به بهانهی پایان کار ژوزه مورینیو در آاس رم. |
ماه ژانویهی ۲۰۲۴ شایعات بیش از پیش قوت گرفتند. تیم کم رمق مورینیو محتمل شکستهای پیاپی شد و از جایگاه سهمیهی لیگ قهرمانان اروپا دور و دورتر شد. سبک بازی و عدم انسجام لازم در تیم صبوری مالکان رم (فریدکینها) را کاهش داده بود و بازی مقابل میلانِ استفانو پیولی آخرین فرصت ژوزه مورینیو تلقی میشد. نتایج ضعیف آاس رم باری دیگر بر سندروم فصل سوم ژوزه دامن زد و حذف از کوپا ایتالیا، آن هم با شکست در مقابل لاتزیو، رقیبی دیرینه و دشمنِ همشهری بر نارضایتی مدیران رم افزود. ژوزه مورینیو که خود را در معرض اخراج میدیدید، برای حفظ جایگاهش به مصاف میلان تحت هدایت پیولی میرفت؛ سرمربی که در برابر مورینیو هیچگاه شکست نخورده است. بازی در برابر آث میلان نیز عایدی برای مورینیو و تیمش نداشت. تیم ژوزه مورینیو خطرناک ظاهر نشد و با وجود پنالتی لئاندرو پاردس، با سه گل در سن سیرو میزبانی شد. آنها به رتبهی نهم جدول تنزل کردند و اختلافی ۵ امتیازی با جایگاه آخرین سهمیهی لیگ قهرمانان (رتبهی چهارم) دست یافتند. این شکست آتش خشم مدیران رم را شعلهور کرد و آنها حتی با وجود خطر غرامت سنگین قرارداد مورینیو، تصمیم گرفتند تا این سرمربی را برکنار کنند. دن فریدکین شخصاً این خبر را به گوش "مو" رساند و او نیز با چهرهای مغموم کمپ تمرینی رم را ترک کرد؛ پایانی غمانگیز بر دوران ژوزه مورینیو در پایتخت ایتالیا. حدود ۲۰ سال پیش، ژوزه مورینیو بر قلهی فوتبال ایستاد، با شجاعت و جسارتی بینظیر خود را آقای خاص خواند و سالها بعد نیز با سهگانهی تاریخی اینتر در تاریخ ماندگارتر شد و حالا، تیتر "ژوزه مورینیوی شکست ناپذیر" جای خود را به "ژوزه مورینیوی مغموم" میدهد. مورینیو بیش از گذشته آسیبپذیر شده است و این در حالی است که رقیب دیرینهاش پپ گواردیولا، با منچسترسیتی پنجگانه کسب کرد و با هیولاهای آبی پوش خود به تاریخسازی ادامه میدهد. در این بین، این سوال در ذهن ما شکل میگیرد که چگونه آن مرد خودساخته، به اصطلاح از عرش به فرش رسیده است و بسیار زودتر از آنچه گمان میرفت از این رقابت خارج شد؟ چه شد که سزارِ نابغهی رمیها طرد شد؟ بازگشت به گذشته ما را به پاسخ این سوالات خواهد رساند.
همان طور که خواندید، در حوالی ۲۰ سال پیش، ژوزه مورینیو به همراه پورتو موفق شگفتیسازی شد. ژوزه که پیشتر به عنوان مترجم بابی رابسون در تیمهای مختلف به کسب تجربه از این مربی انگلیسی پرداخته بود و حتی در دوران حضور او در بارسلونا در نقش مشاور و راهنمای بازیکنان در موارد تاکتیکی فعالیت میکرد، در اولین چالش جدی خود به پورتو پیوست. او قول داد که پورتو را قهرمان لیگ کند، اما بسیار از فراتر از آن را انجام داد. قهرمانی پورتو در لیگ قهرمانان ۲۰۰۳ که با غلبه بر موناکوی دیدیه دشان در فینال رقم خورد، چهرهی او را از یک بازیکن شکست خورده به ی سرمربی برتر تغییر داد. کمی بعد "مو" به چلسی پیوست و اولین قهرمانی آنها در لیگ برتر انگلیس را رقم زد و چلسی بر تیمهای قدرتمند آن دوران لیگ، برتری یافت. مورینیو سپس به اینترمیلان پیوست؛ تیمی که تحت مالکیت ماسیمو موراتی رویاهای بزرگی را در سر میپروراند. در سال ۲۰۱۰، پروژهی تاریخسازی ژوزه مورینیو با اینترمیلان آغاز شد. تیم جذابِ مورینیو حتی بر بارسلونایِ قدرِ پپ گواردیولا برتری یافت و قاب ماندگاری از او به ثبت رسید؛ جایی که پپ گواردیولا در حال مکالمه با زلاتان ایبراهیموویچ است و ژوزه مورینیو به سمت مربی اسپانیایی میآید و در گوش او سخنانی را زمزمه میکند؛ زمزمههایی که بعدها افشا شد. ژوزه مورینیو شخصاً ماجرای آن عکس را این چنین تعریف میکند:
وقتی که خطا روی سرخیو بوسکتس صورت گرفت، من در بین نیمکت خودمان و نیمکت بارسلونا بودم. مشاهده کردم که با اخراج تیاگو موتا از زمین، نیمکت بارسلونا در حال جشن گرفتن است. همان لحظه بود که گواردیولا، زلاتان ابراهیموویچ را صدا زد تا با توجه به برتری ۱۱ بر ۱۰ آنها، در مورد تاکتیکهای جدیدی صحبت کند. همان لحظه رفتم و به گواردیولا گفتم که جشن نگیرید، بازی هنوز به اتمام نرسیده است.
پس از حذف بارسلونا در مسیر کسب UCL و در نهایت سهگانه، مورینیو به رئال مادرید رفت. او در رئال مادرید رکورد بیشترین گل زده در یک فصل (۱۲۱ گل) را میشکند. بسیاری او را پایهگذار قهرمانی رئال مادرید در لیگ قهرمانان اروپای سال ۲۰۱۴ میدانند، اما دوران ژوزه در مادرید نیز کم فروغ نبود. مورینیو در پورتو، چلسی و اینترمیلان چهرهی یک برندهی مطلق را به خود میگیرد. حتی در رئال مادرید نیز خط حملهی وحشتناک تیم زبانزد خاص و عام میشود. اما آرام آرام آن چهرهی برنده در هم کشیده شد. مورینیو در ادامه علیرغم کسب افتخارات متفاوت، شیبی نزولی را طی کرد. او در منچستریونایتد، تاتنهام و حتی رم موفق به کسب لیگ داخلی نشد. در سمت دیگر، پپ گواردیولا روز به روز به شکوه و عظمت خود افزود. گواردیولا پس از بارسلونا به بایرن مونیخ میرود. پس از دورانی که کاملا موفقیتآمیز نبود، گواردیولا تصمیم میگیرد تا به تیم دیگری برود. پپ به پروژهی منچسترسیتی میپیوندد. مالکان متمول سیتی که از بدو ورود به دنبال کسب موفقیتهای والا بودند، سرمربی اسپانیایی را به خدمت میگیرند. آنها تمام مهرههای مدنظر پپ را جذب میکنند، امکانات باشگاه را بهبود میدهند و فرصت کافی را به گواردیولا میدهند. پپ گواردیولا نیز پاسخ این اعتماد مدیران را با افتخارات مختلف پاسخ دهد. او حتی اولین عنوان لیگ قهرمانان تاریخ آنها را نیز کسب میکند. در سمت دیگر، ژوزه مورینیو به منچستریونایتد میرود؛ تیمی که در دوران پسا-فرگوسن با مشکلات مختلفی روبهرو است. باشگاهی که مدیران غیرفوتبالی با اندیشهی تماماً اقتصادی دارد و اتمسفر مسمومش کوچکترین شایعهها و حواشی را به جنجالی بزرگ تبدیل میکند. وجود یک سرمربی مانند مورینیو که شخصیت پرحاشیهای دارد، تناقضی جدی با چنین فضایی است. مدیران منچستریونایتد ستارگان گران قیمت و مطرح فوتبال روز دنیا را به خدمت میگیرند. نفراتی مانند پوگبا، آنتونی مارسیال و... به جمع شاگردان مورینیو اضافه میشود؛ بازیکنانی که ذهنیت مدنظر ژوزه را ندارند. ژوزه مورینیو همواره بر جذب بازیکنانی با ذهنیت شبیه به خویش تاکید داشته است. او حتی در چلسی (دوره اول، سال ۲۰۰۴) نیز اذعان میکند که مهمترین نکته برای جذب بازیکنان، توجه به این مورد است. حتی آلن شیرر نیز در دوران حضور او در منچستر، به او توصیه کرد تا بازیکنانی را به خدمت بگیرد که شدیداً به او، فلسفهاش و اعتقاداتش باور داشته باشند. در نهایت، حضور مورینیو در یونایتد با پایانی خوش همراه نمیشود. با این وجود، این ژوزه مورینیو بود که آنها را به رتبهی دوم رساند و لیگ اروپا را با منچستریونایتد کسب کرد؛ در حالی که اریک تن هاخ در فصل ۲۰۲۳-۲۰۲۲ موفق به این امر نشد. مورینیو بعدها به تاتنهام هاتسپر میرود؛ تیمی که در سال ۲۰۱۹ به فینال لیگ قهرمانان اروپا راه یافته بود. مورینیو در اواسط فصل ۲۰۲۰-۲۰۱۹ جایگزین پوچتینو شد و در نهایت فصل را با رتبهی ششم به انتها رساند. فصل بعد، تاتنهام به طور جدی خود را تقویت نکرد. گرت بیل (به صورت قرضی)، سرخیو رگیلون، جو رادون، مت دوهرتی و پیرامیل هویبرگ ورودیهای تاتنهام در این فصل بودند. گرت بیل در آن دوران در افت به سر میبرد، دوهرتی و هویبرگ از دو تیم میانه جدولی لیگ برتر انگلیس، رادون از سوانسی سیتی و سرخیو رگیلون جوان نیز که در صدد اثبات خود بود، از رئال مادرید به لندن آمده بود. تاتنهام در پنجرهی نقل و انتقالاتی فعالیت مناسبی نداشت و به جز هویبرگ، باقی بازیکنها در فصول بعد نیز نتوانستند تا تواناییهای خود را اثبات کنند. مورینیو اگر چه تصمیم گرفت تا به اولیور اسکیپ، بازیکن آکادمی تاتنهام، بها دهد. در هر حال، مورینیو مدتی در صدر جدول قرار گرفت و به فینال جام اتحادیه راه یافت اما یک هفته قبل از بازی فینال، اخراج شد. این موارد یک نتیجه را در پی دارد؛ اینکه انتخاب منچستریونایتد و تاتنهام در آن مقطع زمانی اشتباه بود. هر دو باشگاه گزینههایی مناسب برای شخصیت خاص و مغرور و فلسفهی مربیگری مورینیو نبودند. آن طرف پپ گواردیولا با انتخاب درستِ منچسترسیتی، در لیگ برتر انگلیس یک پادشاهی به راه انداخت. مورینیو سپس در ادامه به رم رفت؛ باشگاهی که با فلسفهی مورینیو کم و بیش همخوانی دارد، هواداران آن عاشق مورینیو هستند و سبک بازی نتیجهگرای آقای خاص دقیقاً همان چیزی است که در رم از آن استقبال میشود. مورینیو اولین جام اروپایی آنها (لیگ کنفرانس اروپا) را کسب کرد، به فینال لیگ اروپا راه یافت و شاید اگر برخی از اتفاقات درون زمین و تصمیمات داوری رخ نمیدادند، احتمالا به قهرمانی آن رقابتها نیز دست مییافت. به هر حال، فوتبال همواره از این اما و اگرها تشکیل شده است.
در نهایت، تیم مورینیو در فصل سوم نمایش قابل قبولی ارائه نکرد. چند نمایش ضعیف، آن هم به طور پیاپی، حوصلهی فریدکینها را سر برد و آنها حکم اخراج ژوزه را صادر کردند. احتمالاً باز هم "سندروم فصل سوم مورینیو" در ذهن فوتبالدوستان یادآوری شود، اما نمایشهای تیم مورینیو مجدداً یک نتیجهی دیگر را برای ما آشکار میکند. اصرار بیش از اندازهی ژوزه مورینیو به برخی تاکتیکها و استراتژیها، مشکلاتی را برای تیمهای او پدید آورده است. مطمئناً مورینیوی نابغه از چنان دانش فنی برخوردار است که شرایط فنی تیم را تغییر دهد، اما لجاجت و یکدندگی در شخصیت مورینیو جای گرفتهاند. البته احتمالاً همین موارد شخصیتِ خاصِ آقایِ خاص را به وجود آوردهاند و سبب واکنشهای متفاوت و جذاب او در داخل و بیرون زمین شدهاند، اما تغییر بخشی جدایی ناپذیر در رشتهی مربیگری است. آنیتا البرس، استاد دانشکدهی تجارت هاروارد پس از مطالعهی موردی بر نحوهی مدیریت سرالکس فرگوسن، ابتدا سر الکس فرگوسن را این گونه توصیف میکند:
برخی او را بزرگترین مربی تاریخ میدانند. سر الکس فرگوسن قبل از بازنشستگی در می ۲۰۱۳، ۲۶ فصل را به عنوان سرمربی منچستریونایتد، باشگاه فوتبال انگلیسی که در میان موفقترین و ارزشمندترین مجموعههای ورزشی قرار میگیرد، سپری کرد. در طول آن مدت، باشگاه ۱۳ عنوان قهرمانی لیگ انگلیس را به همراه ۲۵ جام داخلی و بین المللی دیگر به دست آورد که در مجموع تقریباً دو برابر نفر دوم از لیست موفقترین مربیانِ باشگاههای انگلیسی بود. فرگوسن خیلی بیشتر از یک مربی بود. او نقش محوری در مجموعهی یونایتد داشت و نه تنها تیم اصلی، بلکه کل باشگاه را مدیریت میکرد. استیو جابز نماد اپل بود و سرالکس فرگوسن نماد منچستریونایتد است.
در ادامه، پرفسورِ مشهور نتایج تحقیقاتش را که بخشی از آن شامل گفتوگو با فرگی است را بیان میکند. در بخشی از این نتایج، خانم البرس یکی از رازهای موفقیت فرگی را تطبیق یافتن بیان میکند:
در ربع قرن فعالیت فرگوسن در منچستریونایتد، فوتبال به طرز چشمگیری تغییر کرد؛ از تبدیل شدن آن به قطبی اقتصادی (همراه با پیامدهای مثبت و منفی) گرفته تا رازهای علمی پیشرفت بازیکنان. پاسخ به تغییرات هیچگاه آسان نیست و حتی شاید برای فردی که سالهای متمادی در اوج قرار داشته است، دشوارتر باشد. با این وجود، هنوز هم شواهدی مبتنی بر تمایل فرگوسن برای تغییر، در همهجا وجود دارد. آنطور که دیوید گیل برای من توضیح داد، سر آلکس "اثبات کرده است که پتانسیل بزرگی برای تطبیقیابی با تغییرات فوتبال دارد."
در اواسط دهه ۹۰ میلادی، سر الکس فرگوسن به نخستین سرمربی بدل گشت که در جام نه چندان معتبر لیگ کاپ (جام حذفی) از جوانان استفاده کرد. اقدامی که یک بیاحترامی محض تلقی میشد، اکنون در میان تمام باشگاههای لیگ برتری مورد استفاده قرار میگیرد. او همچنین اولین کسی بود که به چهار تن از مهاجمان نوک خود اجازه داد تا برای بدست آوردن دو جایگاه در خط حملهی منچستریونایتد در آن فصل، با هم رقابت کنند. آن استراتژی که بسیاری از خارجیها آن را ناممکن میدانستند، نقشی اساسی در سهگانهی فصل ۱۹۹۹-۱۹۹۸ (لیگ برتر، جام حذفی و لیگ قهرمانان) داشت."
سر الکس فرگوسن در بعد تاکتیکی نیز این روش را اعمال کرد. وی در جایی از کتاب اتوبیوگرافی خود ذکر کرد که در مقطعی از سرمربیگری منچستریونایتد، نتایج ضعیفی را کسب کرد و تصمیم گرفت تا سبک بازی تیم را تغییر دهد:
تحت فشار نتایج ضعیفمان، ما سبک بازی خود را عوض کردیم. به جای توجه به درصد مالکیت توپ، ما توپ را بیشتر و سریعتر به جلو حرکت دادیم. با حضور روی کین، حفظ توپ ساده بود. من از لحظه ای که او به باشگاه آمد، گفتم: "او هیچ وقت توپ را لو نمیدهد." من این جمله را به کادرفنی و بازیکنان گفتم. گردش توپ، آیینی قدیمی در یونایتد است؛ اما مالکیت بدون نفوذ به محوطهی جریمهی حریف، تنها وقت تلفکردن است. با بازیکنی مثل فن نیستلروی در خط حمله، تنها نیاز داشتیم که او را تغذیه کنیم.
در مجموع، ژوزه مورینیو در این سالها افتخارات کمتری را کسب کرده است. احتمالاً مالکان رم میتوانستند تا به ژوزه مورینیو فرصت بیشتری بدهند و حداقل تا پایان قرارداد او با این باشگاه، به همکاری ادامه دهند. اما ژوزه مورینیو در این سالها اشتباهات متفاوتی را رقم زده است. آقای خاص میتوانست تا در انتخاب شغلهای جدید دقت بیشتری به خرج دهد. دوران نسبتاً ناموفق او در منچستریونایتد و اللخصوص تاتنهام گواهی بر این مورد است. در ادامه، لجاجت مورینیو و اصرار بیش از اندازهی این سرمربی به استفاده از تاکتیکها و استراتژیهای سابقش نیز دیگر به اندازهی قبل راهگشا نیست. آنچه در فوتبال یک نیاز مبرم برای بقای سرمربیان محسوب میشود، بهروز بودن است. مورینیو همچنان از دانش بهروزی برخوردار است. او در کلاسهای فیفا مدرنترین تاکتیکهای فوتبالی را آموزش میدهد و دانش فنی قابل توجهی دارد؛ با اینکه تیمهایش فوتبال مدرن را به نمایش نمیگذارند. مورینیو همچنین در دنیای سرمربیگری یک نابغه محسوب میشود. اما انگار ژوزه اسیر لجاجت خود شده است. شاید همین موارد موجب شد تا سزار محبوب رم، از سوی مالکان رم طرد شود.