یکی از کاربردی و جالب ترین دیالوگ ها در تاریخ سینما، دیالوگی است که ساموئل جکسون و شخصیت جولز در فیلم پالپ فیکشن ادا کرد. استفاده جالب کوئنتین تارانتینو از گفتگوهای محاوره ای و قرار دادن مفاهیم آشکار و پنهان روایت در قالب همین گفتگوهای به ظاهر ساده و شوخ و شنگ باعث شد که پالپ فیکشن (داستانهای عامه پسند) با روایت غیر خطی خود تبدیل به یکی از فیلم های جریان ساز (کالت) و جاودان تاریخ سینما شود. در ادامه به نقل این دیالوگ ماندگار می پردازیم.
یه آیه هست که من از حفظ هستم
حزقیال نبی همان که خداوند قدرتش می داد، آیه ۲۵، سطر ۱۷
مسیر انسانهای پرهیزگار را بی عدالتی، خودخواهی و استبداد انسانهای اهریمنی فرا گرفته است
خوشا به حال کسی که بنام نیکوکاری و خیرخواهی و همچو شبان ستمدیدگان را از میان وادی تاریکی هدایت کند،
زیرا که اوست حامی برادرانش و هموناست هدایتگر گمراهان
و با قلبی از نفرت، بر شما فرو خواهم آمد و انتقامی بزرگ خواهم گرفت
از کسانی که قصد آزار و نابودی برادرانم را داشتهاند
و خواهی دانست که من پروردگار متعال هستم آنگاه که انتقامم را بر تو نازل خواهم کرد
این آیه رو چندین ساله که میگفتم و اگر میشنیدیش، معنیش این بود که دیگه مُردی
قبلا به معنیش فکر نکرده بودم
فقط پیش خودم فکر میکردم که گفتنش باعث میشه خونسرد باشم قبل از اینکه دخل طرف مقابلم رو بیارم
ولی امروز صبح چیزایی دیدم که باعث شد دوباره بهش فکر کنم.
ببین، الان فکر میکنم شاید معنیش این باشه که
تو اون انسان شیطانی هستی و من انسان پرهیزکار
و این تپانچه نُه میلیمتری که اینجاست هم شبانی هست که قراره منو پرهیزکار از دره های تاریکی عبور بده
یا ممکنه به این معنی باشه که تو اون انسان پرهیزکاری و منم اون شبان هستم و این دنیاست که خودخواه و شیطانی است. اینو دوست دارم اما افسوس که حقیقت نداره
حقیقت اینه : تو جز ضعفایی و من ستم انسان اهریمنی ام و من خیلی سعی میکنم، رینگو خیلی سعی دارم که شبان باشم