[آلبوم عفونت | متن آهنگ «نه» از ممد عارض]
[ورس]
نه!
از هیچ لبی برنمیاد
نه لب چاقو ناقل نه لب ساطور
نقل قتل من لب نمیخواد
تابلوی سایه روشن به رنگ سیانور
خود فریادی به این طول و امتداد
گواهی میده به سقوطی از فاصله ای دور
این فریاد سینه ایه که از نفس افتاده
نه از لب پشت بوم نه از لب گور
نه کار تیر خلاص نه شلیک ایست
نه ضربه ی عشق نه سکته ی حاد
نه قتل زنجیری
نه قفلی به دریچه ی قلب شکسته وامیستاد
نه حرجی به حمله ی عصبی نیست
نه به شواهدی حاجت نه به اسناد
خود تابلوی ایست قلبی
به دیوار قلب آواره ی من وانمیستاد
نه با قاچاق و تقاص توبه شکن
نه با تجاوز و لواط و قصاص ریشه کن
منو به اتهام اندیشیدن
نبخشیدین نبخشیدن
نه زاری و ضجه ای نه ناله و شیون
زخم زبون و نیشو کنایه شنیدن
که چهارگوشمو به صلابه کشیدین
که چهار پایه از رو زیر پام کشیدن
قاتل من نه دستتنگی بود
نه دست درد دستبند سفتم
نه دستوری که کشته شدم به دستش
نه به دستی که جاش مونده رو خفتم
نه به دست سرنوشت
نه به دسته چاقویی که گذاشتین تو کتفم
خون من به هیچ دستی آلوده نیست
من خونم و خودم گردن گرفتم
قبل همه دست بالا بردم
من این بلارو سر خودم آوردم
خودم خاطره ام و از یاد آدما بردم
من خودم خودم و به یغما بردم
شدم قاتل رویا شدم قاتل امید
خودم جار زدم خودم آبرومو بردم
قبل اینکه قربونی خیراتم کنید
من خودم گلوم و بیخ چاقو بردم
خون فواره زد و قداره جوییدم
موندم تا نفس آهن برید
باید یه دفعه بی قلاده میدویدم
قبل از اینکه اسیر خاکم کنید
من باید فریاد میزدم
نه
قبل از اینکه بکوبینم زمین
باید به وجودم پی میبردم
قبل اینکه وجودم و ازبین ببرین
زات من نبود حقیر و خوردم کنن
واسه یه بخور و نمیر تو کثافت و دود
راه مدرسه تا زندون تا پادگان تا گورستون
حق این پای پیاده نبود
چه زخم و زیلی و چه سیاه و کبود
باید اندازه کفش بابام میشد زود
باید قبل بچگی پیر میشدم
که بزرگ محله بچه خور بود
یقه جردادمو گلوم و پاره کردم
که این کفش جرواجر و نگهدارم
دم به دم داغ دلم و تازه کردم
که خاکستر جنازه ام و نگهدارم
واسه عبور از همین پله اول
تموم زندگیم و زمین خوردم
بعد یه عمری جون کندن مثل سگ
باید مثل آدم میمردم
من اشرف خلقت رب العالمینم
من شرافت آسمونم آبروی زمینم
من شرفم و خواستم و زدینم
میخواستم رو پام واستم و زدینم
من سرشتم و نوشتم
اگه رونده شدم از بهشتم به جهنم
من از خیر این دنیا گذشتم
که فقط فریاد بزنم
[هم خوان]
نه
آب و نون تو خاک خون
نه
نفس کشیدن با خفه خون
نه
به زور قانون
نه
به راه چوپون
نه
تا ارتفاع خشم و جنون
نه
با طاقت طاق موندم زیر تیغ
سر به دار دادم و به گریبون
نه
من واسه چراغ رفتم جلو تیر
خشاب خشاب خالی شدو خیابون
نه