مجموعه کتاب های هری پاتر مملو از داستانهای تلخ و شیرین و پس زمینه شخصیتهای خوب و بد است. از عشق نافرجام سوروس اسنیپ تا داستانهای ترسناک بازگشت ولدمورت و مرگهای بحت آور و... همگی جزء کوچکی از داستان بزرگ هری پاتر را به وجود آوردند.
نوشته شده توسط: MUSI در تاریخ 21 آبان 1402
|
هری پاتر با فروش بیش از 600 میلیون جلد کتاب و فروش 8 میلیارد دلاری از گیشه سینماها، خود را به عنوان یکی از محبوبترین فرنچایزها در تاریخ سرگرمی معرفی کرده است. دنیای جادویی جادوگری جی کی رولینگ سرشار از شخصیتهای شگفت انگیز، دوست داشتنی، موجوداتی بینظیر و تعداد زیادی طلسم، سحر و نفرین است. در حالی که بیشتر کتابهای هری پاتر، به ویژه کتابهای ابتدایی، بیشتر سرگرم کننده و حالتی شادیآور داشتند با پیشروی داستان، جنبه های تاریک و غمبار در لایه های پنهان داستان نمایان می شوند. در این مقاله به فهرستی از تاریکترین و تلخترین داستانهای درونی هری پاتر می پردازیم...
ولدمورت، پدر و پدربزرگ و مادربزرگ خود را به قتل رساند
به دلایل مختلف چندین بخش مهم از داستان های هری پاتر در اقتباس سینمایی مورد استفاده قرار نگرفت. دوران جوانی ولدمورت بخشی از آن قسمت است، زمانی که تام ریدل به اشتباه از گذشته تلخ پدر و مادرش باخبر می شود تصمیم می گیرد تمام اعضای پدی خود را به قتل برساند. داستان از این قرار است که تام بعد از سالها به سراغ داییاش می رود، دایی او در حالی که مست است به او میگوید که پدرش تام ریدل بزرگ، مادر تام را در حالی که او را باردار بود به دلیل جادوگر بودن رها میکند این در حالی بود که مادر تام، شوهر خود را با جادو عاشق خود کرده بود و وقتی اثر این جادو از بین رفت تام ریدل بزرگ همسرش را رها کرد. فاش شدن این راز باعث عصبانیت شدید تام شد. قتل به تنهایی داستان ترسناکی است و قتل پدر و خاندان خود امری است که جنبه های دهشتناک از شخصیت تاریک ولدمورت را نشان می دهد.
استفاده هری پاتر از طلسم تاریک سکتومسمپرا بر روی دراکو
هری پاتر و دراکو مالفوی به دلیل جنبه های شخصیتی متفاوت از اولین برخورد خود همواره رقیب یکدیگر بودن. در داستان هری پاتر و شاهزاده دورگه، هری پاتر با یک کتاب معجون سازی برخورد میکند که متعلق به شاهزاده دورگه است. این کتاب مملو از طلسمهای تاریک و آموزش های مربوط به معجون سازی است. هری با کمک این کتاب در کلاس درس نسبت به بقیه برتری پیدا میکند و جادوهای بیشتری آموزش میبیند. یکی از این طلسمها، سکتومسمپرا بود که وقتی به روی یک نفر دیگر اجرا شود فرد مقابل دچار خونریزی شدید میشود. پس از بازگشت ولدمورت، وزارت سحر و جادو تمام تلاش خود را برای مخفی نگه داشتن این موضوع انجام می دهد از جمله زیر نظر گرفتن جادوگران دیگر. پس از مشکوک شدن هری پاتر به دراکو و مشاهده او در حمام مدرسه، هری از این طلسم بر روی دراکو استفاده میکند. اگر اسنیپ در آنجا حاضر نمی شد قطعا هری پاتر باعث قتل عمد یک جادوگر دیگر میشد که جنبه بسیار تاریکی به او میبخشید.
هرماینی گرینجوی حافظهی والدینش را پاک میکند
همه میدانند که هرماینی در یک خانواده ماگل(بدون مهارت جادو) به دنیا آمده است. او تنها جادوگر در کل خاندان خود میباشد. وقتی ولدمورت برگشت، مرزی میان دنیای جادوگران و دنیای ماگلها شکل گرفت. در طول جنگ دوم جادوگران، از سوی ولدمورت و ارتش مرگ خوار او تهدید مرگباری علیه جادورگران دو رگه و حتی ماگلها به وجود آمد. هرماینی به عنوان یک ماگل زندگی خود را برای نجات جان همنوعان خود با قرار گرفتن در کنار هری می جنگید. هرماینی برای محافظت از خانواده خود در برابر غم احتمالی از دست دادن دخترشان، خاطراتش از ذهن پدر و مادرش پاک کرد. خوشبختانه پس از پیروزی در نبرد نهایی این روند پاکسازی را معکوس کرد و خاطرات را برگرداند.
سرنوشت ناگوار والدین نویل
در داستان هری پاتر یک پیشگویی وجود دارد که تاثیر فراوانی در روند داستان دارد. این پیشگویی مربوط به پسری است که روزی ارباب تاریکی را شکست میدهد. این پیشگویی علاوه بر هری پاتر ممکن است به نویل هم اشاره داشته باشد. در اینجا ولدمورت تنها به دنبال کشتن هری پاتر می رود که با فداکاری لیلی نجات پیدا می کند. در ادامه بلاتریکس لسترنج و چند مرگ خوار دیگر به سراغ والدین نویل می روند و با طلسم شکنجه گر که یکی از سه طلسم نابخشودنی است چنان مورد آزار قرار می گیرند که تا پایان عمر در بیمارستان بستری می شوند و در نهایت از دنیا می روند.
هری پاتر، دامبلدور را مجبور به خوردن سم می کند
در داستان هری پاتر و شاهزاده دورگه، دامبلدور یکی از هورکراکس های ولدمورت را که یک گردنبند قفلی از سالازار اسلیترین است را دنبال می کند. ولدمورت این گردنبند را در زیر یک معجون سمی پنهان می کند و طلسمی روی آن انجام میدهد که هیچکس نمی تواند آن را لمس کند. در نتیجه تنها راه خوردن تمام سم توسط یک نفر است. دامبلدور خود این ماموریت را قبول می کند اما به هری دستور می دهد که هر طور شده این سم را به خوردن او بدهد. در تمام داستان ما دامبلدور را به عنوان یک جادوگر قوی و حامی هری می بینیم اما در اینجا و با شروع خوردن سم این روحیه او شروع به فروپاشی می کند و در ادامه به هری پاتر التماس و خواهش می کند و این تصویری دردناک از آن جادوگر بزرگ در ذهن مخاطب ایجاد می کند.
در این فهرست می توان به تعداد زیادی از این موارد اشاره کرد از جمله داستان تلخ عمه هری پاتر پتونیا، شکنجه دانش آموزان توسط آمبریج، مرگ دردناک سدریک، زنده ماندن تلخ ولدمورت با خوردن خون تک شاخ و... اما هیچکدام از این موارد به تلخی داستان پایین نخواهد شد.
عشق نافرجام سورس اسنیپ به لیلی
در یک چرخش داستانی تلخ و شوکه کننده و باورنکردنی، رازی از اسنیپ فاش می شود. راز این است که اسنیپ یک جاسوس دوجانبه برای دامبلدور بوده است. اسنیپ در کودکی حامی لیلی بوده اما توسط دیگران اذیت و آزار می شده است. هیچوقت او از عشقش به لیلی دست نکشید، راز از بین رفتن رابطه او با لیلی به این صورت است که اسنیپ در گروه اسلیترین قرار گرفت که بیشتر اصیل زاده بودند و او را از رابطه با افراد ماگل دور نگه می داشتند در یک عصبانیت لحظه ای اسنیپ، لیلی را گند زاده خطاب کرد و به این صورت رابطه آنها برای همیشه نابود شد؛ اما با این حال تا پایان عمر عاشق لیلی ماند و پس از لیلی از هری مراقبت کرد. تصویر بغل کردن جسد لیلی تا ابد در ذهن تمام طرفداران هری پاتر به یاد خواهد ماند.