طرفداری | آنچه در ادامه میخوانید بخشی از کتاب ترس و نفرت در لالیگا است که با قلم نویسنده بزرگ فوتبال «سید لو» نوشته شده است.
وقتی سال 2009 فلورنتینو پِرِز به مدیریت باشگاه بازگشت، نه تنها با مشکلات داخلی مادرید بلکه با قهرمانی سهگانهی بارسا هم میجنگید. میگوئل پاردِزا مدیر ورزشی باشگاه گفت: «ما باید مادرید را به جایگاه اصلیاش بازگردانیم و بارسلون را به زیر بکشیم.» رونالدو، کاکا و کریم بنزما با رقمی نزدیک به 200 میلیون یورو به باشگاه آمدند. یک تکرار تاریخ بود، مانند سال 1953 که رئال دیاستفانو را به خدمت گرفت. در حالی که بارسلونا قهرمان دو جام داخلی بود، این انتقال توازن قدرت را بر هم زد، میشل لادروپ و لوئیز فیگو با عبور از خط قرمزها به کفهی دیگر ترازو رفتند و آمدن مورینیو در سال 2010 تاییدی بر نیاز رئال برای برتری بر بارسلونا بود. درست مثل آمدن هِلنیو هِرِرا در سال 1958 به بارسلون.

لاپورتا سال 2009 اظهار داشت خریدهای رئالمادرید او را نگران نمیکند و اصرار داشت: «من خیالی آسوده دارم.» اما او همچنان سیاستهای خرید مادرید را امپریالیستی خواند. روزنامههای کاتالانی لغات رسوایی ننگین و شرمآور را روی جلدهای خود پخش کردند، حتی کلیسای کاتالان به این عمل اعتراض کرد:
چطور آنها جرات میکنند در شرایط بحران اقتصادی چنین پولهایی خرج کنند و لغت کلیدی «آنها» بود؛ مادرید. اما وقتی در سال 1982 بارسلونا دیِگو مارادونا را به عنوان گرانترین بازیکن تاریخ با سه میلیون پوند خرید کسی اعتراض نکرد، یا حتی زمانی که آنها یوهان کرویف را درست ۹ سال قبل از مارادونا را اولین بازیکن میلیون دلاری کردند، یا حتی خرید روماریو، رونالدو و رونالدینیو. تنها معترض آنها روزنامههای مِلی بودند و ملی را بخوانید مادریدی.
درگیریها به 1916 برمیگردند، زمانی که مادرید و بارسلونا در جام حذفی با یکدیگر مسابقه داشتند و بازی اول با نتیجه 6-6 تمام شد. بازی تکراری دوم وقتی تمام شد که رئال بازی را 4-2 برد. ستارهی کاتالانها پائولینو آلکانترا بعدها نوشت: «آن شکست غم عجیبی در من بهوجود آورد...»
«این اولین باری بود که مثل یک بچه گریه میکردم، یک تحقیر اهانتآمیز بود، در حالی که جام متعلق به ما بود.»
اما تاریخچه رسمی رئالمادرید اذعان میدارد همه چیز منصفانه برگزار شده است.
بیشتر بخوانید:
خب تقریباً همه چیز، روزنامههای کاتالان آن را بیرحمانه و یک طرفه خواندند، آنها حتی ادعا کردند بارسلونا هر زمانی بخواهد میتواند رئال را شکست دهد، حتی در وسط دروازهی خورشیدِ شهر مادرید؛ بعضی چیزها هرگز تغییر نمیکند. اما بعضی چیزها عوض میشوند. دشمنی این دو مداوم نبوده است، حتی نام اِلکلاسیکو برگرفته از نبرد بوکاجونیورز و ریو پلاته در آرژانتین است، برای سالها نام این مسابقه دِربی بود. بعضی از عوامل همیشه ثابت بودهاند و بعضی نه، این دشمنی حاصل جنگهای داخلی است و رشد کرده توسط قدرت آن دو. البته که مادرید و بارسلونا همیشه بهترین تیمهای اسپانیا نبودهاند و حکمرانی مطلق امروز آنها بیسابقه است. پیش از این فقط یک بار میتوانستند ادعا کنند در یک زمان آنها بهترین تیمهای دنیا هستند: آن هم نیمه دوم دهه 50 بود، هر چند آن روز هم، قدرت امروز را نداشتهاند. وقتی مادرید بالاخره از لیگقهرمانان حذف شد، در حالی که پنج دوره قبلی را قهرمان شده بود، مسلماً این شکست به دست بارسا رقم میخورد. یک ماه قبل از آن انگلستان و اسپانیا در وِمبلی با یکدیگر بازی کرده بودند. یکی از برنامههای تلویزیونی انگلستان گفته بود: «از 1955 تمام چهرهی فوتبالِ داخلی اسپانیا عوض شده است...»
قبل از آن افتخارات و جامها بین شش-هفت باشگاه تقسیم میشدند، ولی امروزه دو غول مادرید سلطنتی و بارسلونا در کشور حکمرانی میکنند. اگر از بعضی بازیکنان نسلهای مختلف مادرید بپرسید اتلتیکو را رقیب خونی خود میشناسد، حتی با وجود اینکه کتابِ رئالمادرید که سال 1961 انتشار یافت بارسلونا را دشمن ابدی مینامد. در دهه شصت و ابتدای هفتاد به دلیل مشکلات مالی بارسلونا مجبور شد بهترین بازیکنان خود را بفروشد که البته این هم در دشمنی دو باشگاه نقش داشت. قهرمانی جام حذفی و پیروزی در دِربی فصل، آنها را نجات داد. با حضور کرویف، بارسلونا پس از 14 سال قهرمان لیگ شد. ابتدای دهه هشتاد بارسا و رئالمادرید چهار سال را بدون قهرمانی سپری کردند که از سال 1950 بی سابقه بوده در حالی که بیلبائو، سوسیِداد تیمهای باسک هر کدام دو بار قهرمان شدهاند.
برای مدت کوتاهی جدیترین دشمن بارسلونا اتلتیکو بیلبائو بود، تا جایی که مارادونا به روزنامهها اعلام رسمی کرد که ترجیح میدهد مادرید، بیلبائو را ببرد.
میشل میگوید: «کسانی هستند که دشمنی را وارد فوتبال میکنند که در ورزش وجود ندارد، من در زمین حریف میبینم و نه دشمن. این رقابت قابل احترام است.»
شاید این حرف کمی خوشبینانه باشد ولی حقیقت دارد که قصهی این دو باشگاه بر پایه جنگ نوشته نشده است. در دهه 50 بازیکنها برای حریفان هم در بازیهای نمایشی شرکت میکردند.
ستاره بارسلونا، لازلو کوبالا هرگز فراموش نکرد که این سانتیاگو برنابئو رئیس باشگاه مادرید بود که با حکومت کمونیست مجارستان رایزنی کرد تا به او اجازه دهند به دیدن مادرش برود. خوآن مانوئل آسِنزی و خوزه مارتینِز پیری از روزهای پایانی دهه هفتاد میگویند که بازیکنان دو تیم برای شام با یکدیگر بیرون میرفتند.
مِی 1979 شبی که بارسلونا فینال جام قهرمانان اروپا در بازل را انجام داد یکی از احساسیترین و کنایهدارترین لحظات تاریخ باشگاه بود. اولین فینالِ آنها بعد از مرگ فرانکو. در حالی که هزاران طرفدار با پرچمهای کاتالان به استادیوم آمده بودند یک نفر به رختکن بارسلونا آمد تا برایشان آرزوی موفقیت کند؛ او لوئیز دِ کارلوس رئیس مادرید بود. وقتی طرفداران بارسا سمت روبرتو کارلوس آشغال پرت میکردند این گواردیولا بود که از او مثل یک سپر انسانی محافظت کرد.
سال 2010 بازیکنان مادرید و بارسلونا در کنار هم قهرمان جام جهانی شدند، هرچند که رسانههای هر شهر سعی داشت پیروزی را به نام خودش تمام کند. بعضی از لحظاتی که دشمنی امروز را رقم زد مانند نقاط عطفی در طول تاریخشان قابل تشخیصند. دشمنی این دو به نظر به نقطهی اوج رسید، حداقل تا زمانی که در فینال لیگقهرمانان با هم روبرو شوند، زمانی که بارسلونا و رئالمادرید در سال 2011 و طی 18 روز چهار بار با یکدیگر روبرو شدند: کوپا دِلرِی، لیگ و نیمه نهایی لیگقهرماناناروپا، یک جور سریال اِلکلاسیکو با بازی بزرگترین تیمهای دنیا.
آنها بر تمام اسپانیا سایه افکندهاند. به نظر میرسد که دیگر هیچ امکانی وجود ندارد که این دشمنی و رقابت اجازه دهد فوتبال اسپانیا به دوران گذشته خود برگردد، حتی به قیمت قربانی شدن تمام تیمهای لالیگا.
ظاهراً شانسی برای دیگر باشگاهها وجود ندارد که این شکاف را پرکنند. این دو غول قهرمان 9 سال گذشته لیگ هستند و در 29 دوره گذشته قهرمان 25 دوره شدهاند: 12برای مادرید و 13 برای بارسلونا.
«فوتبال دو قطبی حالا یک واقعیت تاریخی است» این سخن فرناندو هییِرو است. کاپیتان سابق رئالمادرید و مدیر ورزشی فدراسیون فوتبال اسپانیا، ادامه میدهد: «این دو باشگاه به موفقیت عادت کردهاند پس زمانی که آنها برنده نمیشوند، فاجعه بزرگی رخ داده است.»
رئالمادرید و بارسلونا قدرتمند و ثروتمند هستند، آنها سالانه 140 میلیون یورو بابت حق پخش تلویزیونی دریافت میکنند، به علاوه پولی که از لیگقهرماناناروپا بهدست میآورند. بعد ازآنها والِنسیا با 42 میلیون یورو حضور دارد، کمتر ازتیمهای ته جدولی لیگ برتر. اگر این رقم را دو برابر کرده و درآمد 5 سال والنسیا را محاسبه کنیم به عدد 475 میلیون پوند میرسیم، همچنان کمتر از رئالمادرید و بارسلونا است. بودجه رئالمادرید برای فصل 2013-2012 ، بالغ بر 517 میلیون و بارسلونا 470 میلیون یورو بود، اتلتیکو و والنسیا باشگاههایی با بودجه بالای 100 میلیون یورو هستند و در فصل آینده این بودجه کمتر هم میشود.
والنسیا برای سومین سال پیاپی از 2010-2009 لیگ را در رتبه سوم تمام کرده در حالی که امتیازش به ته جدول نزدیکتر بود تا صدر جدول. در فصل 2013-2012 اتلتیکو در رتبه سوم قرار گرفت، 24 امتیاز کمتر از بارسا، البته این به آن معنا نیست که همهی تیمهای لیگ الزاماً بد هستند اما رئالمادرید و بارسلونا زیادی خوبند.
نتیجهگیری این دو باشگاه ارتباط مستقیمی با اقتصاد خود تیمها و جامعه اسپانیا دارد. شبکههای تلویزیونی مبالغی سرسامآور را به مادرید و بارسلونا پرداخت میکنند، چون مجبورند. یکی از مدیران روزنامهها میگوید: «هر پیروزی برای رئالمادرید یعنی 10.000 نسخه فروش بیشتر برای ما». یکی از کارگردانان شبکه تلویزیونی اصرار دارد این یک «فاجعه» است اگر تیم دیگری قهرمان لالیگا شود. مبلغ دقیق درآمد دو باشگاه از پخش تلویزیونی به صورت رسمی ناگفته باقی مانده است اما شواهد نشان میدهد درآمد این دو باشگاه طی چهار سال گذشته به دو برابر رسیده است.
طبق اظهارات یک منبع آگاه از فدراسیون فوتبال اسپانیا بازیهایی در لالیگا که ارتباطی به رئال و بارسا نداشته است فقط توسط چهل و هفت بیننده تلویزیونی خریداری شده است. بله، چهل و هفت!

وقتی یک شبکه تلویزیونی برای پوشش بازیهای لالیگا در سال 2010 تاسیس شد، باعث خوشحالی آنها بود که بازیهای لیگ را پوشش میدهند ولی افتخار میکردند که هر هفته بازیهای رئال و بارسلونا را پخش میکنند. در فصل 2012- 2011 چند بازی رئالمادرید و بارسلونا به صورت رایگان در اسپانیا روی آنتن رفت، آن پانزده بازی پر بینندهترین بازیهای سال بودند. بارسلون - رئال در اکتبر 2012، شش برابر بازی مالاگا- اتلتیکو در همان روز تماشاگر داشت.
تیمها فقط سالی دو بار ورزشگاه خود را پر میبینند، زمانی که با رئال یا بارسا بازی دارند، با این اوصاف اسپانیا عملاً دو تیم دارد. طرفداران فوتبال میخواهند بهترین بازیکنان دنیا را ببینند که البته آنها عضو دو غول اسپانیایی هستند. زمانی که یک استعدادِ ناب در یکی از تیمهای اسپانیایی به شهرت میرسد، فقط سه راه پیش رو دارد. یا به رئال برود یا بارسلونا یا به یکی از غولهای اروپایی. مارکوس آلونسو میگوید: «این رقابت و دشمنی به واسطه تلویزیون، رادیو و جوامع رشد پیدا کرده است. حالا مردم درباره آنها خارج از مرزهای اسپانیا بیشتر صحبت میکنند، امروزه شما پیراهنهای رئالمادرید و بارسلونا را در انگلستان هم میبینید.»
در اسپانیا رسانهها بیشتر تاثیر گذارند و تا جایی که میتوانند سعی میکنند قبر رقیب را عمیقتر بکنند. روزنامههای ورزشی به موضوعاتی میپردازند که اصولاً نباید مطرح شوند، اِل موندو دی پورتیوو و اسپورت روزنامههای رسمی بارسلونا و مارکا و آس روزنامههای رسمی مادرید هستند. گاهی اوقات تا جایی که تبلیغات در روزنامهها جواب میدهد، آنها میل دارند خود را به عنوان بازوهای باشگاه خود ببینند، فشار را طوری بر باشگاه رقیب وارد میکنند تا جایی که دیگر پیروزی هدف نیست بلکه نابودی حریف هدف است.
یکی از گزارشگران رادیو محلی کاتالان، تشویق حریف رئالمادرید را در لیگقهرماناناروپا در گزارش زنده، وسیلهای برای نزدیک شدن به طرفداران بارسلونا کرد. بدون در نظر گرفتن نزدیک شدن به حقیقت دو باشگاه، طرفداران آنها و رسانهها تبدیل به یک اعتقاد فوتبالی شدهاند. حتی کسانی که طرفدار این تیمها هم نیستند، یا ضد رئالمادرید هستند و یا ضد بارسلونا.
آندونی زوبیزارِتا مدیر ورزشی بارسلونا و دروازهبان سابق این تیم، مدتی مطالبی در اِلپایس مینوشت. عدهی کمی مانند او این اعقاد فوتبالی را توضیح دادهاند؛ او نوشته است: «ما خواستار دقت، ظرافت و واقع بینی هستیم، اما به یک شرط، باب میلِما باشد!»
.
