به نام خدا
گر بار ها دیدی گناهی خنده کن پس کن گذشت
کان کینه جو شد عاقبت ملعون و فراری به دشت
ظلمی ندارد در جهانت ماندگاری ای اخی
باشد قیامت بر تو بس نزدیک و صراطت ، نخی
صحرا که بس باشد زمینی سائل اما دل کبیر
پرهیز می دارد شکایت را ز ابری بس صغیر
لرزش ز برفی هم نباشد کوه را هیچ غمی
کوهی شدن هم آرزو باشد حتی باشد کمی
باشد زمستان هم غمی آسان زمین را هر دمش
صبرت بباشد بس عبادت گر چه باشد آن کمش
شاهد خدایی است که با رحمت پذیرد توبه را
باشد گذشتن صفتم هر لحظه تا گردم فنا
قالب : مثنوی
معنی برخی لغات : سائل : نیازمند / اخی : بردارم