"عالم معروفی که همیشه با صاحبش کنار نمی آمد"
کنگ رونگ ( نام ادبی ونجو) بومی کوفو، استان شاندونگ و از نوادگان کنفوسیوس. او که به عنوان یک نویسنده نثر و به ویژه نامه شناخته می شود، در زمره استادان هفت گانه دوره جیانان قرار گرفت. او پس از قیام کلاه زردها به هنان گریخت و به چندین مقام عالی در دربار دست یافت که کائو کائو آخرین امپراتور هان، شیان را تحت حمایت خود گرفته بود. او به خاطر شوخ طبعی گزنده و رفتار شجاعانه و صریح خود مشهور بود. کائو کائو در نهایت او را به قدری مزاحم یافت که او را به فتنه متهم و اعدام کرد.
برادر کوچکتر کنگ بائو، ونجو در شانزده سالگی، ژانگ جیان، یکی از آشنایان برادرش را که در حال فرار از کشور بود، پنهان کرد و زمانی که دولت این عمل را کشف کرد، سعی کرد مقصر آن را پیدا کند، اما کنگ بائو مقصر اعلام شد و اعدام گردید.
کنگ رونگ قادر نبود از مردان به درستی استفاده کند، از افکار مبهم و اعمال هوشمندانه استفاده کند، اما مدارس را دوباره تأسیس و احیا کرد و تدارکات کفن و دفن مناسب را فراهم کرد. کنگ رونگ توسط کلاه زردها شکست خورد و به دوچانگ گریخت اما شهر را به یک حمله شبانه توسط یوان تان از دست داد. کنگ رونگ که توسط کائو کائو به عنوان معمار دادگاه منصوب شد، می هنگ را به کائو کائو توصیه کرد و با طرح های کائو کائو برای اتهام دروغینی که یانگ بیائو نسبت داده شده بود به دلیل خیانت، مخالفت کرد.
کنگ رونگ که مورد علاقه شیان ( آخرین امپراطور هان) بود و به دلیل تواناییهایش شناخته شده بود، کائو کائو را مسخره میکرد، چیزهای بی ادبانه میگفت و سرکشی میکرد، وقتی که با اعمال کائو کائو در هزار لی دورتر از پایتخت مخالفت میکرد، کائو کائو را بیشتر عصبانی میکرد. چی لو توسط کائو کائو تشویق شد تا پرونده ای علیه کنگ رونگ بسازد و لو کای با فرستادن یک یادبود کنگ رونگ را به خیانت متهم کرد تا کائو کائو، کنگ رونگ و خانواده اش را اعدام کند و سرانجام کارگر افتاد و کنگ رونگ اعدام شد.