شاهکار تالکین در دورن خود تاریخچهای عظیم از چندین هزار سال و چند صد داستان متنوع دارد؛ پس عجیب نیست که این دنیا رازهایی داشته باشد که کمتر هواداری از آن باخبر باشد. جهان تالکین به چندین دوره تقسیم میشود و از آنجا که در بخش های بسیار محدودی به دوره اول یعنی نحوه پیدایش و خلق جهان پرداخته شده، این دوره ناشناخته ماند تا اینکه فرزند ج. آر. آر. تالکین یعنی کریستوفر تالکین پس از مرگ پدرش، دست نوشتههایی پیدا کرد که به حقایقی در مورد تاریخچه آردا، سرزمین میانه و... در دوره اول میپرداخت. کریستوفر با کنار هم چیدن این دست نوشتهها کتابی تحت عنوان سیلماریون نوشت که اطلاعات جالبی از شروع تاریخ در آردا درون خود دارد. در اینجا به چندین راز مهمی میپردازیم که تنها با خواندن کتاب سیلماریون می توانید بفهمید.
نور جهان توسط دو درخت تامین میشد
همانند هر جهان فانتزی دیگر، آردا نیز از قوانین علمی شناخته شده امروزی پیروی نمیکند؛ یکی از عجیبترین موضوعات در مورد جهان تالکین به منبع نور آن بر میگردد. در سیلماریون آمده که در ابتدای تاریخ دو درخت وجود داشتند به نامهای لوره لین و تلپریون که به ترتیب درختان طلا و نقره نام داشتند که توسط والار خلق شدند. قبل از خلق این دو درخت دو منبع نور عظیم به نامهای ایلوین و اورمال وجود داشتند که با دسیسههای ملکور -اولین ارباب تاریکی- از بین رفتند؛ به همین علت این دو درخت توسط والار برای روشن کردن دنیا ایجاد شدند. در نهایت با زهم ملکور با کمک موجود شیطانی عنکبوتی دو درخت را فاسد و نابود میکنند؛ اما درختان قبل از نابودی هر کدام یک میوه به سمت آسمان پرتاب می کنند، میوهی درخت طلایی به خورشید تبدیل میشود و میوهی درخت نقرهای مبدل به ماه میشود و از آن زمان تا پایان جهان خورشید و ماه منبع نور اصلی جهان هستند.
داستان سیلماریل و سوگند تراژیک
قبل از نابودی دو درخت الفی به نام فئانور که یک جواهرساز بزرگ بود با گرفتن بخشی از نور این دو درخت و ترکیب آن با فلز، سه جواهر بسیار باشکوه و نورانی را خلق کرد که سیلماریل نام داشتند؛ ملکور، ارباب تاریکی پس از نابودی دو درخت از این جواهرات با خبر شد و در نهایت با نقشهای سیلماریلها را از فئانور دزدید تا از انرژی آن برای خود استفاده کند. فئانور که از این اقدام به خشم آمد به ایلوواتار-خدای آردا- سوگند یاد کرد که تا آخرین قطرهی خون برای بازگرداندن سیلماریلها تلاش کند و در این راه هر کسی که این جواهرات را به او پس ندهد را نابود کند. تا زمان نابودی ملکور به دلیل قدرت زیادش فئانور توان مقابله با او را نداشت؛ اما پس از مرگ ملکور جواهرات به دست افراد مختلفی افتاد که فئانور و فرزندانش برای پس گرفتن آنها چندین جنگ بزرگ را راه انداختند و در نهایت موفق شدند دو سیلماریل را به والینور برگدانند هر چند هر دو توسط نوادگان فئانور گم شدند.
نابودی تمدن بزرگ انسانها به علت غرور
در زمان جنگ اول میان ارباب تاریکی و والارها، گروهی از انسانها به کمک والارها آمدند؛ به علت این وفاداری به دستور والارها سرزمینی از زیر آب بیرون آمد و به این انسانها به همراه عمر بسیار بیشتر از حالت عادی و دانش گسترده هدیه داده شد. با گذشت زمان غرور و تکبر پادشاهان نومنور بیشتر شد تا جایی که آنها درخواست عمری برابر با الفها داشتند؛ همین موضوع باعث خشم الفها و والارها شد و این درخواست را رد کردند. یکی از پادشاهان نومنور دستور حمله به والار را صادر کرد و همین تصمیم باعث خشم طبیعت شد و شهر نومنور را با یک سیل عظیم نیست و نابود کرد و تنها عده بسیار محدودی به رهبری الندیل و پسرش ایسیلدور از این مهلکه نجات پیدا کردند که پس از رسیدن به خشکی شهر گاندور را تاسیس نمودند.
بزرگترین دشمن سرزمین میانه در این کتاب معرفی میشود
در تمام کتابهای ارباب حلقهها دشمن اصلی سائورون است؛ این در حالی است که در کتاب سیلماریون دشمن بزرگتر یعنی مورگوث به صورت کامل معرفی میشود. مورگوث ارباب تاریکی در ابتدا توسط ایلوواتار خلق شد و نامش در ابتدا ملکور بود، او پس از مدتی دچار غرور شد و از پرستش ایلوواتار دست کشید و تصمیم گرفت تمامی جهان موجود را به زیر سلطه خود ببرد. اولین کار او نابودی دو درخت و دزدیدن سیلماریلهای فئانور بود که به همین علت فئانور بر او نام مورگوث یعنی دشمن تاریک جهان گذاشت و سپس تمامی شر و بدی را در جهان گستراند؛ از مهم ترین کارهای او می توان به دزدی سیلماریون، نابودی دو درخت نورانی، عامل ایجاد اولین جنگ میان خیر و شر در جهان آردا و ... . در این دوران سائورون نیز حضور داشت در حالی که به عنوان یک زیر دست مهم در کنار مورگوث به مبارزه با جبهه نور می پرداخت.
موجودی قویتر از مورگوث وجود دارد
هر چند مورگوث شخصیت وحشتناکی دارد؛ ولی با تمام شرایطش او دومین موجود قوی در میان شخصیتهای شرور است. بدترین و وحشتناک ترین موجود آردا بدون شک موجودی عنکبوت مانند بسیار بزرگ به نام آنگولیانت است. پیدایش او به قبل از خلق آردا بر میگردد و زمانی که آردا خلق شد او از میان تاریکی به درون آردا آمد. در زمان سرکشی مورگوث او برای دزدیدن سیلماریلها با مورگوث متحد شد و حتی او باعث نابودی دو درخت جدید شد. پس از دزدیدن سیلماریلها، آنگولیانت فهمید که مورگوث به او دروغ گفته و این گنج را برای خودش میخواهد به همین علت به او حمله کرد و حتی مورگوث را شکست داد؛ اما در لحظات آخر بالروگها به کمک مورگوث آمدند و او را نجات دادند. تنها موجودی در جهان آردا که به تنهایی با مورگوث جنگید و پیروز شد همین آنگولیانت بود.
سیلماریلها
معنای لغوی آنها نوری از روشنایی است و شامل سه جواهر تراش نخورده از نور دو درخت والینور است که توسط الفی به نام فئانور ایجاد شدند. در کتاب سیلماریون توضیح داده نشده که فئانور چگونه این جواهر را ایجاد کرده است؛ اما این جواهرات آنقدر زیبا و قدرتمند بودند که باعث ایجاد چندین جنگ کوچک و بزرگ برای تصاحب آنها شدهاند. گفته شده که اگر به درستی استفاده شوند می توانند دوباره دو درخت را خلق کنند اما فئانور مانع این کار شد چون عواقب بسیار بدی به دنبال خواهد داشت. ملکور یا مورگوث سه جواهر را در اختیار داشت در هنگام مرگ یکی از این جواهرات از او دزدیده شد و در نهایت این جواهر به دست والارها رسید که آنها نیز این جواهر را به آسمان پرتاب کردند تا مانند یک ستاره بدرخشد. دو گوهر دیگر به ترتیب یکی در دریا گم شد و دیگری به درون خاک فرو رفت.