همین فصل پیش بود که همه فیورنتینا را به خاطر سبکشان، که الهام گرفته از تیکی تاکای اسپانیایی است، و تواناییشان برای کسب نتایج مثبت، تحسین می کردند. آن ها به فینال کوپا ایتالیا رسیدند، پروژهشان در حال ثمر دادن بود و به نظر آیندهای جز رشد بیش تر نمی توانستیم برای آن متصور باشیم. علاوه بر این ها، همگان به مدیریت این باشگاه به عنوان نمونه درخشان مدیریت نگاه می کردند.
چند ماه که به جلو برویم، می بینیم که روزنامه های محلی در حال زیر سوال بردن تیکی تاکا بودند و اینکه آیا این سبک مُرده است یا خیر و با فرارسیدن ماه نوامبر، بسیاری از رسانه ها در مورد صلاحیت وینچنزو مونتلا برای ادامه فعالیت به عنوان سرمربی ویولا دچار تردید شده بودند. باشگاه فصل را بد شروع کرده بود اما شکی نیست که انتقاداتی که از مربی و تیم شد، بسیار سخت گیرانه و نسبتاً غیر منصفانه بودند.
کادر بازیکنان تیم اصلی مونتلا شاید چشم گیر به نظر برسد اما عمق کافی برای جبران مصدومیت یا افت عملکرد بازیکنان ندارد. غیبت ماریو گومز و مخصوصاً جوزپه روسی کار خودش را کرده است و فیورنتینا نه تنها در تبدیل موقعیت هایش به گل، دچار افت بازده شده بلکه هافبک ها خستهاند و رقبا شدیداً از نقاط ضعف خط دفاعی استفاده کرده و از این طریق به ویولا ضربه زدهاند.
زمانی که میلان در تابستان، جانی ویو را از فیورنتینا ربود، شرایط وخیم تر شد. ویو یک متخصص در ضربات ایستگاهی است که کمک بسیار بزرگی به این تیم کرد تا از پتانسیل خود در ضربات آزاد نهایت استفاده را ببرد. به غیر از پنالتی ها و گل های در جریان بازی، ویولا در 13-2012 توانست 22 گل از روی ضربات ایستگاهی به ثمر برساند اما این عدد در فصل بعد افت فاحشی داشت که دلیل آن تا حدی به خاطر غیبت بعضی از بازیکنان برای مدت های طولانی از سال بود. رفتن او باعث شد که توپخانه فلورانسی ها یک سلاح ارزشمند را از دست بدهد.
اما این تیم توسکانی به طور قابل ملاحظه ای عملکرد نسبتاً مناسبی در اروپا داشته و با شدت بالاتری در این رقابت ها بازی کرده است. سرمربی این تیم تأکید کرد که مقابله با تیم هایی که بر روی ارائه بازی خودشان متمرکز هستند، نه بر روی خنثی کردن نقاط قوت رقیب، به فیورنتینا اجازه داده تا در برابر رقبای اروپایی شکوفا شود.
بر خلاف اروپا، حرکات ویولا در سری آ شدت کم تری داشته و خسته تر به نظر می رسند. اگر مهاجم توپ را از دست می داد، خط دفاعی سریعاً آسیب پذیر می نمود؛ زیرا بازیکنان دچار سردرگمی تاکتیکی شده و تسلیم آن می شدند.
مونتلا در جست و جو برای ایجاد تعادل و کسب پیروزی با تیمی که مصدومیت ها امان آن را بریده اند و ستارگانش عملکردهای خاموش و بی روحی داشته اند، به تغییر رویکرد رسید. در کوشش برای حل مشکلات، فیورنتینایی که معمولاً زیباست، تصمیم گرفت تا در بازی برابر ناپولی به جای تکنیک، بر روی قدرت فیزیکی خود تکیه کند.
در حالی که تنها خوما باباکار در نوک خط حمله برای هر توپ می جنگید و سایر بازیکنان به دنبال متوقف کردن تیم رافا بنیتز بودند، فیورنتینا از هم پاشید. مونتلا اعتراف کرد که استراتژی آغازیناش غلط بود و در اواسط بازی برای تغییر روند حاکم، تغییراتی انجام داد. متأسفانه او نتوانست مانع شکست شود و رسانه ها فوراً و نسبتاً نابههنگام، این پرسش را مطرح کردند که آیا دوره این مرد 40 ساله تمام شده است یا خیر، مخصوصاً این حرف ها در حالی مطرح شد که هواداران به نشانه اعتراض به مربی سوت می زدند.
در حقیقت، شروع کابوس وار فصل باعث شد تا ابری از بدبینی ایجاد شود که باعث شد تا این تیم از نظر روانی تحت تأثیر قرار بگیرد؛ تیمی که به نظر نمی توانست دو بازی پیاپی را ببرد. فشار برای موفقیت، باری است که بسیاری از تیم های سری آ وزن آن را بر روی دوش خود احساس می کنند و فلورانس از این مسئله مستثنی نبوده و خواهان بی نقص بودن یا حداقل زیبایی است.
پس از بازی با ناپولی، آندرهآ دلا واله فوراً از تلطیف فضا سخن گفت. تیم نیاز داشت تا بار دیگر شادی خود را به دست آورد و بازیکنان از انجام ورزشی که عاشقش هستند، لذت ببرند. شاید در یک فضای شادتر، نتایج مثبت در دسترس باشند.
در بازی بعدی با ورونا، شاهد یک فیورنتینای پرطراوت و چالاک بودیم که مطبوع، سریع و با اعتماد به نفس بیش تر بود و توانست با نتیجه 1-2 به پیروزی دست یابد. این برد با یک پیروزی دیگر در زمین کالیاری همراه شد. شش گل در دو بازی، دوره هنوز تمام نشده و سبک بازی خیره کنندهشان ناپدید نشده است.
به قلم مینا رزوکی، خبرگزاری فوتبال-ایتالیا |
---|