اختصاصی طرفداری | با یک بررسی کوتاه در خبرهای ورزشی و حکمی که در باره سوپرلیگ در دادگاه اروپا صادر شد دو مورد بیش از هر چیز توجهم را جلب کرد.
قدرت بلامنازع و بی حد فیفا و یوفا برای اولین بار با چالش جدی روبرو شد و این بیش از حد خوشایند بود. کسانی که در طول قرن پیش تا حال با تصمیمات بد و ناخوشایند، فساد، جاهطلبی و حرص و طمع و آز سیریناپذیر به راهشان ادامه دادند تا به اینجا برسیم!
و اما نکته دوم تلاش دو غول اسپانیا و اروپا برای تشکیل سوپرلیگ است. دو سال پیش، طرح آن با مخالفت شدید تقریباً تمامی هواداران و دوستداران فوتبال روبرو شد. ولی ظاهراً گوشهای فلورنتینو پرز و خوان لاپورتا بدهکار نیست.
اگر به طرفداران متعصب بَر نخورد، حقیقت امر این است؛ فلورنتینو پرز، رئیس باشگاه مادرید و خوان لاپورتا، سرپرست بارسا، به شدت برای دو باشگاه به پول نقد نیاز دارند و تلاش ناامیدانه و مذبوحانه این دو نشان از شرایط بد هر دو تیم دارد.
برای میزان وضعیت نابهسامان مطلق که اکنون دو غول سقوط کرده فوتبال اسپانیا در آن قرار دارند، فقط به این فکر کنید، بازیکنان بارسلونا عصر چهارشنبه را چگونه گذراندند؟
به محض اینکه بارسا، بازی خانگی خود را مقابل آلمریا پایان داد، بازیکنان برای یک پرواز طاقتفرسای ١٤ ساعته سوار هواپیما شدند تا در دالاس، دیداری دوستانه مقابل تیم مکزیکی داشته باشند. آیا این برای طرفداران بارسا قابل قبول است؟ متأسفانه آنچه اهمیت دارد، پول و درآمدزایی برای باشگاهی است که در شرایط مالی خوبی به سر نمیبرد. بارسا فقط برای چیزی حدود ٥ میلیون یورو به دالاس پرواز کرده بود.
دردسر یکی از نامهای بزرگ فوتبال اروپا و جهان، پنج بار قهرمان جام باشگاههای اروپا که یک دهه پیش همه تیم ها منجمله سر الکس فرگوسن و منچستریونایتد را در ومبلی کیشومات کرد، در همین جا نهفته است.
رویای روزهای خوش گذشته
بارسا به همراه مادرید یکی از دو نیروی محرکه در پشت آغاز مجدد سوپرلیگ اروپا، عاجزانه و سریع به مقداری پول نقد آماده نیاز دارند تا به اوضاع خود سروسامانی بدهند. و جالبتر این است؛ تا پیش از اینکه هیچچیز پیش از آغاز سوپرلیگ، قطعی و حتمی شده باشد بنام وفاداری به خود پاداش هم دادهاند؛ کسی نیست به آنها گوشزد کند؛ «نه به باره، نه به داره»
نزول این دو باشگاهها در پنج سال گذشته، آرام و به همان اندازه دردناک است. در قلب مشکلات، غرور، طمع و سوءمدیریت موج میزند از این رو حتی بهسختی میتوانند سرهای خود را از زیر آب بالا نگاه دارند.
قابلتوجه است که هر دو تیم سهم زیادی از درآمد تلویزیون را به خود اختصاص دادهاند، آنچه تیم های لیگ برتر از آن برخوردارند در حالیکه این تعادل رقابت در لیگ اسپانیا را به طور کلی از بین خواهد برد.
داستان کاهش حضور تماشاگران، کسری معاملات تلویزیونی در مقایسه با لیگ برتر انگلستان، جنون غیرقابلکنترل و بیبندوباری در هزینههای بازار نقل و انتقالات در دو دهه گذشته، از زمانی که قانون سقف و حد دستمزدها اعمال شد، رئال و به ویژه بارسا را در وضعیت بحران مالی بدی قرار داد.
در مرز یک میلیارد دلار!
آشکارا، سوپرلیگ اروپا رهایی از این بحران و برزخ مالی است، و تنها راه برای هر دو باشگاه برای مقابله و حضور در صحنه اروپا و درآمدزایی و مواجهه و برخورد مستقیم با سلطه بیامان لیگ برتر است، جایی که عمدتاً همه بهترین بازیکنان جهان به دنبال قراردادهای نجومی و کسب ثروتهای باورنکردنی هستند.
بهمحض اینکه دیروز دادگاه اروپا حکم خود را صادر کرد، دوباره با A22، سازماندهندگان سوپرلیگ، روبرو شدیم. آنها با تکاپوی هرچه بیشتر "پیروزی" خود را جشن گرفتند و با جدیت هرچهتمامتر آغاز به توضیح و نمایش طرحهای خود کردند، بی آنکه بیاد داشته باشند دو سال و نیم پیش از این هواداران فوتبال چه اعتراضات طوفانی بر علیه سوپرلیگ براه انداخته بودند.
قبل از این حکم، بهوضوح مشخص بود، سازماندهندگان مدت زیادی را در مقابل تختههای سفید با ماژیکهای رنگی گذراندهاند، بلافاصله بعد از حکم صادر شده، ایده خود از ظاهر سوپر لیگ را ارائه کردند: ٦٤ تیم در لیگ ستارگان، لیگ طلایی و لیگ سوم آبی رنگ، با صعود و سقوط بین هر گروه!
اما یک حقیقت ناخوشایند در بطن همه چیز به چشم میخورد. به نظر میرسید هیچ کس به غیر از رئال و بارسلونا، مشغول جشن و پایکوبی نیست و اینطور که معلوم است هیچکس اشتهای خوردن مایه بی حد و حصر سوپرلیگ را ندارد.
ما مهمانی خود را برگزار میکنیم
شش تیم لیگ برتر، حامیان اولیه سوپرلیگ در تلاش اولیه، هیچگونه میلی به نقشه دوم رئال و بارسا نشان ندادند. ظاهراً رؤسای تیم های لیگ برتر درس خود را گرفتهاند؛ زمانی که بعد از افشای اولیه سوپرلیگ، مجبور به عذرخواهی تحقیرآمیز از هواداران خود در سال ٢٠٢١ شدند.
در این بین باشگاههای آلمانی ظاهراً به دلایل فرهنگی علاقهای به سوپرلیگ بروز ندادند. یوونتوس پس از تغییر در ترکیب هیئت مدیره خود، اساساً مخالف این طرح است. پاری سن ژرمن به دلایل سیاسی آن را قبول نخواهد کرد. در اسپانیا، اتلتیکو مادرید اولین باشگاهی بود که عدم علاقه خود را اعلام کرد و متعاقب آن منچستریونایتد در مدت زمان کوتاهی تصمیم مشابه ای گرفت و کمی بعد تاتنهام، چلسی و سیتی به این تیم پیوستند.
همه چیز برای مستأصلان بارسا و رئال بسیار آزاردهنده به نظر میرسد. تماشای دست و پا زدن غولهای اروپا خوشایند نیست.
شاهد قوت و نیرویی مضاعف پس از قضاوت و حکم ECJ و نمایش و لبخند در برابر دوربینها و رسانههای مختلف دیده میشد، اما بارسا و رئال بدون توجه به همه چیز، این واقعیت را نادیده گرفتند؛ اگر هیچکس دیگری نمیخواهد با آنها همراه باشد، حق قانونی جدایی، چندان مهم هم نیست. دیگر اهمیتی ندارد وقتی کسی خواستگاری رسمی شما را نمیپذیرد. این مهمانی عظیم و مجللی است بدون مهمان، بدون موسیقی، بدون رقص و پایکوبی!
روسا با ماسک بر صورت!
این ناامیدی و تقلایی محض است. بهویژه در شرایط بارسا که اخیراً از تقلا به تنگ آمده، بسیار مشهود است. در حال حاضر بارسا بازیهای خود را در استادیوم المپیک بالای کوهی در مونتجویک انجام میدهند، در حالی که نیوکمپ به شدت نیازمند بازسازی است.
بارسا در حال حاضر، پس از پیروزی دیرهنگام مقابل آلمریا در رده سوم جدول لیگ قرار دارد، اما مشکل اصلی به طرفداران باز میگردد. شوق زیادی برای نشستن در سکوها میان طرفداران این باشگاه وجود ندارد و آمار دائماً کاهش بیشتری را نشان میدهد. این ورزشگاه ٥٤،٠٠٠ گنجایش دارد، با این حال تنها ٣٥،٠٠٠ نفر در دیدار قابلتوجه و مهم دو هفته پیش در برابر اتلتیکو در استادیوم حضور داشتند و این تعداد در مقابل آلمریا تنها به ٣٤،٠٠٠ نفر رسید.
زمانی بود لالیگا به توانایی و خوشفکری خود در برابر رقبای ثروتمندتر و بزرگتر لیگ برتر میبالید و افتخار میکرد. اما مدتها است نه تنها شاهد آن تفکرات پیشرو، مترقی و کاری نیستیم، بلکه مسئولینی را میبینیم که برای بقا و زنده مانده، کنترل و تثبیت، طمع و آز، در باتلاق جدی و سنگینی گیر افتادهاند و متأسفانه ظاهر امر این است؛ هر چه بیشتر و بیشتر تقلا میکنند، بیشتر و بیشتر فرو میروند.
در پایان حقیقت تلخ این است که ورزش و ساده محبوب همه ما، به هر سویی که بنگری، در تمامی جبههها، بدجوری بدست نابلدان طمعکار افتاده است.
در پایان حقیقت تلخ این است كه ورزش ساده محبوب همه ما، به هر سویی كه بنگری ، در تمامی جبهه ها، بدجوری بدست نابلدان طمعكار افتاده است.
آن ها قدرت هواداران را در این مسیر فراموش كرده اند، كسانی كه در دنیای خود از یاد برده اند فوتبال چیست و در پایان متعلق به كیست؟