پارک که هر هفته با کارهای جذاب خود طرفداران را غافلگیر میکرد تفاوتهای زیادی دارد. اما اکنون او بسیار محتاط به نظر میرسد. بله او فصل قبل به سهگانه رسید؛ اما برای من چیز شگفتانگیزی ارائه نکرد.
برعکس آنچه در ویلا از او میدیدیم. نمونههای پرشمار از زمانیکه یک تنه به قلب دفاع رقبا میزد، شوتهای پیشبینینشدهای میزد و در یککلام بازیکن سرگرمکنندهای بود.
در حقیقت پپ به رؤیای کودکان برای فوتبالیست شدن میتازد. هیچ کودکی برای این رؤیای فوتبالیست شدن را ندارد که یکیک دفاع کنار چندکاره، یک هافبک تدافعی در سیستم مدرن 3-5-2 یا یک وینگر که فقط در محدودهی خود اجازهی حرکت دارد باشد.
«تو باید آنجا بایستی، وقتی توپ به تو رسید باید در این جهت پاس بدهی، نه از اینجا شوت نکن چون xG مناسبی ندارد»
از همان جا که به تو گفتم برو جک!
حرکاتی رباتیک، بیروح، بازیکنانی که در سیستم، روح خود را از دست میدهند، زیرا هر نوآوری در زمین خارج از سیستم مربی بزرگترین گناه جهان است. دلیلش این است که شاید به موفقیت نرسید. میفهمم که موفقیت در این روزگار چه اهمیتی یافته؛ اما با چنین روشی دیگر هیچکس نمیتواند منتظر آن پشت پای تیری آنری باشد.
یک والی معرکه دروگبایی را ببیند. من میخواهم ادن هازارد را ببینم که با اعتماد بر هنر خود تمام مدافعان را دریبل میزند. اما من سیتی با گواردیولا، هر هفته کاری تکراری را انجام میدهد. توپ را در تمام زمین بچرخانید. در بهترین زمان آن را به هالند برسانید و او رکورد تازهای برایتان خلق کند. آری، این عاری از روح بازی است و بیروح بودن، دلایل اینکه چرا فوتبال عشق اول ماست را نشانه میرود.